دلايل حقانيت پيامبر اسلام

اما وضع انجيل، از تورات هم رسواتر است زيرا اولا چيزى به نام كتابى كه بر حضرت عيسى (عليه السلام) نازل شده در دست نيست و خود مسيحيان هم چنين ادعايى ندارند كه انجيل فعلى، كتابى است كه خدا بر حضرت عيسى (عليه السلام) نازل كرده است، بلكه محتواى آن، گزارشاتى است منسوب به چند تن از پيروان آن حضرت. و علاوه بر تجويز شرب خمر، ساختن آنرا بعنوان معجزه عيسى قلمداد مى‌كند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلايل حقانيت پيامبر اسلام به تفضيل كدامند.

اثبات حقانيت نبوت و رسالت حضرات پيامبران و فرستاده هاي الهي(عليهم السلام) عموما و حضرت محمد(صلي الله عليه و اله و سلم) به عنوان آخرين پيامبر و فرستاده خدا خصوصا، براي انسان طالب علم، حقّ و صدق از راههاي گوناگون و با ادله مختلف ذكر و تبيين شده است، كه اگر انسان عاقلانه در آنها نظر كن و بينديشد، و بناي شناخت حق و عمل به آن را داشته باشد قطعا به صحّت نبوت و رسالت انبياء و حضرت محمد(عليهم الصلاه و السلام)، و صداقت و حقانيت آنها در ادعاي نبوت و رسالت پي خواهد برد، و راه نوراني و پاك و سالم و سعادت آور آنها را انتخاب، و طبق دستورات آنها طي مسير زندگي دنيا براي آخرت خواهد نمود. ما در اينجا بعد از ذكر يك مقدمه به صورت كلي به بيان راههاي اثبات رسالت پيامبر اسلام مي پردازيم و در ضمن منابعي براي اطلاع بيشتر از مسأله - و همچنين فلسفه فرستادن انبياء و انزال كتابهاي آسماني - ، معرفي مي شود كه مي توانيد به آنها مراجعه كنيد. مقدّمه: دهها هزار پيامبر الهى در مقاطع مختلف تاريخى و در نقاط گوناگون زمين، مبعوث شدند و نقش ممتاز خود را در هدايت و تربيت انسانها ايفاء كردند و آثار درخشانى در جامعه بشرى بجاى نهادند. و هركدام، گروهى را براساس عقايد صحيح و ارزشهاى والا، تربيت كردند و تأثيرات غيرمستقيمى نيز بر ديگران بخشيدند. و بعضى از ايشان موفق شدند كه جامعه‌اى توحيدى و عادلانه نيز بوجود آورند و رهبرى آنرا بعهده بگيرند. در ميان ايشان، حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت عيسى (عليهم الصلاة و السلام) از طرف خداى متعال، كتابهايى مشتمل بر احكام و مقررات فردى و اجتماعى و وظايف اخلاقى و قانونى متناسب با شرايط زمان، در دسترس بشر قرار دادند. ولى اين كتابها يا به مرور زمان بكلى محو شد و از ميان رفت، و يا دستخوش تحريفهاى لفظى و معنوى قرار گرفت، و در نتيجه، آيينها و شريعتهاى آسمانى بصورت مسخ شده‌اى در آمد. چنانكه تورات موسى (عليه السلام) مورد تحريفهاى فراوانى واقع شد و چيزى به نام انجيل عيسى (عليه السلام) باقى نماند بلكه از دست نويسهاى افرادى كه از پيروان آن حضرت شمرده مى‌شدند مجموعه هايى تهيه شد و به نام كتاب مقدس، قلمداد گرديد. هر شخص بى غرضى كه نظرى بر عهدين (تورات و انجيل فعلى) بيفكند خواهد دانست كه هيچكدام از آنها كتابى كه بر موسى يا عيسى (عليهما السلام) نازل شده نيست. اما تورات، علاوه بر اينكه خداى متعال را (العياذباللّه) بصورت انسانى ترسيم مى‌كند كه نسبت به بسيارى از امور، آگاهى ندارد ( ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب سوم، شماره 8-12)، و بارها از كار خودش پشيمان مى‌شود ( ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب ششم، شماره 6)، و با يكى از بندگانش (حضرت يعقوب) كشتى مى‌گيرد و نمى‌تواند بر او غالب شود و سرانجام التماس مى‌كند كه از او دست بردارد تا مردم، خدايشان را در چنين حالى نبينند( ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب 32، شماره 24-32)، و علاوه بر اينكه نسبتهاى ناروايى به پيامبران الهى مى‌دهد چنانكه (العياذباللّه) نسبت زناى محصنه به حضرت داود (عليه السلام)، ( ر. ك: عهد قديم، كتاب دوم سموئيل، باب 11). و نسبت شرب خمر و زناى با محارم به حضرت لوط (عليه السلام) مى‌دهد( ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب 19، شماره 30- 38)، علاوه بر همه اينها جريان مرگ حضرت موسى (عليه السلام) يعنى آورنده كتاب تورات را نيز شرح مى‌دهد كه چگونه و در كجا از دنيا رفت (ر. ك: تورات، سفر تثنيه، باب 34). آيا تنها همين نكته، كافى نيست كه ما بفهميم اين كتاب، از حضرت موسى (عليه السلام) نيست؟! و اما وضع انجيل، از تورات هم رسواتر است زيرا اولا چيزى به نام كتابى كه بر حضرت عيسى (عليه السلام) نازل شده در دست نيست و خود مسيحيان هم چنين ادعايى ندارند كه انجيل فعلى، كتابى است كه خدا بر حضرت عيسى (عليه السلام) نازل كرده است، بلكه محتواى آن، گزارشاتى است منسوب به چند تن از پيروان آن حضرت. و علاوه بر تجويز شرب خمر، ساختن آنرا بعنوان معجزه عيسى قلمداد مى‌كند. ( ر. ك: انجيل يوحنّا، باب دوم). در يك جمله، وحيهاى نازل شده بر اين دو پيامبر بزرگوار، تحريف شده و نمى‌تواند نقش خود را در هدايت مردم، ايفاء كند. و اما اينكه چرا و چگونه اين تحريفها و دستبردها انجام گرفته، داستانهاى مفصّلى دارد كه در اينجا مجال بيان آنها نيست. ( ر. ك: اظهار الحق، نوشته رحمة الله هندى، الهدى الى دين المصطفى، از علامه بلاغى، راه سعادت از علامه شعرانى). بارى، در ششمين سده بعد از ميلاد مسيح (عليه السلام) در حالى كه سراسر جهان را تيرگيهاى جهل و ظلم، فرا گرفته بود و مشعلهاى هدايت الهى در همه سرزمينها به خاموشى گراييده بود خداى متعال آخرين و برترين پيامبران خود را در تاريكترين و منحط ترين جوامع آنروز، برانگيخت تا مشعل پر فروغ وحى را فرا راه همه انسانها و براى هميشه برافروزد. و كتاب الهى جاويدان و مصون از تحريف و نسخ را در دسترس بشر قرار دهد، و معارف حقيقى و حكمتهاى آسمانى و احكام و قوانين الهى را به مردم بياموزد، و همه انسانها را بسوى سعادت دنيا و آخرت، رهبرى كند. (ر. ك: قرآن كريم، سوره جمعه: آيه 2، 3). اميرمؤمنان عليّ (عليه السلام) در بخشى از سخنانش در وصف اوضاع و احوال جهان، هنگام ظهور پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) چنين مى‌فرمايد: «خداى متعال، پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را هنگامى به رسالت برگزيد كه دير زمانى از بعثت انبياء پيشين گذشته بود، مردمان در خوابى عميق و طولانى فرو رفته بودند، شعله هاى فتنه و آشوب در سراسر دنيا برافروخته، و رشته كارها از هم گسيخته بود. آتش جنگ، شعله ور؛ و تاريكى جهل و گناه، فراگير؛ و نيرنگ و تزوير، آشكار بود. برگهاى درخت زندگى بشر به زردى گراييده، اميد باروبرى از آن نبود. آبها فرو رفته؛ مشعلهاى هدايت، سرد و خاموش گشته؛ پرچمهاى ضلالت و گمراهى برافراشته بود. پستى و بدبختى به بشر، هجوم آورده چهره زشت خود را نمايان ساخته بود. اين فساد و تيره روزى، چيزى جز فتنه و آشوب، ببار نمى‌آورد و مردمى كه بيم و هراس و ناامنى برايشان چيره گشته بود پناهگاهى جز شمشير خون آشام نمى‌ديدند. (ر. ك: نهج البلاغه، خطبه 187). از زمان ظهور پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) مهمترين موضوع براى هر انسان حقيقت جويى (بعد از خداشناسى) تحقيق درباره نبوت و رسالت آن حضرت و حقّانيت دين مقدس اسلام است. و با اثبات اين موضوع كه توأم با اثبات حقّانيت قرآن كريم و اعتبار آن بعنوان تنها كتاب آسمانى موجود در دست بشر و محفوظ از تحريف و تغيير خواهد بود راه تضمين شده‌اى براى اثبات ساير عقايد صحيح و تبيين نظام ارزشى و وظايف عملى همه انسانها تا پايان جهان، شناخته مى‌شود و كليد حلّ ساير مسائل جهان بينى و ايدئولوژى بدست مى‌آيد. اثبات رسالت پيامبر اسلام: پيامبرى پيامبران، از سه راه قابل اثبات است: يكى از راه آشنايى با منش ايشان و استفاده از قرائن اطمينان بخش. دوم از راه پيشگويى پيامبران پيشين. و سوم راه ارائه معجزه. در مورد پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) هر سه راه، وجود داشت: از سويى مردم مكه، چهل سال زندگى پرافتخار آن حضرت را از نزديك ديده بودند كه كوچكترين نقطه تاريكى در آن، يافت نمى‌شد و آنچنان او را به راستگويى و درست كردارى شناخته بودند كه لقب «امين» به آن حضرت داده بودند. و طبعاً در مورد چنين شخصى احتمال دروغ و ادّعاى كذب، داده نمى‌شد. از سوى ديگر، پيامبران پيشين، بشارت بعثت آن حضرت را داده بودند( ر. ك: قرآن كريم، سوره صف، آيه 6). و گروهى از اهل كتاب، انتظار ظهور او را مى‌كشيدند و نشانه هاى روشن و گويايى از وى در دست داشتند(ر. ك: قرآن كريم، سوره اعراف: آيه 157، سوره بقره: آيه 146، سوره انعام: آيه 20). و حتى به مشركان عرب مى‌گفتند كه از ميان فرزندان حضرت اسماعيل (عليه السلام) (كه قبايلى از عرب را تشكيل مى‌دادند) كسى مبعوث به رسالت خواهد شد كه پيامبران پيشين و اديان توحيدى را تصديق خواهد كرد(ر. ك: سوره بقره، آيه 89). و بعضى از دانشمندان يهود و نصارى، با استناد به همان پيشگوييها، به آن حضرت ايمان آوردند(ر. ك: سوره مائده: آيه 83، سوره احقاف: آيه 10). هر چند بعضى ديگر در اثر انگيزه هاى نفسانى و شيطانى از پذيرفتن دين اسلام سرباز زدند. قرآن كريم، با اشاره به اين راه مى‌فرمايد: «أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ»، ( ر. ك: سوره شعراء، آيه 197). شناسايى پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بوسيله علماء بنى اسرائيل و براساس پيشگوييها و معرّفيهاى پيامبران پيشين، همانگونه كه دليل روشنى بر صحّت رسالت آن حضرت براى همه اهل كتاب بود حجت قانع كننده اى، هم بر حقّانيت پيامبران بشارت دهنده، و هم بر حقّانيت پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) براى ديگران بشمار مى‌رفت زيرا صدق اين پيشگوييها و انطباق شواهد و علامات معرّفى شده را بر آن حضرت، با چشم خود مى‌ديدند و با عقل خودشان تشخيص مى‌دادند. و عجيب اين است كه در همين تورات و انجيل تحريف شده، با همه تلاش و كوششى كه براى محو كردن اين گونه بشارتها بعمل آمده نكته هايى يافت مى‌شود كه حجت را بر حق جويان، تمام مى‌كند چنانكه بسيارى از علماء يهود و نصارى كه طالب حق و حقيقت بودند با استفاده از همين نكات و بشارات، هدايت شدند و به دين مقدس اسلام، ايمان آوردند. (از جمله مى‌توان از ميرزا محمدرضا (از دانشمندان بزرگ، يهود تهران) صاحب كتاب «اقامه الشهود فى ردّ اليهود» و حاج بابا قزوينى يزدى (از علماء يهود يزد) صاحب كتاب «محضر الشهود فى ردّ اليهود» و پروفسور عبدالاحد داود (اسقف سابق مسيحى) صاحب كتاب «محمد در تورات و انجيل» كه اخيراً از انگليسى به فارسى برگردانده شده ياد كرد). همچنين از پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) معجزات فراوانى ظاهر گشت كه در كتب تاريخ و حديث، ضبط شده و نقل بسيارى از آنها به حد تواتر رسيده است، ( ر. ك: بحارالانوار، ج 17، ص 225، تا آخر 18)، و ساير مجامع حديث و كتب معتبر تاريخ. اما عنايت الهى در مورد معرّفى آخرين پيامبر و دين جاودانى او، اقتضاء داشت كه علاوه بر معجزاتى كه حجت را بر حاضرين تمام مى‌كرد و ديگران مى‌بايست از راه نقل، از آنها آگاه شوند معجزاتى جاودانى به او بدهد كه براى هميشه، حجت را بر جهانيان تمام كند، و آن قرآن كريم است. (جهت اطلاع بيشتر ر. ك : راه و راهنما شناسي، و آموزش عقائد، استاد مصباح يزدي؛ پيام قرآن، ج 7و 8 ، استاد مكارم شيرازي؛ سيره پيامبران و رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در قرآن، ج 6 تا 8، استاد جوادي آملي؛ منشور جاويد، ج7، استاد سبحاني؛ خاتميت، استاد شهيد مطهري(ره)؛ و ...). اعجاز قرآن: بيان تفصيلي اعجاز قرآن عزيز، اين كتاب جهاني و جاوداني نيزخود مجال و وقت گسترده مي طلبد، كه ما در ادامه به اختصار به برخي از مطالب در رابطه با اعجاز قرآن و منابع مربوطه اشاره مي كنيم. قرآن از جهاتى گوناگون، اعجاز دارد و معجزه‏اى جاويد و زنده است؛ يعنى، در همه زمان‏ها، ديگران از آوردن مثل آن عاجز و ناتوانند. از اين رو قرآن تمام انديشمندان و فرزانگان بشرى را، به تحدى و چالش فراخوانده است. بعضى از جنبه‏هاى اعجاز قرآن عبارت است از: 1- اعجاز ادبى و موسيقيايى:‏ قرآن از جهت اعجاز ادبى، برجسته‏ترين اديبان عرب را شگفت‏زده ساخته است تا آنجا كه سرسخت‏ترين دشمنان پيامبر(صلى الله عليه وآله و سلم) مانند وليد، بر فرابشرى بودن اسلوب زيبا، تركيب بديع و آهنگ بى‏نظير آن اعتراف كرده‏اند. پروفسور دورمان Marry Gaylord Dorman. آمريكايى مى‏نويسد: «قرآن لفظ به لفظ به وسيله جبرئيل، بر حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) وحى شده و هر يك از الفاظ آن كامل و تمام است. قرآن معجزه‏اى جاويد و شاهد بر صدق ادعاى محمد رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) است. قسمتى از جنبه اعجاز آن، مربوط به سبك و اسلوب انشاى آن است و اين سبك و اسلوب، به قدرى كامل و عظيم و با شكوه است كه نه انسان و نه پريان، نمى‏توانند كوچك‏ترين سوره‏اى نظير آن را بياورند». (ر. ك: نيك بين، نصراللَّه، اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب، (دورود، سيمان وفارسيت، بى‏تا)، ص 48 ؛ به نقل از اسلام و غرب، ص 106). پروفسور ا.گيوم‏A. Guillauome. مى‏گويد: «قرآن با آهنگ زيباى مخصوص، داراى موسيقى دلنوازى است كه گوش را مى‏نوازد. عده كثيرى از مسيحيان عرب زبان، سبك قرآن را ستوده‏اند. از ميان شرق شناسان كسانى كه به زبان و ادبيات عرب آشنايى دارند، فصاحت و لطف و ظرافت شيوه قرآن را مى‏ستايند. زمانى كه قرآن را تلاوت كنند، جذابيت خاص آن، بى‏اختيار شنونده را به سوى خود مى‏كشد و اين حلاوت و موسيقى دلنشين بود كه فرياد سرزنش كنندگان را خاموش كرد و به كالبد شريعت پيامبر اسلام، روح دميد و آن را غيرقابل تقليد گردانيد. در پهنه نظم، نثر و ادبيات پردامنه عرب، كتابى به فصاحت، بلاغت، بلندپايگى و پرمايگى قرآن نمى‏شناسيم و اثرى نيست كه بتوان آن را با قرآن مقايسه كرد. تأثير عميق آيات قرآن بر عرب و غير عرب، آن چنان است كه عنان اختيار از كف مى‏دهند». (ر. ك: The Quran Interpreted, A. J. Arberry, New York. 4791, v.2.p.01. (ق:) بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، ترجمه تصويري و تفسيرى آهنگين سوره فاتحه و توحيد، - تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم 1374). نولدكه آلمانى در كتاب تاريخ قرآن مى‏نويسد: «كلمات قرآن آن چنان خوب و به هم پيوسته است كه شنيدنش، با آن هماهنگى و روانى، گويى نغمه فرشتگان است؛ مؤمنان را به شور مى‏آورد و قلب آنان را مالامال از وجد و شعف مى‏گرداند». (ر. ك:.VGeschichte Des Quran. Neeldke. p.65). بارتلمى سنت هيلر دانشمند فرانسوى نيز در كتاب محمد و قرآن مى‏نويسد: «قرآن كتابى است بى‏همتا كه زيبايى ظاهرى و عظمت معنوى آن برابر است. استحكام الفاظ، انسجام كلمات و تازگى افكار در سبك نو ظهور آن، چنان جلوه‏گر است كه پيش از آنكه خردها تسخير معانى آن گردند، دل‏ها تسليم آن مى‏شوند. در ميان پيامبران هيچ كس، مانند پيامبر اسلام نتوانسته است اين همه نفوذ كلام داشته باشد. قرآن با سبك خاص خود، هم سرود مذهبى است و هم نيايش الهى؛ هم شريعت و قوانين سياسى و حقوقى است و هم نويد بخش و هشدار دهنده؛ هم پندآموز است و هم راهنما و هدايت كننده به راه راست و هم بيان كننده قصه، داستان و حِكَم و امثال. و بالاخره قرآن زيباترين اثر به زبان عربى است كه در ميان كتاب‏هاى مذاهب جهان نظير ندارد. به اعتراف مسيحيان عرب زبان اين كتاب شريف، تأثير شگرفى در دل و جان شنوندگان دارد». (ر.ك: Mohomet et Le Quran, Hilaire, B.Saint, Paris, 5681 P.721) (جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه ر. ك: صادق رافعى، مصطفى، اعجاز قرآن، (تهران: بنياد قرآن، 1361)؛ قطب، سيد، التصوير الفنى فى القرآن؛ بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، ترجمه تصوير و تفسيرى آهنگين سوره فاتحه و توحيد، - تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1374). 2. اعجاز علمى‏: رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقيانوس بى‏كرانى از دانش‏هاى كيهان شناختى، انسان شناختى، تاريخ، نجوم و ... است كه دانشمندان شرق و غرب را به تحقيقات زيادى واداشته و آنان را سخت به حيرت افكنده است. در اينجا به نمونه‏هاى چندى از آيات و موضوعات علمى ذكر شده اشاره مى‏شود: 1. تركيب خاص نباتات (آيه 19، سوره حجر)؛ 2. تلقيح نباتات (آيه 22، همين سوره)؛ 3. قانون زوجيت و تعميم آن به عالم نباتات (آيه 3، سوره رعد)؛ 4. حركت وضعى و انتقالى زمين (آيه 53، سوره طه)؛ 5. وجود يك قاره ديگر غير از قاره‏هاى شناخته شده آن روز (آيه 17، سوره رحمن)؛ 6. اصل كروى بودن زمين (آيه 40، سوره معارج)؛ 7. ارتباط بين پديده‏هاى جوى (آيه 164، سوره بقره و آيه 5 سوره جاثيه). در عين حال با توجه به اينكه قرآن، كتابى انسان‏ساز و هدايتگر است، تنها ممكن است در موارد خاصى به مسائل علمى اشاره كند. اين اشارات جزئى، منبع الهام براى دانشمندان است. گذشته از آن، قرآن هميشه مردم را به سير در روى زمين و مطالعه پديده‏هاى جوى، فرا خوانده و بنا بر پاره‏اى از تفاسير، امكان صعود به كرات ديگر را خبر داده است. در اين زمينه كتاب‏ها و مقاله‏هاى بسيارى از سوى دانشمندان، در رشته‏هاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبيق آيات آن، با جديدترين رهيافت‏هاى دانش بشرى سخن گفته‏اند. (جهت اطلاع بيشتر ر. ك: طباطبايى، سيد محمد حسين، اعجاز قرآن؛ آيةاللَّه مكارم شيرازى، ناصر، قرآن و آخرين پيامبر؛ المكى العاملى، حسن محمد، الالهيات على هدى الكتاب والسنة والعقل، محاضرات استاد جعفر سبحانى، - قم: امام صادق‏عليه السلام، 1417ه ، ج 3، ص 418؛ آيةاللَّه خويى، سيد ابوالقاسم، ترجمه البيان، ج 1، ص 117). «موريس بوكاى» ( BucailleMaurice) در كتاب مقايسه‏اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم مى‏گويد: «چگونه مى‏توان از تطبيق قرآن با جديدترين فرآورده‏هاى علمى بشر، در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نياورد!؟». (ر. ك: بوكاى، موريس، مقايسه‏اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه: مهندس ذبيح اللَّه دبير، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1364- ). او ضمن مقايسه آموزه‏هاى علمى قرآن، با تناقضات عهدين و دانش‏هاى رايج زمان نزول قرآن، مى‏گويد: «نظر به وضع معلومات در عصر محمد (صلى الله عليه وآله وسلم)، نمى‏توان انگاشت كه بسيارى از مطالب قرآنى - كه جنبه علمى دارد - مصنوع بشرى بوده باشد. به همين جهت كاملاً به حق است كه نه تنها قرآن را بايد به عنوان يك وحى تلقى كرد، بلكه به علت تضمين اصالتى كه عرضه مى‏دارد ... به وحى قرآنى مقام كاملاً متمايزى مى‏دهد». (ر. ك: همان، ص 338). 3. اعجاز در پيشگويى‏: قرآن از حوادثى در آينده خبر داده است. اين خبرها، برخى نسبت به خود قرآن است و بعضى نسبت به حوادث خارجى. بخشى رويدادهاى مقطع خاصى از تاريخ است و بعضى مستمر و پايا. برخى زمان تحققش فرارسيده و از نظر تاريخى صدق و حقانيت قرآن را به اثبات رسانده است. در مقابل برخى ديگر مربوط به آينده بشريت است؛ مانند: حاكميت صالحان، برقرارى حكومت جهانى عدل و توحيد و تحقّق مدينه آرمانى اسلامى. دورمان مى‏نويسد: «قسمت ديگر از اعجاز قرآن، مربوط به پيشگويى‏هايى است كه در آن مندرج است و به نحو اعجاب آورى، داراى اطلاعاتى است كه مرد درس نخوانده‏اى مانند محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) هيچ گاه قادر نبود آنها را جمع كند». (ر. ك: نيك بين، نصراللَّه، اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب، ص 48). ابعاد و وجوه ديگرى نيز درباره اعجاز قرآن ذكر شده است، از قبيل: عدم تحريف، تحدّي، اعجاز در معارف، عدم اختلاف و تناقض دروني، قانون‏گذارى و ... ؛ كه جهت اطلاع بيشتر مي توانيد به منابعي كه ذكر مي گردند مراجعه كنيد: مطهرى، مرتضى، وحى و نبوت، - قم: صدرا-؛ طباطبايى، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، (قم: اسماعيليان، بى‏تا)، ج 1، صص 58 - 73؛ توسليان، سيد مرتضى، عظمت قرآن؛ جمعى از نويسندگان «در راه حق»، درسهايى پيرامون شناخت قرآن؛ گرامى، محمد على، درباره شناخت قرآن؛ حجازى، فخرالدين، پژوهشى پيرامون قرآن و پيامبر؛ مكارم شيرازى، ناصر، قرآن و آخرين پيامبر؛ مؤدب، سيدرضا، تأملى در آفاق اعجاز قرآن (مق)، معارف، ش 20، آبان 1383؛ مؤدب، سيد رضا، اعجاز قرآن در نظر اهل بيت‏عليهم السلام و...، - قم: احسن الحديث، چاپ اول 1379- .

منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت