روایت عینی ۶۵ پزشک از فاجعه‌ای که در غزه دیدند!

نیویورک تایمز در گزارشی سراغ پزشکان آمریکایی رفته و روایت‌های واقعی و بسیار دردناکی را از آن‌چه در غزه شاهدش بودند، منتشر کرده است؛ گزارشی که با این جمله شروع می‌شود: «کودکانی که به سرشان شلیک می‌شود»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شهادت بی‌شماری از پزشکان در مورد تیراندازی مداوم نیروهای اسرائیلی به سر کودکان فلسطینی در نیویورک تایمز وجود دارد. این گزارش با عنوان «65 پزشک، پرستار و پیراپزشک: آنچه در غزه دیدیم» اینطور شروع می‌شود:

"من از 25 مارس تا 8 آوریل به عنوان جراح تروما در غزه کار کردم. در اوکراین و مناطق درگیری داوطلب بودم، خشونت بسیار دیدم؛ اما بسیاری چیزها در بیمارستان غزه برجسته بود، تقریباً هر روز که آنجا بودم، یک کودک خردسال جدید را می دیدم که از ناحیه سر یا قفسه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و تقریباً همه آنها فوت شدند. آن زمان، تصور می‌کردم که این باید کار یک سرباز سادیستی باشد که در همان نزدیکی قرار دارد. اما پس از بازگشت به خانه، با یک پزشک فوریتهای پزشکی آشنا شدم که دو ماه قبل از من در بیمارستان دیگری در غزه کار می‌کرد. به او گفتم: « نمی‌توانستم تعداد بچه‌هایی را که به سرشان شلیک شده است، باور کنم. در کمال تعجب، او هم پاسخ داد: بله، من هم همینطور. هر روز.»

این عکس‌های اشعه ایکس توسط دکتر میمی سید، که از 8 اوت تا 5 سپتامبر در خان یونس کار می‌کرد، ارائه شده است. سر یا سمت چپ قفسه سینه، معمولاً اینها تک شات بود. بیماران یا مرده یا با حال وخیم وارد شدند و اندکی پس از رسیدن جان خود را از دست دادند.
 
کارکنان داوطلب مراقبتهای بهداشتی گروهی از ناظران مستقل هستند که این جنگ را از نردیک لمس کرده‌اند. نیویورک تایمز از طریق تماس‌های شخصی در جامعه پزشکی و جست‌وجوی زیاد آنلاین، توانست با کارکنان مراقبتهای بهداشتی آمریکایی که از 7 اکتبر 2023 در غزه خدمت کرده‌اند، ارتباط برقرار کند. بسیاری از آنها پیوندهای خانوادگی یا مذهبی با خاورمیانه (غرب آسیا) دارند. پنجاه و هفت نفر، مایل بودند تجربیات خود را در ضبط به اشتراک بگذارند. هشت نفر دیگر به دلیل داشتن خانواده در غزه یا کرانه باختری، یا به دلیل ترس از انتقام‌جویی در محل کار به‌طور ناشناس شرکت کردند.

44 کارمند مراقبت‌های بهداشتی موارد متعددی از کودکان پیش از نوجوانی را دیدند که در غزه به سر یا سینه گلوله خورده بودند.

دکتر محمد رسول ابونوار؛ جراح عمومی، 36 ساله، پیتسبورگ
«یک شب در بخش اورژانس، در طول چهار ساعت، شش کودک بین 5 تا 12 ساله را دیدم که همگی با یک گلوله در جمجمه زخمی شده بودند».
 
نینا نگ؛ پرستار اورژانس، 37 ساله، نیویورک
«بیمارانی که در اثر شلیک گلوله اطفال زخمی شده بودند روی زمین درمان می‌شدند که اغلب به دلیل کمبود فضا، تجهیزات، کارکنان و پشتیبانی، در کف بیمارستان خونریزی می‌کردند، متاسفانه بسیاری بی‌دلیل جان خودشان را از دست دادند.»

دکتر مارک پرلموتر؛ جراح ارتوپد و دست، 69 ساله
«من چند کودک را دیدم که با گلوله‌های سریع شلیک شده، هم از ناحیه سر و هم در سینه»

دکتر عرفان گالاریا؛ جراح پلاستیک و ترمیمی، 48 ساله
«تیم ما از حدود چهار یا پنج کودک 5 تا 8 ساله مراقبت کرد که همگی با یک گلوله به سرشان شلیک شده بود. آنها همزمان به اورژانس مراجعه کردند. همه‌شان مردند»
 
رانیا آفانه؛ امدادگر، 23 ساله
«کودکی را دیدم که از ناحیه فک گلوله خورده بود، هیچ قسمت دیگری از بدن او زخمی نشده بود، کاملاً بیدار بود و از آنچه می‌گذشت آگاه بود. او در حالی که در خون خود خفه می‌شد به من خیره شد، سعی می‌کردم با یک دستگاه مکش شکسته، خون را مکش کنم.»

دکتر خواجه اکرام؛ جراح ارتوپد، 53 ساله، دالاس، تگزاس
«یک روز، وقتی در E.R بودم، یک بچه 3 ساله و 5 ساله را دیدم که هر کدام یک گلوله در سر خود داشتند. وقتی از پدر و برادرشان پرسیدند چه اتفاقی افتاده است، گفتند که به آنها گفته شده بود که اسرائیل از خان یونس عقب‌نشینی می‌کند. بنابراین آنها بازگشتند تا ببینند آیا چیزی از خانه آنها باقی مانده است یا خیر. گفتند تک تیراندازی منتظر بود و به هر دو بچه شلیک کرد»

دکتر اهلیا کتان؛ پزشک مراقبت‌های ویژه، ۳۷ ساله، کالیفرنیا.
«دختر 18 ماهه‌ای را دیدم که از ناحیه سر زخمی شده بود.»

دکتر ندال فرح؛ متخصص بیهوشی، 42 ساله، اوهایو
«بچه‌های زیادی دیدم. در تجربه من زخم گلوله اغلب به سر بود. بسیاری از آنها آسیب مغزی دائمی و غیر قابل درمان داشتند. تقریباً یک اتفاق روزمره بود که بچه‌هایی با شلیک گلوله به سر، به بیمارستان می‌رسند»

63 نفر از کارکنان مراقبت های بهداشتی سوء تغذیه شدید را در بیماران، کارکنان پزشکی فلسطینی و جمعیت عمومی مشاهده کردند.

مریل تایدینگ؛ پرستار اورژانس و مراقبت‌های ویژه، 44 ساله
«این مردم از گرسنگی می‌مردند. خیلی سریع یاد گرفتم که نباید آب یا غذایی که آورده بودم را جلوی چشمان کارکنان بهداشت بخورم، زیرا آنها روزهای زیادی را بدون آب و غذا سپری کرده بودند»

دکتر ندال فرح؛ متخصص بیهوشی، 42 ساله، اوهایو
«سوء تغذیه گسترده بود. دیدن بیمارانی با ویژگی اسکلتی که یادآور اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها بودند، معمول بود»

عبیره محمد؛ پرستار اورژانس، 33 ساله، دالاس، تگزاس
«هرکسی را که ملاقات کردیم، قبل از اکتبر عکس‌هایی از خودشان به ما نشان دادند. همه آنها بین 20 تا 60 پوند وزن کم کرده بودند. اکثر بیماران و کارکنان لاغر و کم‌آب به نظر می رسیدند»

اسما طه؛ پرستار اطفال، 57 ساله، پورتلند
«رئیس NICUتقریباً غیرقابل تشخیص بود، او نیمی از وزن بدن خود را در مقایسه با ظاهر قبل از جنگ، از دست داده بود. این تغییرات فقط فیزیکی نبودند؛ آنها منعکس‌کننده تلفات عاطفی و روانی بودند، درگیری روح و روان برای کسانی که باید از آنها مراقبت می‌کردند»

نهرین احمد؛ متخصص ریه، 40 ساله، فیلادلفیا.
«هر بیماری که تحت درمان قرار دادم شواهدی از سوءتغذیه داشت. به عنوان مثال، بهبود ضعیف زخم و عفونت‌های در حال توسعه سریع.»

دکتر امان عوده؛ متخصص اطفال، 40 ساله، تگزاس
«مادران در زایشگاه به دلیل سوءتغذیه، استرس و عفونت، زایمان زودرس داشتند. تولید شیر به دلیل کمبود هیدراتاسیون و تامین غذای کافی ضعیف بود.»

دکتر مایک ملاح؛ جراح عمومی، 40 ساله، چارلستون
«همه بیماران من 100 درصد از سوء تغذیه رنج می بردند».

دکتر دبورا ویدنر؛ روانپزشک عمومی، 58 ساله، کان.
«بیماران بسیار لاغر بودند. می‌دیدم که شلوارشان خیلی بزرگ است و کمربندشان بسته شده بود»

 52 کارمند مراقبت‌های بهداشتی، پریشانی روانی تقریباً جهانی را در کودکان خردسال مشاهده کردند و برخی را دیدند که قصد خودکشی داشتند یا گفتند آرزو داشتند می‌مردند.

 دکتر میمی سید؛ پزشک اورژانس، 44 ساله، واش.
«یک دختر 4 ساله با سوختگی شدید در بدنش، به فضا خیره شده بود و لالایی را برای خودش زمزمه می‌کرد. گریه نمی‌کرد، شوک زده ‌بود و کاملا می‌لرزد»

دکتر اهلیا کتان؛ پزشک مراقبت‌های ویژه، ۳۷ ساله، کالیفرنیا.
«هر کودکی که با او وقت گذراندم برای امنیت به من به عنوان یک مادر نگاه می‌کرد. آنها فاقد امنیت عاطفی و جسمی بودند و از این که به ما چسبیده بودند و از ما می‌خواستند آنها را با چمدان‌هایمان به خانه ببریم، برای ما کاملاً این حس آشکار بود.»

دکتر تانیا حاج حسن؛ پزشک مراقبت‌های ویژه کودکان، ۳۹ ساله
یکی از بچه‌ها که تمام خانواده‌اش را از دست داده بود، آرزو کرد که ای کاش او نیز کشته می‌شد و می‌گفت: «هرکسی را که دوست دارم در بهشت ​​است. من دیگر نمی خواهم اینجا باشم»

لورا سوبودا؛ پرستار، 37 ساله
«زمانی که در بخش اطفال مشغول مداوای بیماران زخمی بودم، سرپرستار بازویم را گرفت و از ما التماس کرد که دفعه بعد که آمدیم برایشان  متخصص و کمک روانی بیاوریم»

دکتر فیروز سیدوا؛ جراح عمومی، 42 ساله،کالیفرنیا.
«بی‌تردید بیشتر بچه‌ها از لحظات شادی لذت می‌بردند، اما به طور کلی بچه‌ها ترسیده، سرخورده، مستاصل، گرسنه، تشنه و سرگردان بودند. یک کودک به شدت مجروح، پسری جوان با قطع پای راست و شکستگی دست راست و پای چپ، بارها از مادرش پرسید که چرا با سایر اعضای خانواده‌اش نمرده»

عبیره محمد؛ پرستار اورژانس 33 ساله، تگزاس
«من چندین کودک را که دچار جراحات انفجاری و ترکش شده بودند، درمان کردم. بسیاری از کودکان حتی در هنگام درد گریه نمی‌کردند. این یک پاسخ روانی غیرعادی در کودک است. ما مجبور شدیم بسیاری از پارگی‌ها را بدون بی‌هوشی بخیه بزنیم و با وجود اینکه بچه‌ها بی‌حال می‌شوند ما این کار را بدون هیچ مقاومتی از سوی کودکان انجام می‌دادیم. کودکانی را دیدم که شاهد کشته شدن بسیاری از اعضای خانواده در مقابل چشمانشان بودند. همه آنها آرزوی مرگ و پیوستن به خانواده‌های خود را داشتند. من کودکانی را دیدم که شواهدی مبنی بر آسیب رساندن به خود مانند بریدن و زخم کردن ساعد خود داشتند»

دکتر محمد الجغبیر؛41 ساله، اوهایو
«بسیاری از بچه‌ها حتی وقتی خانواده‌شان کنار تخت آنها در بیمارستان بودند، روزها صحبت نمی‌کردند. یکی از بچه‌ها هدیه‌ ماشین پلاستیکی کوچکی که آورده‌ام را نمی‌پذیرد، زیرا نمی‌خواست به کسی جز پدرش دست بزند یا با او صحبت کند.»

