از اسم اعظم و آثار آن چه میدانید؟
سخن درباره اسم اعظم اختصاص به دین اسلام ندارد، زیرا بنابر آنچه از روایات استخراج میشود خداوند اسم اعظم را به بعضی از انبیا و اولیا خود عطا فرموده است. اسم اعظم در بین امتهای پیشین نیز مطرح بوده است. به اعتقاد شیعه، اسم اعظم یکی از اسماء خداوند است که با بر زبان آوردن آن درخواست گوینده برآورده میشود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
پنج شنبه 1402/09/02 ساعت 17:23
دیدگاههای مختلف درباره حقیقت اسم اعظم
بسیاری از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، ترکیبی از حروف و الفاظ دانستهاند.برخی اسم اعظم را اسمی معین نمیدانند. بلکه معتقدند هر اسمی که بنده غرق در معرفت الهی و انقطاع فکر و عقل از غیر خدا بر زبان آورد، اسم اعظم است. (شرح اسماءاللّه الحسنی، ص92)
اما برخی دیگر، آن را اسمی معین میدانند اما دلیل پنهان بودن اسم اعظم را از این جهت میدانند که مردم توجه بر ذکر و یاد همه اسمای الهی مراقبت کنند به این امید که اسم اعظم نیز بر زبانشان جاری شود.(شرح اسماء اللّه الحسنی، ص102) این افراد معتقدند که اسم اعظم یکی از موارد زیر است:
«اللّه»(جامع البیان،ج14، ج28، ص72)، «هو» (شرح اسماءاللّه الحسنی، ص94)، «الحیّ القیّوم» (مجمعالبیان،ج2، ص696)، «ذوالجلال والإکرام»(مجمعالبیان، ج7، ص349)، حروف مقطعه(جامعالبیان، ج1، ص130)، برخی نیز اسم اعظم را از 11 حرف «أهَمٌ، سَقَکٌ، حَلَعٌ، یَصٌ» مرکب و جامع عناصر چهارگانه (آتش، خاک، هوا و آب) دانستهاند. (فی ملکوت اللّه، ص37)
از طرفی شاید یکی از رازهای پنهان بودن اسم اعظم، در امان ماندن آن از دست نامحرمان است و این خود نوعی تقدس و تنزیه اسم خداوند است.
برخی اسم اعظم را اسمی معین میدانند اما دلیل پنهان بودن اسم اعظم را از این جهت میدانند که مردم توجه بر ذکر و یاد همه اسمای الهی مراقبت کنند به این امید که اسم اعظم نیز بر زبانشان جاری شود
اسم اعظم در نگاه علامه طباطبایی(ره)
دیدگاه علامه طباطبایی(ره) بر این است که هیچ یک از نامهای خدا را نمیتوان بزرگتر از دیگر نامها دانست؛ بلکه هر نامی را بنده از روی التجاء و انقطاع کامل از ماسوا(هر آنچه غیر خدا) بر زبان آورد و به آن توسل کند، همان برای او اسم اعظم است. (المیزان،ج8، صص 180-186) همچنین گوید اسم اعظم از سنخ الفاظ و حروف نيست، بلكه حقيقتى عينى و خارجى است. بر اساس نظر علامه اگر اسماى الهى در عالم مؤثّر بوده و واسطههاى نزول فيض از ذات الهى هستند، الفاظ يا معانى آنها چنين اثرى ندارد، بلكه حقايق آنها منشأ چنين آثارى است و اگر كسى درباره يكى از نيازهايش از همه اسباب، منقطع و به پروردگارش متّصل شود، به حقيقتِ اسمى كه با نياز وى مناسب است متّصل شده است، پس حقيقت آن اسم، تأثير گذاشته و حاجت شخص برآورده مىشود. حال اگر كسى به حقيقت اسم اعظم متّصل شود و دعا كند هر خواستهاى كه داشته باشد مستجاب خواهد شد.(الميزان، ج8، ص355ـ356)دیدگاه آیتالله جوادی آملی درباره اسم اعظم
آیت الله جوادی آملی نیز بر این باور است که اسم اعظم خدا، از جنس واژه و لفظ نیست بلکه مقامی است که هر کس روی این کرسی بنشیند، میتواند به اذن خدا، کار خدایی انجام دهد.(تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج6، ص266)آثار اسم اعظم
بر اساس روايات حضرت عيسى عليهالسلام بر اثر بهرهگیری از اسم اعظم توانست مردگان را زنده و كور مادرزاد و شخص مبتلا به بيمارى پيسى را شفا دهد.(الكافى، ج1، ص230) و آصفبنبرخيا با اسم اعظم، تخت بلقيس را از يمن به شام آورد.(الكافى، ج1، ص230)همچنین كسى كه اسم اعظم را بداند دعايش مستجاب و هرچه از خدا بخواهد به او عطا مىشود.(بحارالانوار، ج90،ص224ـ225) و از علم غيب به اندازهاى كه خدا بخواهد آگاهى مىيابد و داراى معجزه يا كرامت مىشود(ميزانالحكمه، ج2، ص1367) و همه خيرات و بركات بر او فرود مىآيد.(الميزان، ج8، ص354)
با بررسی و توجه در روايات و دعاهاى مربوط به اسماعظم، درمییابیم که با اسم اعظم کارهایی از قبیل پديدآوردن، نابودكردن، ابدا، اعاده، روزىدادن، زندهكردن، ميراندن، جمعكردن و متفرق ساختن و ... را میشود انجام داد.(رسائل توحيدى، ص73)
دیدگاه علامه طباطبایی(ره) بر این است که هیچ یک از نامهای خدا را نمیتوان بزرگتر از دیگر نامها دانست؛ بلکه هر نامی را بنده از روی التجاء و انقطاع کامل از ماسوا(هر آنچه غیر خدا) بر زبان آورد و به آن توسل کند، همان برای او اسم اعظم است
آیا اسم اعظم قابل تعلیم دادن است؟
روايات بسیاری اسم اعظم را قابل انتقال و آموزش به ديگران مىداند، و اینطور نیست که فقط شخصی که قابلیت معنوی آن را بدست آورده، مختص خودش باشد و قابلیت انتقال را نداشته باشد. چنانچه پيامبران اسم اعظم را به فرزندان و اوصياى خود آموزش میدادند.(بحارالانوار، ج11، ص227، 246)عمربنحنظله مىگويد: از امام باقر عليهالسلام خواستم اسم اعظم را به من بياموزد. فرمود: آيا توان آن را دارى؟ گفتم بلى. ولی حالتى پيش آمد كه از خواسته خويش منصرف شدم. (رسائل توحيد، ص73)
بر اساس روايات بسیاری در صدر اسلام، يادگيرى اسم اعظم درخواست و آرزوي خیلیها بود و برخی از اصحاب ائمه و همسران پیامبر درخواست یادگیری آن را داشتند.(البرهان، ج4، ص219)
در روایاتی به این نکته توجه داده شده که يادگيرى اسم اعظم نیازمند ظرفیت، قابليّت و لياقت است و اسم اعظم را به هركسى نمىتوان آموخت.
یکی از رازهای پنهان بودن اسم اعظم، در امان ماندن آن از دست نامحرمان است و این خود نوعی تقدس و تنزیه اسم خداوند است
آثار آگاهی از اسم اعظم برای خود فرد
تسلط بر امور تکوینی: در آیه 49 سوره آلعمران چگونگی سلطه و نوعی دخل و تصرف در نظام تکوین حضرت عیسی علیهالسلام را بیان میکند: بر او را به عنوان رسول و فرستاده به سوی بنیاسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام، من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی میبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم، و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم، مسلما در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید.بالارفتن درجه: اگر اسم اعظم از طرف خداوند به فرد تعلق گرفته باشد باعث بالا رفتن درجه و مقام دارنده آن میشود. در آیات 175 و 176سوره اعراف در مورد بَلْعَم باعور سخن میگوید که: برای آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) از (دستور) آنها خارج گشت و شیطان به او دست یافت و از گمراهان شد و اگر میخواستیم (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا میبردیم ولی او به پستی گرائید و از هوای نفس خویش پیروی کرد.(براساس روایات نقل شده، مقصود از «ءایـتنا»، اسم اعظم الهی است)
این آیه داستان کسى را نقل مىکند که ابتدا در صف مؤمنان بوده و حامل اسم اعظم و علوم الهى، سپس از این مسیر خارج شده و شیطان وسوسهاش کرده، و در نهایت گمراه و بدبخت شده است.(تفسیر نمونه،ج7، ص12)
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود ذیل آیه مینویسد:
پدرم از حسینبن خالد از امام رضا علیهالسلام برایم نقل کرد که امام فرمود: بلعم باعورا داراى اسم اعظم بود، و با اسم اعظم دعا مىکرد و خداوند دعایش را احابت مىکرد. ولی در آخر به سمت فرعون مایل شد، و از درباریان او شد. تا روزى که فرعون براى دستگیری موسى و یارانش از بلعم خواست که از خدا بخواهد موسى و اصحابش را به دام او بیندازد. بلعم بر الاغ خود سوار شد تا به جستجوى موسى برود. الاغش از راه رفتن امتناع کرد. بلعم حیوان را زد. الاغ به اذن خدا به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مىزنى؟ آیا مىخواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان نفرین کنى؟ بلعم این را که شنید آنقدر آن حیوان را زد تا مرد، و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد.(تفسیر صافی، ج2، ص253/مجمعالبیان، ج4،ص394)
با بررسی و توجه در روايات و دعاهاى مربوط به اسماعظم، درمییابیم که با اسم اعظم کارهایی از قبیل پديدآوردن، نابودكردن، ابدا، اعاده، روزىدادن، زندهكردن، ميراندن، جمعكردن و متفرق ساختن و ... را میشود انجام داد
تعیین اسم اعظم الهی
در مورد تعیین اسم اعظم الهی روایات فراوانی وارد شده که به برخی اشاره میکنیم:امام عسکری علیهالسلام فرمود: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»، به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهی چشم به سفیدی آن.(بحارالانوار، ج78، ص371)
در برخی روایات گفتن یکصد مرتبه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، لاحول ولا قوه الاّ باللَّه العلیّ العظیم» بعد از نماز صبح را اسم اعظم الهی گفتهاند.
در روایاتی نیز نامهای مقدّس دیگری از نامهای خداوند و اسمای حسنی را اسم اعظم گفتهاند.(بحارالانوار، ج90، ص223)
امام باقر علیهالسلام فرمود: نام اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که آصف یک حرف آن را میدانست و آن را به زبان آورد. (بحارالأنوار، ج14، ص113)
بنابراین اگر کسی اسم اعظم خداوند را داشته باشد، آثاری در او ایجاد میشود که هر دعایی کند مستجاب شده و قادر به تصرف در جهان طبیعت میشود.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت