مادر امام سجاد(ع) کیست؟
آيااين حرف درست است كه مادر امام سجاد حضرت شهربانو نبودند؟پس مادر بزرگوار ايشان چه كسي بود؟
پاسخ: در رابطه با اينكه مادر امام سجاد(ع) كه بوده و آيا دختر يزدگرد و به نام شهربانو بوده و به افتخار عقد زناشويي حسين بن علي(ع) و مادري امام سجاد(ع) نائل شده باشد، از نظر مدارك تاريخي سخت مشكوك است. مورخين عصر حاضر عموماً در اين قضيه تشكيك ميكنند و آن را بياساس ميدانند. ميگويند در ميان همة مورخين، تنها يعقوبي جملهاي دارد به اين مضمون كه گفته است: مادر علي بن الحسين(ع) «حرار» دختر يزدجرد بود و حسين(ع) نام او را غزاله نهاد. ادوارد براون از كساني است كه داستان را مجعول ميداند. كريستن سن نيز قضيه را مشكوك تلقي ميكند. سعيد نفيسي در تاريخ اجتماعي ايران آن را افسانه ميداند.
اينكه گفتيم پيوند زناشويي امام حسين(ع) با دختر يزدگرد مشكوك است از نظر تاريخ است، ولي در پارهاي از احاديث اين مطلب تأييد شده است.
بنابراين براي پاسخ به سوال مذكور بايد با دقت به مطالعه در زواياي زندگاني شهربانو (ملكة المدينه و بانوى شهر) از زمان تولد تا وفات بپردازيم تا به اين سوال پاسخ دهيم.
در مورد تاريخ تولد اين بانو تحقيقي نشده است و اما در مورد نياكان و خاندان ايشان و اينكه آيا او دختر يزدگرد است يا نه چند نظريه وجود دارد:
الف) ساسانى بودن;
ب) كابلى بودن;
ج) سيستانى بودن;
د) سندى بودن
برخى از منابع متقدم و متأخر ديدگاههاى ديگرى مانند سيستانى بودن، سِندى بودن، كابلى بودن او را متذكر شده
دانشورانى چون: يعقوبى (متوفاى 281 ق). ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفاى 290 ق). ، كلينى (متوفاى 329ق). ، شيخ صدوق (متوفاى 381ق). و شيخ مفيد (متوفاى 413ق). - با وجود اختلاف در نام وى - او را دختر يزدگرد سوم (آخرين پادشاه ساسانى) دانستهاند .
عدهاى نيز «نام پدر شهربانو» را اين گونه معرفى كردهاند:
1 . سبحان.
2 . سنجان.
3 . نوشجان.
4 . شيرويه . (زندگانى على بن الحسين (ع)، سيد جعفر شهيدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، پنجم، 1373 ص11 و 12 / زندگانى امام زينالعابدين (ع)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبيبروحانى، آستان قدسرضوى، اول، 1374 ، ص 30.)
گوناگونى اقوال و ابهامات تاريخى، بيانگر احتمال «تحريف در گزارش وقايع» مىباشد. از اين رو بايد به «نقد علمى» اخبار پرداخته و به نتيجه مطلوبى رسيد .لذا با توجه به اختلاف در اقوال وجه مشترك و مورد قبول را مىتوان در يك عبارت گنجانيد; يعنى «شهربانو، دختر يكى از بزرگان و سرشناسان ايران زمين مىباشد .»
قابل توجه است كه عالمان و پژوهشگران برجستهاى چون «شهيد مطهرى» بر شاهزاده بودن وى، اشكالاتى وارد ساختهاند; به طورى كه آن استاد شهيد فرموده است: «... اگر از زوايه تاريخ بنگريم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسين عليه السلام و ولادت امام سجاد عليه السلام از شاهزادهاى ايرانى، مشكوك است ...» (خدمات متقابل اسلام و ايران، صدرا، قم، نهم، 1357 ،ص 120 - 134. / ناسخ التواريخ حضرت على بن الحسين السجاد (ع)، ج1، مؤسسهمطبوعاتدينى، قم، ص13 - 16.)
اصل مطلب در مورد ايشان برمي گردد به داستان اسارت شهربانو و ورود او به كشور هاي اسلامي . دربارة اصل جريان ميتوان گفت، از جمله رخدادهايي است كه دربسياري از منابع روايي و تاريخي ديرينه ثبت شده است و از شهرتي بهرهور است كه با قرائن و شواهد جانبي به شكلگيري آن اطمينان حاصل ميگردد.بسياري از مورخان ومحدثان شيعه و سني اصل جريان را نگاشتهاند كه به برخي از ديرينهترين و معتبرترينآنهابه ترتيب تاريخ اشاره ميشود.مانند نصر بن مزاحم، (در گذشت 212) و محمد بنسعد، (درگذشت 230) و قاضي نعمان، (درگذشت 263) و يعقوبي، (درگذشت 282) ومحمد بن حسن صفار، (درگذشت 290) و طبري، (درگذشت 310).و ابن اَبي ثلجبغدادي، (درگذشت 325) و كليني، (درگذشت 329) و حسن بن محمد، (درگذشت378) و صدوق، (درگذشت 381) ومفيد، (درگذشت 413) و محمد بن جرير رستمطبري امامي، (درگذشت در قرن پنجم) و فتال نيشابوري، (درگذشت 508) وزمخشري، (درگذشت 528) و علامة طبرسي (درگذشت 548) و ابنشهرآشوب، (درگذشت 588) و سبط ابن جوزي، (درگذشت 666) و ابن خلكان(درگذشت 681) و ابوالفتح اربيلي، (درگذشت 693) و علامة حلي، (درگذشت726) و شهيد اول (شهادت 786) و ابن صباغ مالكي، (درگذشت 855)، نويسندگان و محققان قرن هشتم به بعد نيز به همين منوال اصل جريان را ثبت و آن را پذيرفتهاند.( همسران امام حسين(ع) /حبيبا... احمدي برگرفته از سايت تبيان) اين منابع روايي و تاريخي را به سه دسته عمده ميتوان تقسيم نمود:
الف) به اسارت افتادن وى در دوره خلافت عمر بن خطاب .
ب) فرستادن وى و خواهرش به نزد عثمان از سوى والى خراسان .
ج) فرستادن دختران يزدگرد به حضور امام على عليه السلام توسط كارگزار حضرت .
با توجه به اين تعارض، به بررسى هر يك از گزارشهاى تاريخى مىپردازيم .
الف: جريان نخست كه در بسياري از منابع به چشم ميخورد اين است كه دردوران عمر كه ايران به دست مسلمانان فتح شد،دو تن از دختران يزدگرد، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدينه منتقل شدند كه در اين باره مينگارند :موقعى كه اسراى ايران در مدينه بر عمر بن خطاب وارد شدند، شاهزنان كه ديد مسجد پر از جمعيت است و خليفه مسلمين تند به او نگاه مىكند، صورت خود را پوشانيد و به سبب شدت ناراحتى، فرياد زد: «سياه باد روزگار هرمز كه فرزندانش اسير شدند!» خليفه كه به زبان فارسى آشنايى نداشت، گمان كرد كه شاهزنان وى را دشنام مىدهد، خشمگين شد . در اين هنگام، امام على عليه السلام با ترجمه سخن او به عربى، خشم عمر را فرو نشانيد . خليفه تصميم گرفت دختران شاه ساسانى را همچون ديگر اسيران جنگى، به مزايده بگذارد; اما امام على عليه السلام به او چنين گوشزد كرد كه: بر اساس فرمايش و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله بايد به «بزرگ زادگان» اكرام و احترام نمود . (زندگانى امام زينالعابدين (ع)، ص 25) در ادامه اين ماجرا و چگونگى آزادى آنان، چند قول وجود دارد:
الف) عمر تصميم گرفت آنان را بفروشد، امام على عليه السلام فرمود: طريقه فروش آنها چنين است كه قيمت هر يك را بايد مشخص ساخت تا هر مسلمانى هر كدام را كه خواست، خريدارى كند . پس از تعيين بهاى دختران، امام آنان را خريدارى كرد .
ب) امام فرمود: بر طبق سيره رسولخدا صلى الله عليه و آله آنها را نمىتوان فروختبلكه مختارند يكى از مسلمانان را به عنوان همسر خود برگزينند و از سهميه غنيمت و بيتالمال آن مسلمان به شمار آيند . (زندگانى امام زينالعابدين (ع)، ص 28 و 29)
ج) امام در حضور جمعيت فرمود: «من نصيب خودم را از اسيران، در راه خدا آزاد كردم .» بنىهاشم نيز سهام خودشان را به اميرمؤمنان عليه السلام بخشيدند، آنگاه حضرت عرض كرد: «خدايا! شاهد باش كه آنچه بنىهاشم از نصيب خود به من بخشيدهاند، من همه آنان را فى سبيلالله بخشيدم .» مهاجرين و انصار پس از مشاهده اين صحنه زيباى معنوى، با مسرت و علاقهاى خاص عرض كردند: يا على! ما نيز حقمان را در اختيار تو مىگذاريم . از اين رو، امام يكبار ديگر خداوند را گواه مىگيرد كه پس از قبول كردن سهام مسلمانان، دختران اسير را در راه خدا آزاد نموده است . اما خليفه دوم با ناراحتى خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت: چرا تصميم مرا درباره اسيران عجم برهم زدى؟ چه قصدى از اين كار داشتى؟ آن حضرت مجددا يادآور شد كه: اين اسيران به «اسلام» علاقهمند و مايل هستند و روش پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بود كه بزرگان هر قوم و خاندانى را محترم مىداشت .
عمر بن خطاب بعد از شنيدن كلام مستدل امام على عليه السلام، گفت: اكنون من هم سهم خود را و بقيه آنچه را كه به غنيمت مسلمانان درآمده، همه را به تو بخشيدم . در اينجاست كه اميرمؤمنان عليه السلام آخرين مرحله «آزادى» شاهزادگان ايرانى را با اين گفتار به اجرا مىگذارد: خدايا! گواه باش كه آنچه او به من بخشيد، پذيرفتم و آنها را در راه تو آزاد ساختم. (همان، ص 29)
ب: جريان دوم مربوط به دوران خلافت عثمان است كه عبدالله بن عامر كريز عامل عثمان در خراسان دو تن از دختران يزدگرد را اسير ميكند و به حضور عثمان درمدينه ميفرستد.وي يكي از آن دو را به حسن مجتبي(ع) وديگري را به حسين(ع)بخشيده و هر دو در حال زايمان رحلت مينمايند.بر اساس اين نقل، كفالت علي بنالحسين(ع) را بعد از رحلت مادر، ديگر كنيزان امام حسين عهدهدار ميشوند. (همسران امام حسين(ع) /حبيبا... احمدي ،برگرفته از سايت تبيان)
ج: جريان سوم كه جزييات آن در بسياري از منابع آورده شده است،مربوط به زماناميرالمؤمنين(ع) است. شيخ مفيد، فتال نيشابورى و فضل بن حسن طبرسى اين گونه روايت كردهاند:
وقتى اميرمؤمنان عليه السلام به خلافت و حكومت رسيد، حريثبن جابر حنفى را به عنوان كارگزار خود به مشرق زمين اعزام كرد . وى پس از مدتى، دو نفر از دختران يزدگرد را به دست آورد; لذا آنان را نزد اميرمؤمنان عليه السلام فرستاد . آن حضرت، شهربانو (شاهزنان) را به حسين عليه السلام بخشيد - كه زينالعابدين عليه السلام از او متولد شد - و ديگرى را به محمد بن ابىبكر بخشيد - كه از وى قاسم به دنيا آمد - لذا اين دو مولود، پسرخاله يكديگر هستند . (زندگانى امام زينالعابدين (ع)، ص 24 .)
آقاى مقرم مىگويد:
«بر هيچ انديشمندى پوشيده نيست كه روايتشيخ مفيد، فتال و طبرسى ... به حقيقت نزديكتر است; زيرا امام سجاد عليه السلام بدون اختلاف، در زمان خلافت جدش اميرمؤمنان عليه السلام متولد شد و سه سال با آن حضرت بود .» (همان، ص 29 .)
به عقيده آقاى مقرم: «هيچكدام از اين دو روايت (فرستادن شاهزادگان به حضور عثمان و امام على عليه السلام)، دلالتبر اين ندارد كه اين دو بانو به اسيرى گرفته شده باشند . و شايد علاقه آنها به مسلمانان [و دين اسلام] موجب شده بود كه واليان بتوانند به آنها دستيابند .» (همان، ص 24 و 25)
دكتر شهيدى در اين خصوص مىگويد:
«با اين دو روايت، مشكل زمان - كه در روايت كافى ديده مىشد - برطرف شده و استبعاد فاصله ازدواج و تولد امام عليه السلام نيز از ميان رفته است . اما اين روايت نيز درستبه نظر نمىرسد; چه نام حريثبن جابر در شمار كارگزاران على عليه السلام ديده نمىشود .» وى سپس اسامى كارگزاران حكومت علوى در خراسان و عدم اسارت دختران يزدگرد را، به تفصيل بيان كرده است . (زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 20)
معروفترين داستان كه قراين فراوان آن را تأييد مينمايد،جريان نخست است. ولي گذشته از عدم انطباق مضمون اين روايت با تاريخ، در سند اين روايت دو نفر قرار دارند كه اين روايت را غيرقابل اعتماد ميكند: يكي ابراهيم بن اسحاق احمري نهاوندي است كه علماي رجال او را از نظر ديني متهم ميدانند و روايات او را غيرقابل اعتماد ميشمارند، و ديگر عمرو بن شمر است كه او نيز كذّاب و جعّال خوانده شده است.( مجموعه آثار شهيد مطهري ج14 / خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهري، صفحه122) و اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه تنها مشهور بودن يك موضوع تاريخي و يا فقهي دليل قطعي بر اعتبار آن نميتواند باشد. چه بسيار از شهرتهايي كه بي پايه بوده وبسياري بدون پژوهش آن را باور نمودهاند كه نقد و پژوهش بي پايگي آنها را بر همگانشفاف مينمايد. به اين منظور گفته ميشود:رب شهرة لا اصل لها.«چه بسيار شهرتهاكه بيپايه هستند». در عين حال اگر شواهد جانبي شهرت را تأييد نمايد، به گونهاي كه از مجموع آنها اطمينان و بلكه يقين حاصل شود،آن گاه چنين شهرتي از ارزش برخوردار بوده و درصورتي كه چنين اطميناني فراهم شود، نميتوان با شبهه افكني اين اطمينان را زدود ودر آن ترديد ايجاد نمود.
با توجه به اين مطلب كه آثار روايي و تاريخي براي امام حسين(ع) پنج همسر نام ميبرند كه شش فرزند ازاو به دنيا آوردهاند،
1 - «ليلا» دختر ابي مرّة بن غروة،مادر علي اكبر كه در كربلا به شهادت رسيد.
2 - «حرار» (آزاده) يا غزاله و يا شهربانو دختر يزدگرد كه مادر علي بن الحسين امام سجاد(ع) ميباشد.
3 - «رباب» كه مادر يك پسر به نام عبدالله رضيع (بر سر زبانها معروف به علياصغر) كه در آغوش پدر در كربلا هدف قرار گرفت و شهيد شد و نيز مادر دختري به نامسُكَينه است كه در فاجعه كربلا به اسارت درآمد.
4 - «ام اسحاق» دختر طلحة بن عبيدالله كه مادر دختري به نام فاطمه است.
5 - «قضاعية» مادر جعفر كه در زمان حضرت درگذشت. (همسران امام حسين(ع) /حبيبا... احمدي، برگرفته از سايت تبيان)
و در مورد مادر امام سجاد هم با بررسى منابع تاريخى و روايى، اين اسامى را مىتوان به دست آورد:
امسلمه، بره، جهان بانويه، جهان شاه، حرار، خوله، سلافه، سلامه، شاه زنان، شهربان، شهربانو، شهربانويه، شهرناز، شهزنان، غزاله، فاطمه و مريم .
در منابع اهل سنت، بر نامهاى سلافه، سلامه و غزاله تاكيد شده; در حالى كه در كتابهاى شيعى، نام «شهربانو» بيشتر آمده است . اين نام را مىتوان در قديمىترين منابع اماميه يافت ; از جمله: بصائرالدرجات و اصول كافى . (زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 10 و 11.) و نيز منابع متقدم تاريخى و روايى مانند يعقوبى (متوفى 281 ق)تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 303.، محمد بن حسن قمىتاريخ قم، ص 195.، كلينى (متوفى 329 ق)اصول كافى، ج 2، ص 369.، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق)بحارالانوار، ج 46، ص 9.، شيخ صدوق (متوفى 381 ق)عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 128. و شيخ مفيد (متوفى 413 ق)الارشاد، ص 492.او را دختر يزدگرد دانستهاند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند. و شيخ عباس قمي هم در منتهي الآمال مادر حضرت امام سجاد عليه السلام را شهربانو دختر يزدگرد پادشاه ايران مي داند. (شيخ عباس قمي، منتهيالآمال، انتشارات هجرت، قم، چاپ هشتم، 1374، ج 2، ص 31- 29 .)
قضاوت در مورد ديدگاه بيشتر مورخان و محدثان _ بر اين بنيان كه يكي از همسران امام حسين(ع)؛ يعني مادر علي بن الحسين(ع) ازشاهزادگان ايراني بوده است. و بر اساس منابع معتمد، وي دختر يزدگرد، آخرين پادشاهساساني ايران بوده كه به اسارت سپاه اسلام درآمده و هنگامي كه به مدينه انتقال مييابد ._ را به خود شما وا گذار مي كنيم.
بنابر اين در باره تاريخ وفات شهربانو بنا بر اينكه شهر بانو مادر امام سجاد (ع) باشند مي توان گفت:از آنجا كه شهربانو در همان روزهاى آغازين ميلاد امام سجاد عليه السلام چشم از دنيا فروبسته است و تاريخ رحلت وى، با فاصلهاى كوتاه، با تاريخ ولادت آن حضرت مقارن مىباشد; سزاوار است اقوال مورخان را درباره روز تولد امام (عليه السلام) يادآور شويم:
- پنجم شعبان.
- هشتم شعبان.
- نهم شعبان.
- يازدهم رجب.
- هشتم ربيعالاول.
- نيمه جمادىالاول.
- نيمه جمادىالثانى (زندگانى امام زينالعابدين (ع)، ص 39 و 40(
به هر حال، شهربانو بعد از چند روز از تولد يگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علتبيمارى، رحلت كرد و پيكر مطهرش در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد و شهر مدينه به سوگ «بانويى مقدس» سيهپوش گرديد . (امام سجاد; جمال نيايشگران، احمدترابى، آستان قدس رضوى، اول، 1373 ،ص17 .)
متاسفانه در برخى از كتابها، تحريفاتى ديده مىشود كه فاقد ارزش علمى است; از جمله:
الف) حضور شهربانو در كربلا;
ب) غرق شدن و خودكشى شهربانو در رودخانه فرات!!!
ج) سوار شدن وى بر ذوالجناح يا اسبى ديگر و آمدنش به ايران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در كوه (كوه بىبى شهربانو شهر رى) .
قصهپردازان به انگيزههاى مختلف، اين حكايات بىاساس را در ميان برخى كتابها و در بين عوام، چنان با آب و تاب وارد ساختهاند كه جايگزين وقايع تاريخى شده است . از اين رو پژوهشگران، هر يك به نوبه خود، به تجزيه و تحليل و نقد اين قبيل تحريفات پرداختهاند; همچون: شهيد مطهرى، شيخ ذبيحالله محلاتى و دكتر سيد جعفر شهيدى . (حماسه حسينى، ج 2، چاپ : بيست و نهم، 1379 ، ص 182/ رياحين الشريعه، شيخ ذبيحالله محلاتى، ج 3، ص 13)
منابع جهت مطالعه بيشتر:
حماسه حسينى، شهيد مطهري
زندگانى على بن الحسين (ع)، سيد جعفر شهيدى
زندگانى امام زينالعابدين (ع)، عبدالرزاق مقرم
منبع:پرسمان دانشجویی