دکتر آدام حماوی؛ جراح پلاستیک و ترمیمی، 55 ساله
«کودکانی که دست و پاهای خود را از دست داده و نمی‌توانستند بدوند یا بازی کنند، می‌گویند که ای کاش می‌مردند و برخی می‌خواستند خود را بکشند»

دکتر مارک پرلمو؛ جراح ارتوپد و دست، 69 ساله
«بسیاری گفتند که ای کاش بمب بعدی به آنها اصابت می‌کرد تا به شکنجه آنها پایان دهد.»

رانیا آفانه؛ امدادگر، 23 ساله
«پس از بمباران خانه، کودکی را با پدرش آوردند. پدرش برهنه دراز کشیده بود و نمی‌توانست حرکت کند و در این حال به فریادهای فرزندش گوش می داد. کودک مجروح شده بود، اما از درد فریاد نمی‌زد. او برای مادر و پدرش فریاد می‌کشید و می‌ترسید تا اینکه او را بغل گرفتم، دلداری دادم تا اینکه به خواب رفت.»

دکتر طلال علی خان؛ نفرولوژیست، 40 ساله، اوکلاهما سیتی
«بسیاری از کودکان غزه مانند کودکان عادی نیستند. انگار دوران کودکی‌شان از بین رفته است. بدون لبخند، بدون تماس چشمی. آنها حتی مثل بچه‌های معمولی بازی نمی‌کنند. من آنها را دیدم که فقط نشسته‌اند و به دست‌ها یا بطری‌های آبشان خیره شده‌اند و حاضر به تعامل با کسی نیستند»

25 کارمند مراقبتهای بهداشتی دیدند که نوزادانی که سالم به دنیا آمده بودند به بیمارستانها بازگشتند و در اثر کم آبی، گرسنگی یا عفونتهای ناشی از ناتوانی مادران سوءتغذیه در شیردهی و کمبود شیر خشک و آب تمیز جان خود را از دست دادند.

لورا سوبودا؛ پزشک  37 ساله
«نوزادانی که به طور معمول در محیط‌های غنی از منابع زنده می‌مانند در غزه مردند. نوزادی که متخصص قلب اطفال ما یک شبه از او مراقبت کرد درگذشت، و بعداً همان روز خانواده را دیدم که بدن کوچکی را که در یک پارچه جراحی پزشکی پیچیده شده بود، حمل کردند»

دکتر ارحم علی؛ پزشک مراقبت‌های ویژه کودکان، 38 ساله، کالیفرنیا.
«مادران گرسنه به I.C.U گزارش می‌دادند. التماس برای شیر خشک برای تغذیه کودکان تازه متولد شده خود. نوزادان تازه متولد شده فقط چند ساعت یا چند روز به شدت کم آب، آلوده و هیپوترمی به بیمارستان مراجعه می‌کنند. بسیاری از نوزادان در اثر این شرایط جان خود را از دست دادند که 100 درصد قابل پیشگیری بود.»

مریل تایدینگ؛ پرستار ، 44 ساله
«خیلی ساده است. نوزادی که از مادری دچار سوءتغذیه به دنیا می‌آید، با کمبود مداوم مواد مغذی، در رشد و نمو مشکل خواهد داشت.»

عبیره محمد؛ مراقبت های ویژه، 33 ساله، تگزاس
صدها خانواده آواره در بیمارستان و اطراف آن زندگی می کردند. نوزادان علائم کم آبی حاد از جمله بی حالی، فونتانل و چشم های فرورفته، بدون اشک در هنگام گریه و عدم تولید ادرار را نشان دادند.

مونیکا جانستون؛ پرستار مراقبت‌های ویژه، 45 ساله، پورتلند.
«یکی از مادران دو ساعت پس از زایمان ترخیص شد. چند روز بعد او را در حال پیاده روی به بیمارستان دیدم و او از من برای شیر خشک التماس می کرد چراکه برای نوزادش شیر کافی نداشت.»

اسما طه؛ پرستار اطفال، 57 ساله، پورتلند.
«هر روز، خانواده‌های مستأصل با التماس فقط یک قوطی شیر خشک برای تغذیه نوزادان گرسنه خود می‌خواستند. متأسفانه، با محدودیت شدید منابع، ما اغلب قادر به رفع نیازهای فوری آنها نبودیم»

دکتر امان عوده؛ متخصص اطفال، 40 ساله، تگزاس
« من در یک I.C.U نوزادان کار کردم. روزانه چند نوزاد به دلیل کمبود تجهیزات پزشکی و تغذیه مناسب جان خود را از دست دادند. ما باید تصمیمات سختی را در مورد اینکه کدام نوزاد بسیار بیمار به دلیل کمبود تجهیزات روی دستگاه تنفس مصنوعی قرار می‌گیرد، می‌گرفتیم. خانواده‌ای را دیدم که نوزاد سه روزه مرده خود را که در چادر زندگی می‌کرد، آوردند.»

53 کارمند مراقبت‌های بهداشتی، بسیاری از کودکان را دیدند که از عفونتهای قابل پیشگیری به راحتی رنج می بردند که برخی در اثر آنها جان باختند.

دکتر مارک پرلموت؛ جراح ارتوپد و دست، 69 ساله
«کودکانی که جراحات نسبتاً جزئی داشتند، از جمله شکستگی و سوختگی، در حالی که حتی در کشورهای در حال توسعه می توانستند به راحتی نجات یابند، تسلیم جراحات خود شدند»

عبیره محمد؛ پرستار اورژانس و مراقبت های ویژه، 33 ساله، تگزاس
«زنان و دختران از تکه‌های چادر و تکه‌های پوشک، حوله و پارچه به عنوان پد قاعدگی استفاده می کردند و به سندرم شوک سمی مبتلا می شدند.»

دکتر عرفان گالاریا؛ جراح پلاستیک و ترمیمی، 48 ساله
«صد درصد از بیماران جراحی من دچار عفونت شدند. زخم ها با توجه به ماهیت آسیب کثیف بودند - آوار، آوار.»

دکتر اهلیا کتان؛ متخصص بیهوشی و پزشک مراقبت‌های ویژه، ۳۷ ساله، کالیفرنیا.
«چند بیمار جوان دچار قطع عضو شدند که عفونی شدند. بهبود ضعیف زخم ناشی از عدم رعایت بهداشت و تغذیه منجر به قطع عضو شد.»

مونیکا جانستون؛ پرستار مراقبت‌های ویژه سوختگی و زخم، 45 ساله.
«تقریباً همه کودکانی که در زمان من بستری شده بودند، مردند. اگر ما تغذیه مناسب، توانایی کنترل عفونت (به سادگی صابون و ضدعفونی کننده دست) و منابع کافی داشتیم، تقریباً همه این مرگ‌ها اتفاق نمی‌افتاد.»

دکتر آدام حماوی؛ جراح پلاستیک و ترمیمی، 55 ساله
«تقریباً همه کودکانی که من از آنها مراقبت می کردم از سوء تغذیه شدید رنج می بردند. این منجر به مشکل در بهبودی پس از جراحی و بالا رفتن نرخ عفونت شد. میزان مرگ و میر کودکان آسیب دیده‌ای که من از آنها مراقبت می کردم نزدیک به 80 درصد بود».

ویلهلمی ماسای؛ پرستار مراقبت‌های ویژه و تروما، 50 ساله
«کمبود کامل تجهیزات و لوازم پزشکی باعث مرگ بیماران در اثر عفونتهای قابل پیشگیری شده است»

64 کارمند مراقبتهای بهداشتی مشاهده کردند که حتی ابتدایی‌ترین نیازهای پزشکی، مانند صابون و دستکش، معمولاً در غزه در دسترس نیست.

دکتر ندال فرح؛ متخصص بیهوشی، 42 ساله، اوهایو
«ما جراحی را بدون پرده یا روپوش جراحی انجام دادیم. ما از تجهیزاتی استفاده کردیم که باید یکبار مصرف باشد. من در مناطق جنگی دیگری بوده‌ام، اما این به‌طور تصاعدی بدتر از هر چیزی بود که تا به حال دیده‌ام»

برندا مالدونادو؛ پرستار اورژانس، 58 ساله، ونکوور
«نوزادان و کودکان با سوختگی باروت ناشی از مواد منفجره - که بسیار دردناک است - وارد می‌شدند و ما هیچ داروی ضد درد یا پماد سوختگی مناسبی برای گذاشتن روی زخم‌هایشان نداشتیم.»

مونیکا جانستون؛ پرستار مراقبت‌های ویژه سوختگی
«بدون صابون یا ضدعفونی کننده دست هیچ وسیله‌ای برای تمیز کردن بیماران در رختخواب، پس از اینکه آنها خود را کثیف کردند، وجود ندارد. من مدفوع را با دسته‌ای از گلوله‌های پنبه تمیز کردم که یک آشفتگی وحشتناک بود»

داکتر ایمن عبدالغنی؛ جراح قلب، 57 ساله، هاوایی
«اتاق عمل افتضاح بود. همه جا مگس بود. در محوطه بیمارستان که مردم در آنجا پناه گرفته بودند، فاضلاب وجود داشت»

دکتر محمد الجغبیر؛ پزشک ریه و مراقبت های ویژه، 41 ساله، اوهایو

«بسیاری از زخم‌ها به دلیل نبود وسایل بهداشتی مناسب، عفونی شده بودند. برای اولین بار در حرفه‌ام، موجودات عجیبی را دیدم که از زخم بیرون می‌آمد»

دکتر عمار غانم؛ دکتر ریوی و مراقبت‌های ویژه، 54 ساله
«ما P.P.E از جمله دستکش، الکل، روپوش و صابون نداشتیم. مگس‌ها همه جا بودند و باکتری‌ها و عفونت‌های مقاوم را بین بیماران منتقل می‌کردند. بیمارانی که از تروما جان سالم به در برده بودند بر اثر عفونت جان خود را از دست دادند».

دکتر عرفان گالاریا؛ جراح پلاستیک و ترمیمی، 48 ساله
«من جراحی را با مجموعه ابزارهای اولیه انجام دادم. هیچ داروی ضددردی برای تعویض پانسمان یا رها شدن بیماران پس از جراحی روی زمین وجود نداشت.»

نینا نگ؛ پرستار اورژانس، 37 ساله، نیویورک
«ما اغلب از بیماران بدون دستکش یا بهداشت دست مراقبت می‌کردیم - من این منابع را در کشورهای فقیری مانند هائیتی داشتم»

دکتر مارک پرلموتر؛ جراح ارتوپد و دست، 69 ساله
«اگر لوازم پزشکی که با خود آورده‌ایم نبود، هیچ چیزی برای استفاده وجود نداشت. هم عوارض و مرگ و میر بیش از حد ناشی از فقدان صابون و استریلیزاسیون مناسب غیرقابل اندازه گیری بود.»

دکتر محمد عبدالفتاح؛ پزشک ریه و مراقبت‌های ویژه، ۳۷ ساله، کالیفرنیا.
«عفونت‌ها در سراسر I.C.U گسترش یافت و همه ونتیلاتورها با باکتریهای بسیار مقاوم کلونیزه شدند. اکثر افرادی که از دستگاه تنفس مصنوعی استفاده می‌کنند، دچار ذات‌الریه شدید شدند»

دکتر میمی سید؛ پزشک اورژانس
«ما تقریباً از تمام تجهیزات پزشکی - حتی تجهیزاتی که قرار نیست دوباره استفاده شوند - مجدد استفاده کردیم که منجر به عفونت شد. هیچ آنتی بیوتیکی وجود نداشت. بارها آب ما تمام می‌شد و برق در بیمارستان قطع می‌شد. نمی‌توانستیم دست‌هایمان را بشویم»

لورا سوبودا؛ پزشک، 37 ساله
«تقریباً هر زخمی که دیدم عفونی بود. من در یک روز بیشتر از کل دوران حرفه‌ای خود به عنوان متخصص زخم دیدم.» 
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت