با اوشو بيشتر آشنا شويم
يكى از كسانى كه در روزگار ما سعى كرد مذهب تانترا را به جهان معرفى كند و موفقيت هايى هم به دست آورد، فردى است به نام باگوان راجنيش كه به درخواست خودش، اشو ناميده شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
سه شنبه 1396/11/10 ساعت 11:06
مقدمه
در كشور هند، فرقه ها و مذاهب بسيار زيادى وجود دارد؛ به گونه اى كه به سختى مى توان اسامى آنها را به خاطر سپرد. يكى از اين مكاتب، هندوييزم است. هندوييزم، سه خداى اصلى يا سه جلوه از خدا را معرفى مى كند كه عبارتند از: 1. برهمن (خالق) . 2. ويشنو (نگهدارنده) . 3. شيوا (ويران كننده) . هر كدام از اين خدايان، همسران، فرزندان و جلوه هايى دارند كه مذاهب هند، هر كدام يكى از آنها را مى پرستند. مذهب تانترا، براساس پرستش شاكتى ، همسر شيوا استوار است و پيروان اين مذهب، انرژى جنسى و شهوت زنانه را نماد شاكتى مى دانند. مذهب تانترا، تلفيقى از دو مذهب بودايى و هندى است. (1)يكى از كسانى كه در روزگار ما سعى كرد مذهب تانترا را به جهان معرفى كند و موفقيت هايى هم به دست آورد، فردى است به نام باگوان راجنيش كه به درخواست خودش، اشو ناميده شد.
او در سال 1931 م. در هند ديده به جهان گشود و در سال 1953م. در رشته فلسفه، فارغ التحصيل شد و به مدت نه سال در دانشگاه جبال پور هند، به تدريس فلسفه پرداخت. اشو، بيان انديشه هايش را از دانشگاه هاى هند آغاز كرد و هنگامى كه با استقبال عده اى مواجه شد، به ابداعات و ادعاهايى دست زد و خود را به عنوان آغازگر خودآگاهى مذهبى نوين، معرفى كرد.
او در سال 1974م. يك مركز مراقبه به نام كمون بين المللى اشو، تاسيس كرد كه بعدها به يكى از بزرگ ترين مراكز مراقبه در هند تبديل شد. وى در سال 1981م. به آمريكا مهاجرت كرد و در آن جا هم مريدانى پيدا كرد و شاگردانش، شهركى به نام او در امريكا بنا كردند؛ اما پس از چهار سال، دولت آمريكا، اشو را اخراج كرد؛ هر چند مريدان او ادعا مى كنند كه اخراج او، به خاطر زير سوال بردن ارزش هاى جامعه آمريكا بوده است؛ ولى اسناد سازمان اتباع وزارت خارجه آمريكا كه وزارت امور خارجه هند هم آنها را را تأييد كرده، نشان مى دهد كه اخراج او، به دليل ترويج افراطى فساد اخلاقى بوده كه حتى فضاى غير اخلاقى جامعه امريكا هم آن را برنتابيد. (2)
اشو علاوه بر اين كه از آيين تانترا تاثير گرفته، از كسانى همچون شيخ كبير و بودا نيز متاثر شده و پاره اى از تعليمات جلال الدين مولوى هم در آثار او منعكس شده است. او عقايدى همچون تناسخ و روح كيهانى را نيز پذيرفته است.
اشو از همان دوران كودكى بسيار متمرد و عصيان گر بوده و روحى ساختارشكن داشته است. وى در دوران دانش آموزى، روزى پاهايش را روى ميز قرار داد و در جواب معلم كه به او اعتراض كرد، گفت: مهم ميز است كه به رفتار من اعتراض ندارد. اين مساله اى است بين من و ميز ... اين طور بهتر مى توانم مطالب نامفهوم شما را بفهمم. (3)
عرفان سكسى
يكى از مهم ترين نظريات اشو ، رسيدن به حقيقت از راه سكس است. (4) اين دستور، يكى از دستورهاى مذهب تانتراست كه اشو با تمام وجود، به ترويج آن پرداخت. (5) او ادعا مى كند كه بعد از مرگ، تنها راه ورود به ملكوت خداوند، سكس است. (6)استدلال اشو اين است كه شناخت خداوند، با قلب حاصل مى شود و ذهن، مانع آن است. ذهن، محل تصاوير دنيايى است و تصاوير ذهنى، اجازه نمى دهند كه قلب، خدا را دريابد. بنابراين، براى فروكاهيدن هجوم ذهنيات و شكوفايى دل، براى درك عشق و معرفت خداوند، بايد فعاليت ذهن را كاهش داد و براى آزاد شدن از ذهنيات، بايد وسوسه ها و هوس هايى را كه به ذهن هجوم مى آورند، رها كرد؛ تا به محض سر بر آوردن، ارضا شوند و هر چه زودتر، عرصه را خالى كنند و شخص، به آستانه مراقبه برسد. اگر از وسوسه ها و خواسته هايى كه به ذهن هجوم مى آورند سرباز زنيم، آن گاه، آنها مشكل ساز مى شوند و مانع از رسيدن به مراقبه و معرفت خواهند شد.
آن چه منع مى شود، جاذبه پيدا مى كند. آنچه انكار مى شود، به اشاره فرا مى خواندمان! تنها آگاهى به بازى هاى ذهنى است كه آزادمان مى كند و نفى و انكار، نفى و انكار نيست؛ بر عكس، فراخوان و ترغيب است .... (7)
مبناى تز معرفت شناسانه تانترا، اين است كه در ساختار وجود انسان، هفت كانون نيرو قرار دارد كه اولين و پايين ترين آن، در مركز انگيزش جنسى، پايين تر از انتهاى ستون مهره هاست. نيروى بيكران الهى آن قدر فرو كاسته شده كه در اين مركز، به صورت كند الينى (مار حلقه زده) فرد، خفته است. اگر اين نيروى الهى (شكتى) برانگيخته شود، به تدريج، رشد مى كند و ساير كانون هاى نيرو را فعال مى سازد؛ تا نقطه هفتم كه بالاى سر قرار داشته و نماد آن نيلوفر هزار برگ است. در آن جا اتحاد با نيروى الهى كشف شده، انسان مى تواند خداوند را درك كند. (8) بنابراين، عشق جنسى، نقطه شروع حركت به سوى خداوند است؛ به اين صورت كه عشق ابتدا به صورت جنسى ظهور مى كند و بعد ارضاى آزادانه آن، نيروى درون را رها كرده، رو به شكوفايى مى برد؛ تا جايى كه ذهن از همه تصورات و دل از همه اميال، پاك شده، به درك خداوند مى رسد. تانترا، كليدهايى را در اختيار قرار مى دهد كه لجن را به نيلوفر آبى بدل كنى. (9)
ابهامات در انديشه اشو
اُشو، نظريات پراكنده و ادعاهاى مختلفى دارد كه اين مختصر گنجايش پرداختن به همه را ندارد و به همين علت، در اين جا برخى از نكات قابل تامل در آثار وى مورد اشاره و تحليل مى گيرند.1. رهايى از سكس يا عروج با سكس؛
در معنويتى كه اشو مطرح مى كند، دو ركن وجود دارد؛ الف. مراقبه. ب. سكس. اشو بر اين عقيده است كه افرادى كه آزادانه به ارضاى تمايلات جنسى اقدام كنند، بعد از گذشت مدتى، اين مسئله را رها كرده، وا مى گذارند؛ چون برايشان مسئله اى عادى و پيش پا افتاده خواهد شد. (10)
در واقع، اشو به اين خاطر دستور به روابط جنسى آزادانه مى دهد كه ذهن، انسان را رها كند و انسان با قلبش خدا را بيابد؛ اما او گاهى به گونه اى صحبت مى كند كه گويا خود سكس و لذت آن، هدف است و خود آن، باعث عروج است؛ نه اين كه رهايى از آن، باعث عروج باشد؛ مثلاً در جايى مى گويد: وجد در سكس، بارقه اى از وجد عرفانى است. (11) در جاى ديگر ادعا مى كند كه بعد از مرگ، تنها راه ورود به ملكوت خداوند، سكس است. (12)
2. شناخت خداوند؛
اشو معتقد است كه مباحث استدلالى و منطقى براى شناخت خداوند، راه به جايى نمى برند. (13) از نظر او، روى آوردن به خدا از راه عقل و برهان، همانا از دست دادن خداوند است؛ زيرا عقل و منطق، باز دارنده اند. (14) او در جاهاى ديگر، بر خلاف گفته هاى خود مى گويد: شناخت خداوند از راه عقل و هوش، ميسر است. از راه دانش، نمى شود به خدا رسيد و از راه باور، نمى شود خدا را شناخت؛ بلكه از راه عقل و هوش مى توان شناخت. براى شناخت خدا، هوشى فراوان نياز است. (15)
3. عبادات خاص آرى يا خير؟
اشو با عبادت هايى كه اديان و مذاهب به افراد ياد مى دهند، مخالف است و معتقد است كه عبادت، بايد خودجوش باشد. در تعاليم اشو آمده است:
كليساها، مذاهب.... همه آنها به تو آموزش عبادت مى دهند؛ ولى در واقع، آنها تو را از نيايش، تهى مى كنند؛ چرا كه نماز، ماهيتى خود جوش دارد؛ ياد دادنى نيست.. . آنها عبادت از پيش آماده اى به شما مى دهند؛ عبادت، امرى خودجوش و درونى است. بگذاريد عبادتتان هم خود جوش و درونى باشد. اگر با خدا تصنعى صحبت كنيد، پس كجا مى توانيد اصيل و طبيعى باشيد؟.... شما اين طورى تمام ارتباط خود جوش را از دست مى دهيد. (16)
اشو در جاى ديگر اين گونه به مريدانش توصيه مى كند:
((براى تبديل ترس به عشق)) در جايى كه احساس راحتى مى كنيد، بنشينيد؛ آن گاه دست هايتان را روى دامنتان بگذاريد؛ دست راست را زير دست چپ قرار دهيد. اين حالت، مهم است... دو شست به هم متصل مى شوند. آن وقت، استراحت كنيد. چشم هايتان را ببنديد ... اگر ممكن است، با 50 دقيقه شروع كنيد ... هر روز اين عمل را انجام دهيد. (17)
اين جاست كه پاسخ دادن به چند سوال زير از سوى اشو، ضرورى به نظر مى رسد: اولاً اگر اشو با نيايش هاى تعريف شده و از پيش آماده، مخالف است و مى خواهد هر كسى عبادت خودجوش و خلاقانه داشته باشد، چرا خودش مناسكى با آداب خاص توصيه مى كند؟ اگر نماز فقط به جرم اين كه آدابى مخصوص دارد، از نظر اشو، مطرود است، چرا وى خود مراقبه هاى خاص ابداع و ترويج مى كند؟
ثانياً اگر به مسجد و كليسا نيازى نيست، چرا وى مكانى با همان كاركرد مسجد، ابداع نموده؟ اگر براى دين دارى، به مكان خاصى احتياجى نيست، چرا او كمون را جايگزين مسجد، معبد و كليسا مى كند؟ همه مى دانند كه كمون بين المللى اشو در هند، هر ساله پذيراى مريدان اشو مى باشد و از نظر آنها، اين كمون، همچون معبدى مقدس است.
به راستى چرا اشو فرض كرده كه عبادت با شكل معين (مثل نماز) با «درونى بودن» سازگارى ندارد؟ چه دليلى دارد خودجوش بودن عبادت فقط در قالب «عبادت ابتكارى» تعريف شود؟ از نگاه اشو «عبادت هاى اديان الهى» الزاماً تصنعى از آب در مى آيد در حالى كه همين اشكال همه به عبادت مورد توصيه اشو هم وارد است!
4. عبادت جمعى؛
اشو معتقد است كه مراقبه (تخليه كامل ذهن؛ نه تمركز) ، كليد دريافت حقيقت است و همه روشن دلان تاريخ از همين مسير، به مقصد رسيده اند. او سكوت عميق را جايگزين عبادت هايى مى كند كه با لفظ و كلام، آميخته اند. در عرفان اشو، تنها عبادت، سكوت است و بس. (18) كلمات براى ايجاد ارتباط بين مردم، خلق شده اند. خداوند، يك انسان نيست كه ((با كلام)) با او ارتباط برقرار كنيد. در آن جا اصلاً و ابداً، نيازى به كلام نيست؛ تنها سكوت عميق لازم است. (19)
او با اين استدلال، تمام مناسك و آداب جمعى اديان را لغو مى خواند و معتقد است كه نيازى نيست جايى جمع شويم و براى عبادت، به جايى برويم؛ ولى خود هنگام توصيه به مريدان، عملى جمعى به نام سكس جمعى را ابداع مى كند و مريدان را دعوت مى كند كه به مكان خاصى رفته، به صورت جمعى، اين عمل را انجام دهند و آن را عرفان معرفى مى كند!
5. آزادى جنسى و رهايى از ذهن؛
اشو معتقد است كه شهوت جنسى، مزاحم وصول به حقيقت است؛ پس بايد كارى كرد كه مسئله سكس، به امر عادى و پيش پا افتاده، تبديل شود؛ (20) اما سوالى كه مطرح مى شود، اين است كه آيا واقعاً با رها كردن عنان اميال و آزاد گذاشتن ميل جنسى، اين ميل خاموش مى شود؟
آن گونه كه روان شناسان و متخصصان علم تربيت گزارش مى دهند، آزاد گذاشتن اين ميل، تنها باعث فروكش كردن حرارت و عطش جسمى - نه روحى - آن هم به طور موقت مى شود؛ در حالى كه روحيه بى نهايت طلبى انسان، باعث مى شود كه اين عطش و تلاطم روحى، هر لحظه بيشتر فوران كند و دم به دم، به دنبال مدل هاى جديد و موارد جديد و تنوع در غريزه جنسى باشد.
روحيه تنوع طلب و بى نهايت خواه انسان را هيچ گاه نمى توان از بين برد و سركوب كرد؛ بلكه تنها مى توان اين روحيه را جهت داده، متوجه مطلوب واقعى و غايت حقيقى كه همان خداست، كنيم و آن زمان است كه انسان، غرق در تجليات نامحدود الهى خواهد شد و آرام خواهد گرفت. و اين كار با توصيه اشو كه جهت پيكان اين عطش را به سمت لذت هاى دنيايى قرار داده، بسيار متفاوت است. نتيجه دستور اشو، اين است كه نفس انسان، هر لحظه اى نداى هل من مزيد سرخواهد داد. بسيارى از درخواست هاى درونى انسان، همين حالت سيرى ناپذيرى را دارند؛ مثل مال دوستى، شهرت طلبى و مقام خواهى.
اواخر عمر اشو، هنگام اقامت در امريكا، وى نود ماشين بليزر داشت كه بعضى ا ز قسمت هايشان طلا كارى شده بودند و مدير برنامه هايش در پاسخ به سوال از دليل تعدد اين ماشين ها، اعلام كرده بود: اشو، بسيار ماشين دوست دارد و مى خواهيم تعداد اين خودروها را به سى صد و شصت و پنج برسانيم؛ تا او براى هر روز سال يك ماشين داشته باشد. (21)
6. آيا كمال ممكن است؟
يكى از آموزه هاى اشو، اين است كه توصيه مى كند نقص هاى خود را بپذيريد و با شهامت، با آنها روبه رو شويد و سعى كنيد با همين نقص ها هم از زندگى لذت ببريد. اشو مى گويد: من به كمال نرسيده ام؛ بلكه قابليت لذت بردن از نقص هايم را به دست آورده ام. هيچ كس به كمال نمى رسد. (22) نقصان، حقيقت زندگى است؛ شما سعى داريد به كمال برسيد و من نقايص خود را پذيرفته ام. (23)
او در اين جا اعتراف مى كند كه انسان، نمى تواند به كمال برسد و هنر او، فقط پذيرفتن نقصهايش است. او برخى جاها نقص ها را بهانه زندگى ابدى مى داند و معتقد است كه نقص انسان، باعث مى شود او رو به كمال حركت كند و پويا شود و اين جاست كه اين ابهام پيش مى آيد كه به هر حال، كمال انسان، ممكن است؛ تا به سوى آن حركت كنيم يا ممكن نيست و آيا ما نقص هايمان را بپذيريم و از آنها لذت ببريم يا سعى در بر طرف كردن آنها كنيم و پويا شويم؟
از قضا بعضى از اين مسائل براى خود اشو اتفاق افتاده كه نشان از راضى نشدن و قانع نشدن وى دارد؛ به عنوان مثال، او بارها اقدام به تغيير نام خود كرده است. (24)
پرسش و پاسخ با اشو (25)
خدا
سوال 1: نظر شما درباره خدا چيست؟اشو: از نظر من، عشق مهم است و خدا چون ابزارى براى رسيدن به عشق است، اهميت دارد. اصولاً خدا، هدف من نيست و من به خدا، علاقه مند نيستم. (26) عارف، در جست وجوى شادمانى، به زندگى روى مى آورد. او پرواى خدا در سر ندارد؛ البته عارف در راه خود، خدا را هم مى يابد؛ اما او در جست وجوى شادمانى است. بنابراين، عرفان هيچ، مجموعه باورهايى در مورد بى خدايى يا با خدايى ندارد. عرفان، بر هيچ باورى متكى نيست. (27) اگر عاشق باشى، مى توانى خدا را كاملاً فراموش كنى؛ چرا كه از عشق، هر چيزى امكان پذير است. (28)
خانواده
سوال 2: جامعه شناسان و متخصصان علم تربيت بر استحكام خانواده تاكيد دارند و اصلاح جامعه را متوقف بر اصلاح خانواده مى دانند و علاوه بر اين، خانواده، كانون تداوم نسل و تربيت فرزندان است. آيا مخالفت شما با ازدواج و توصيه شما به روابط آزاد جنسى، باعث فروپاشى نظام خانواده نمى شود؟ با توجه به اينكه تجربه نظام كمون خانواده در كشورهاى كمونيستى، با شكست روبه رو شد چرا شما دوباره آن را مطرح كرده ايد؟اشو: من معتقدم كه جهان بايد به وحدت برسد و مرزها برداشته شوند، بنابراين، من از حكومت واحد جهانى حمايت مى كنم. (29)
بساط ملت ها بايد بر چيده شود و لازمه اين كار، از بين رفتن خانواده است. (30) ازدواج، ريشه همه مشكلات است. (31) در كمون پيشنهادى من، از ازدواج، خبرى نيست. (32) شايد شنيده ايد كه خانواده، مظهر عشق است؛ اما من مى گويم خانواده، مخالف عشق است. خانواده با كشتن عشق، زنده است؛ اجازه نمى دهد عشق رخ دهد (33) در خانواده جهانى، براى بچه دار شدن، به جاى ازدواج رسمى، تلقيح مصنوعى جايگزين مى شود و اصولاً بچه ها به كمون ((خانواده همگانى)) تعلق دارند؛ نه به پدر و مادرها. آنها اگر عاشق فرزندان خود هستند، فقط حق دارند آخر هفته را با فرزندان خود بگذرانند. (34) تلقيح مصنوعى، تنها شيوه علمى براى داشتن بهترين اولاد است. ما بايد اين انديشه كهنه را از سرمان بيرون كنيم كه مى گويد: من پدر هستم. ما بايد اين انديشه را خلق كنيم كه من، بهترين فرزند را انتخاب كرده ام ... به اين طريق، بايد ارزش ها را دگرگون كرد ... تو ديگر نبايد نگران باشى كه چه كسى اسپرم و چه كسى زهدان خود را براى پرورش جنين در اختيار قرار مى دهد. (35) به اين ترتيب، چون كودك از طريق آميزش جنسى به عمل نمى آيد، آميزش جنسى به صورت كام جويى و لذتى محض، در مى آيد و ديگر هيچ مسئوليت يا خطرى با آن همراه نيست. (36)
((قابل ذكر اين كه آن چه اشو در جملات بالا از آن دفاع مى كند همان چيزى كه تحت نام «كمون» توسط كمونيست ها تبليغ مى شد و آن چه كه در نظام كمونيستى به شكست انجاميد توسط اشو تبليغ مى گردد. جالب تر اين كه حتى مترجمين كتب اشو هم اين ايده اشو را برنتابيده اند.))
دين
سوال 3: نظر شما درباره دين و دين دارى چيست؟اشو: در وجود همه انسان ها، حسى به نام نياز به شادمانى وجود دارد. شاد بودن، عين دين دارى است. (37) اين احساس ((ميل به شادمانى هنوز در ژرفاى وجود تو در تكاپوست؛ همچنان تو را مى خواند؛ تا دوباره پيدايش كنى. تمام اديان از اين ميل و احساس به وجود آمده اند و گرنه، هيچ دليلى بر وجود دين نبود؛ زيرا دين، هيچ هدف عملى را براورده نمى كند. به همين دليل، از نظر انسانى كه عملگراست، دين، چيزى بيهوده جلوه مى كند و هيچ فايده اى ندارد؛ تلف كردن وقت است. (38) از نظر من، دين جنبه وحيانى ندارد و بر اعتقادات، متكى نيست. دين بر باورها متكى نيست؛ دين، ريشه در تجربه دارد. (39)
همه آيين ها بر پايه دستاويزى ساختگى بنا شده است؛ همه شيوه هاى دروغين هستند... مى توان دستاويزهاى تازه اى به بار آورد و دين هاى تازه اى پديد آورد. دستاويزهاى كهنه، فرسوده مى شوند. دروغ هاى كهنه، از رنگ و بو مى افتند و دروغ هاى نوترى، نياز خواهد بود. (40)
ارزش هاى اخلاقى:
سوال 4: گويا شما قرائت خاصى از عشق و وفا داريد و نظر ويژه اى در مورد ارزش هاى اخلاقى جامعه و پاى بندى به آنها داريد؛ لطفاً اين نظر را توضيح دهيد.اشو: از نظر من، پاى بندى به ارزش هاى اخلاقى، نتيجه ترس و امنيت جويى است و در حقيقت، اين ارزش ها، ابزارى هستند كه سياستمداران و روحانيون، براى تحكيم قدرت و تامين منافع خود، درست كرده اند. (41) از نظر من، لازم نيست شخصى به شخص ديگر وفا دار بماند. نمى گويم اگر زنى را دوست دارى، با او زندگى نكن؛ با او باش؛ اما نسبت به عشق، صادق و وفادار بمان؛ نه نسبت به شخص ... وقتى عشق ناپديد مى شود، وقتى شادى از ميان مى رود، آن وقت، به حركت ادامه دهيد ... از همان لحظه اى كه احساس مى كنيد ديگر از چيزى خوشتان نمى آيد و آن چيز، گيرايى و جاذبه اش را از دست داده است و شما را خوشحال نمى كند، از آن دست بر داريد؛ فقط بگوييد: متاسفم. (42)
نداهاى درونى
سوال 5: در درون هر انسانى، كشش ها و ميل هايى وجود دارد كه منشاء برخى، فطرت خدايى انسان و ريشه برخى ديگر، غرايز مادى انسان و هواها و خواهش هاى نفسانى است. گويا شما درباره اجابت خواسته هاى درونى، نظريه ويژه اى داريد؛ لطفا نظر خود را بفرماييد.اشو: به صداى قلبتان توجه كنيد و از آن پيروى كنيد؛ به خاطر داشته باشيد كه من تضمين نمى كنم كه آن ندا هميشه شما را به راه راست هدايت كند؛ بيشتر اوقات، شما را به گمراهى مى برد. اين حق شماست كه آزادانه به گمراهى برويد. اين، بخشى از كرامت شماست؛ حتى در مقابل خداوند بايستيد... گاهى زيباست كه حتى با خداوند هم مخالفت كنيد. اين طورى، مستحكم مى شويد.. درستى و نادرستى امور را كنار بگذاريد. چيزى كه امروز درست است، ممكن است فردا غلط باشد. (43)
قيامت و رستاخيز
سوال 5: در تمامى اديان الهى، عالم قيامت و رستاخيز، پذيرفته شده است؛ هر چند در آنها نسبت به جزئيات عالم قيامت، اختلافات اندكى آمده است؛ اما اصل معاد و بهشت و برزخ را همه اديان الهى مطرح كرده اند و به شهادت تاريخ، تمامى پيامبران الهى، بر اين حقيقت، تأكيد كرده اند. از شما نقل شده كه اين موضوع را به گونه اى عجيب و غريب، تحليل كرده ايد؛ كمى توضيح دهيد.اشو : خداوند، قبلاً در مورد تو قضاوت كرده و اين، چيزى نيست كه قرار باشد در آينده اتفاق بيفتد؛ بلكه قبلاً اتفاق افتاده، در مورد مسئله روز رستاخيز، نگران نباش؛ نيازى به ترس نيست... همان لحظه كه خداوند تو را آفريد، در مورد تو قضاوت هم كرده. (44) تو، مخلوق خدا هستى. اگر اشتباهى رخ بدهد، او مسئول توست؛ نه تو. اگر تو به گمراهى روى، او مسئول است؛ نه خودت. تو چطور مى توانى مسئول باشى؟ اگر تو نقشه اى بكشى و غلط از آب درآيد، كسى نمى تواند بگويد خود نقشه مقصر بوده است (45) .
حقيقت آن است كه اشو يكى از مأموريت خود را مبارزه با اديان الهى قرار داده است و از آن جا كه متاسفانه اطلاع چندانى از اديان، به ويژه دين مقدس اسلام نداشته است همه اديان را با يك ديد مى نگرد و به همه حمله مى كند.
قابل توجه اين كه اشو به نفى امور بسيارى پرداخته است؛ نفى مسجد؛ نفى عبادت؛ نفى توبه و زهد؛ نفى دين؛ نفى شريعت؛ نفى خانواده؛ نفى فلسفه و ... البته يك چيز را اثبات كرده و آن هم خود اشو مى باشد و خودش را هم تبليغ گر يك امر قرار مى دهد و آن هم عشق، البته عشق زمينى آميخته با سكس و هرزگى است.
خاتمه
مى توان گفت كه نتيجه و حاصل سخنان اشو و پيام نهايى مكتب وى، اين است:
اى انسان هايى كه اهل گناه هستيد و احياناً از گناه خود پشيمان مى شويد و گاهى دست و پا زدن فطرت تان، زير چكمه هاى هواى نفس به شما تلنگرى مى زند! با آسودگى، گناه كنيد و عذاب وجدان نداشته باشيد و اين گونه بپنداريد كه همين گناهان و معصيت ها، راه رسيدن به خداست. اى انسان ها! به اين جرقه ها و بارقه هاى الهى، بى توجه باشيد؛ تا عيش دنيايى تان كامل شود؛ بدون هيج ندامتى.
پاورقي ها:
1) ساراها 3، ص 64.
2) آفتاب و سايه ها، محمد تقى فعالى، ص 113.
3) اشو، شهامت، ص 133.
4) آفتاب در سايه، ص 188.
5) ساراها 3، صفحه 91.
6) اشو، راز، ص 203.
7) يك فنجان چاى، ص 145.
8) داريوش شايگان، اديان و مكاتب فلسفى هند، ج2، ص 716 تا 719.
9) الماسهاى اشو، ص 240.
10) اشو، آواز سكوت، ص 285 ، شهامت ص 179.
11) اشو آفتاب در سايه، ص 188.
12) اشو، راز، ص 203.
13) اشو، با خود يكى شو، ص 28 من درس شهامت مى دهم، ص 98.
14) اشو، بگو آرى، ص 77.
15) اشو، مراقبه هنر شور و سرمستى، ص 32.
16) اشو شهامت، ص 87 و 90.
17) اشو، شهامت ص 199.
18) اشو بگو آرى، ص 77.
19) همان، ص 186.
20) آواز سكوت، ص 93.
21) مهندس جلال الدين آشتيانى ، عرفان، ص 231.
22) ساراها 3، ص 6.
23) ساراها 3، ص 86.
24) اينك بركهاى كهن، ص 41.
25) اين بخش جمع آورى گفته هاى اشو است و به صورت نمادين تنظيم شده است.
26) اشو، دل به دريا بزن، ص 32.
27) اشو، پرواز در تنهايى، ص 60.
28) اشو، شهامت، ص 98.
29) اشو، شهامت، ص 134.
30) همان، ص 100.
31) همان، ص 20.
32) همان، ص 97.
33) اشو، آينده، ص 145.
34) همان ص 99، ص 100.
35) آينده طلايى، ص 88.
36) آينده طلايى، ص 87.
37) اشو، دل به دريا بزن، ص 46.
38) اشو، مراقبه هنر شور و سرمستى، ص 18.
39) اشو، پرواز در تنهاى، ص 109.
40) مراقبه هنر و جد و سرور، ص 20.
41) آينده طلايى، ص42 و 43.
42) ساراها 4، ص 107.
43) اشو شهامت، ص 26 و 27.
44) اشو، شهامت، ترمه خديجه تقى پور، ص 127.
45) همان، ص 127.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت