زمان پيدايش يهوديت

از حدود (350) سال پيش از دوران سلطنتى اسرائيل تا زمان «شاؤول»؛ نخستين پادشاه اسرائيل، رهبرانى آن را اداره مى كردند كه كتاب مقدس از آنها به عنوان داور، ياد مى كند. از اين رو دوران فعاليت آنها به عنوان دوران «داوران» خوانده مى شود. بنى اسرائيل در زمان داوران، براى مدت چند قرن، از يك سو با اهالى كنعان ـمانند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
يهوديت از زمان كدام پيامبر به وجود آمده است و در هنگام پيدايش يهوديت ايران در دوره كدام پادشاه بوده است؟
حيات سياسى يهوديان از فراز و نشيب هاى فراوانى برخوردار بوده به طورى كه زندگى قبايلى آنان طى قرون مختلف در سرزمين ها و شرايط مختلفى، رقم خورده است.
بنى اسرائيل، (430) سال در مصر زندگى كردند (كتاب مقدس، 1995م، خروج: 12/ 40). سرانجام، (1220) سال قبل از ميلاد مسيح(ع) به رهبرى حضرت موسى(ع) و يوشع بن نون(ع) از مصر فرار كردند و تا پذيرش توحيد، حدود چهل سال در صحرا، سرگردان بودند. تاريخ سياسى يهود، پس از دوران موسى و يوشع بن نون در دوران ميانهء يهودى تا پيش از ميلاد مسيح را مى توان در چند دوره بازشناخت:
1. دوران «داوران»، از تسخير سرزمين كنعان تا استقرار حكومت پادشاهان يهودى .
2. دوران پادشاهان يهودى 
3. دوران اسارت و تبعيد توسط آشوريان .
4. دوران سلطهء ايرانيان، از فتح بابل توسط كورش كبير و بازگشت يهود به سرزمين اشغال شده.
5. دوران سلطهء يونانيان، از فتح اسكندر مقدونى تا حكومت مكّابيان .
7. دوران سلطهء روميان (63ق.م) به بعد.
با مرور بر بخشى از مسائل مطرح در دوره هاى مختلف، تلاش مى كنيم الگوى سامان سياسى را از جهت تاريخى و دينى، مورد بررسى قرار دهيم. با اين توضيح كه برخى از ادوار فوق از دولت يهودى خاصى برخوردار نيستند و بخش اندكى از نوشتار حاضر، تحت عنوان كلى ترى به آنها اختصاص خواهد يافت. چنانكه، منبع اصلى در مطالعهء مهم ترين ادوار، كتاب مقدس خواهدبود.
1. الگوى تكوين دولت در دوران «داوران»
از حدود (350) سال پيش از دوران سلطنتى اسرائيل تا زمان «شاؤول»؛ نخستين پادشاه اسرائيل، رهبرانى آن را اداره مى كردند كه كتاب مقدس از آنها به عنوان داور، ياد مى كند. از اين رو دوران فعاليت آنها به عنوان دوران «داوران» خوانده مى شود. بنى اسرائيل در زمان داوران، براى مدت چند قرن، از يك سو با اهالى كنعان ـمانند فلسطينى ها ، حيتى ها و امورى هاـ در كشمكش بودند و از سوى ديگر، ميان اسباط دوازده گانه نيز نزاع بود. اين اقوام يهودى به صورت مستمر به گناه آلوده مى شدند و مجازات الهى، شامل حال آنها مى شد. رهبران الهى آنان را از دست دشمنان نجات مى دادند و به خداپرستى فرامى خواندند، اما دوباره به ويژه با درگذشت رهبرانشان به گناه و بت پرستى روى مى آوردند و حتى بدتر از پيشينيان به آن مى پرداختند .
2. الگوهاى تكوين دولت در دوران «ملوك»
تاريخ يهود، صورت هاى مختلفى از تشكيل حكومت هاى دينى نشان مى دهد. اوايل قرن (11ق.م)، به تقليد از ممالك فلسطينى، مردم اسرائيل در دوران پيرى «سموئيل»ـ كه او پسران خود را به عنوان داور بر اسرائيل گماشته بود و آنها به نيكى رفتار نمى كردندـ از سموئيل نبى، درخواست نصب شاه كردند. خداوند و سموئيل نبى از اين درخواست ناخرسند بودند، اما سرانجام اين درخواست اجابت شد و با انتخاب شاؤول، توسط خداوند به پادشاهى، دوران جديدى از حيات سياسى قبايل يهودى شروع شد. به تدريج قلمرو اين حكومت يكپارچه افزايش يافت. پس از شاؤول، حكومت داوود(ع) و سليمان(ع) حكومت واحد آنان را به دو حكومت شمال و حكومت جنوب، تجزيه كرد. اين امر يكى از مسائلى بود كه در حيات سياسى يهود، تأثير جدّى گذاشت. الگوهاى مختلف نحوه رسيدن به كرسى سلطنت در دوران سلطنت پادشاهان يهودى

1ـ حكومت هاى الهى (پادشاهى منصوب از طرف خداوند)

در برخى از موارد، خداوند متعال از طريق انبياى خود، برخى را در ميان بنى اسرائيل، به سلطنت و حكومت نصب كرده است. در واقع، براساس آنچه از كتاب مقدس استفاده مى شود، اين نصب از جانب خداوند متعال و از طريق آنان (انبياى بنى اسرائيل) به مردم ابلاغ شده است. نه آنكه، كتاب مقدس مدعى باشد آنها صرفاً از طرف خود، چنين نصبى را صورت داده اند. مانند حكومت داود وسليمان

2-حكومت هاى ارثى

رسيدن به سلطنت به صورت ارثى، پديده اى رايج در حكومت هاى اسرائيل و يهودا بوده است.
الف. پس از سليمان(ع) در اسرائيل بيست نفر به حكومت رسيدند كه ده نفر از آنان به صورت ارثى به سلطنت رسيدند و يك نفر از آنان نيز، زن بود كه از طريق شوهر خود به اين منصب دست يافت.
ب. در حكومت يهودا نيز تعداد قابل توجهى به صورتى موروثى به سلطنت دست يافتند.

3-حكومت هاى منتخب مردم يا نخبگان غيردينى

در مواردى نيز انتخاب حاكم در دوران پادشاهان بنى اسرائيل، توسط مردم به انجام رسيده است.گرچه انتخاب داوود(ع) به جاى شاؤول در اول سموئيل به انتخاب خداوند بوده و تدهينش توسط سموئيل صورت گرفته است، اما اين بيان نيز در اول «تواريخ» آمده است كه او توسط مردم به پادشاهى برگزيده شد(كتاب مقدس، 1995 م، اول) و چهل سال حكومت كرد.

4-حكومت هاى متغلبانه

در برخى از موارد، رسيدن به منصب سلطنت در ميان حكومت هاى يهودى از طريق زور و غلبه انجام گرفته است. اين پديده در دولت اسرائيل برخلاف دولت يهودا كه شاهد اين پديده نبود در موارد متعدد رخ داده است.
3. الگوى تكوين دولت در دوران اسارت و بازگشت (الگوى دست نشاندگى سياسى)
بابليان تا حدود پنجاه و چهار سال (538-586 ق.م.) يهوديان را به اسارت گرفته و آنها را به بابل تبعيد كردند و پس از آن، ايرانيان نيز پس از فتح بابل توسط كورش كبير و بازگشت يهود به سرزمين اشغال شدهء كنعان، حدود دو سده (332-538 ق.م.) يهوديان را تحت سلطهء خود داشتند. در دو دورهء سلطهء بابليان و ايرانيان بر كنعان، مواردى از انتصاب يهوديان به حكومت هاى محلى و دست نشاندگى سياسى آنان را مشاهده مى كنيم.
ب. بنياد دينىِ يهوديت در تكوين دولت
الگوهاى سياسى مختلفى در تاريخ ديرين يهود براى دستيابى به قدرت سياسى وجود دارد. از اين رو، جايگاه دينى حاكمان به صورت واحدى معرفى نشده است و امكان مشروعيت الهى آنها را نشان نمى دهد. هرچند از منظر دينى، ممكن است برخى از آنها بر برخى ديگر، ترجيح داشته باشند. در اين راست، به بررسى برخى از اين الگوها مى پردازيم:
1. دخالت و فاعليت سياسى ـ تكوينى خدا
در فهم الهى بودن حكومت هاى مطرح در تاريخ يهود، نبايد اين مسأله را از نظر دور داشت كه خداوند متعال بنابر آنچه در عهد عتيق آمده است، به دو گونه در سامان دينى ـسياسى جامعه دخالت مى كند.
عهد عتيق به فاعليت تكوينى خداوند در حيات سياسى، توجه فراوانى نشان مى دهد. اين مسأله در موارد مختلف مورد تذكر قرار گرفته است. به طور نمونه، در كتاب امثال آمده است: «به نيروى من، پادشاهان سلطنت مى كنند و قضات به عدل و انصاف قضاوت مى نمايند. تمام رهبران و بزرگان جهان به كمك من حكمرانى مى كنند»
يك نوع از دخالت، از جنس تقديرهاى الهى در يارى دادن به افراد شايسته ـ براى تكوين و حيات حكومت آنهاـ و مجازات تكوينى افراد ناشايست در جهان است. گاه، تقدير الهى، برخى را به موفقيت هاى سياسى، رهنمون مى سازد و گاه، مانع موفقيت آنها يا موجب شكستشان مى شود. عهد عتيق در موارد بسيارى به مسأله تقدير الهى، نسبت به افراد شايسته و ناشايست مى پردازد. برخى از اين موارد كه به پادشاهان يهود، مربوط مى شود عبارتند از:
1. حضرت داوود(ع) و حضرت سليمان(ع) كه از ديدگاه اسلامى پيامبرند، بنابر گزارش هاى عهد عتيق، پيامبر نبوده و فقط پادشاهانى نيكوكارند كه دومى به تدريج به انحراف گراييدگراييد . در موارد مكرّر، حضرت داوود، وعدهء خداوند، مبنى بر به حكومت رسيدن فرزند او سليمان را يادآورى كرده است ( اما وعده الهى به صورت خاصى است. چه آنكه، خداوند براى
حفظ سلطنت در نسل سليمان(ع) اين شرط را قرار داده است كه به فرامين الهى پاى بندى نشان دهد. در غير اين صورت، سلطنت در نسل او استمرار نخواهد داشت.
چنانكه، با انحراف تدريجى او، اين مجازات نيز تحقق يافت و اخياى نبى نيز با دخالت عليه سليمان اين وعده را به او يادآورى كرد 
2. اخياى نبى به علت تخطى يربعام از فرامين الهى، وعدهء مجازات او و خاندانش رابه وى اعلام مى كند و وعده انتقال سلطنت به فرد ديگرى را متذكر مى شود
3. خداوند در برابر نيكوكارى ييهو؛ پادشاه اسرائيل، مقرر كرد كه پادشاهى تا چهار نسل درخاندان او استمرار يابد. اين وعده به انجام رسيد و چهار نسل از خاندان اوحكومت كردند و حكومت آنان با زكري؛ پسر يربعام دوم، چهارمين نسل او به پايان رسيد 
2. ماهيت پادشاهى در عهد عتيق
1. در عهد عتيق، پادشاهى به صورت الگويى از حكومت طرح شده است كه به فرزندان، همانند ميراثى انتقال مى يابد.
2. در مواردى از قرارگرفتن روح الهى در افرادى سخن به ميان آمده است كه مورد عنايت الهى قرارگرفته و به پادشاهى رسيده اند.
3. الگوى پادشاهى در چند مورد به عنوان الگويى مذموم، مورد اشاره قرار گرفته است. چه آنكه، پادشاه يهوديان، تنها خداوند دانسته شده است و لذا پادشاهى آدميان به معناى خروج از پادشاهى خداوند دانسته شده است. البته در برخى از موارد، به رغم مذمت مردمى كه خواستار نظام پادشاهى بوده اند و به رغم اشاره به اين تنافى، به علت اصرار مردم، خداوند فردى را به عنوان پادشاه به آنها معرفى كرده و به اطاعت از او فرمان مى دهد.
مردم اسرائيل در اوايل قرن (11ق.م) و دوران پيرى سموئيل ـكه او پسران خود را به عنوان داور بر اسرائيل گماشته بود و آنها به نيكى رفتار نمى كردندـ به تقليد از ممالك فلسطينى، از سموئيل نبى درخواست نصب شاه كردند. او كه از اين درخواست ناراحت شده بود، از خداوند كسب تكليف كرد. خداوند اين درخواست آنان را خروج از پادشاهى خود دانست، اما به سموئيل نبى، دستور داد تا درخواست آنان را اجابت كند. او نيز پيامدهاى منفى پادشاهى را به آنان گوشزد كرد، اما آنان به نصيحت سموئيل، گوش
ندادند و بر خواستهء خود اصرار كردند. سموئيل دوباره از خداوند، كسب تكليف كرد و خداوند به او فرمود كه پادشاهى را براى آنان تعيين كن برخى از مسائلى كه در جريان نصب پادشاه از جانب خداوند و توسط سموئيل نبى، رخ مى دهد به تنهايى مى تواند القا كنندهء تقدس پادشاه منصوب و خشنودى خداوند از الگوى پادشاهى ـدست كم در مواردى كه از طرف خدا نصب شده اندـ باشد، اما آيا مى توان به آنها اكتفاكرد؟
يكى از مسائل مربوط به انتخاب پادشاهان يا برگزيده شدن برخى از انبي، مسأله تدهين است كه القاكنندهء تقدس خاصى در اين پديدهء سياسى مى باشد. چنانكه، وقتى خداوند، شاؤول ؛ پسر قيس از خاندان مطرى از قبيلهء بنيامين را براى تدهين برگزيد، سموئيل، او را به عنوان پادشاه، تدهين كرد و رهنمودهاى لازم را به او داد مسأله كيفيت معرفى به مردم و جاانداختن وظايف متقابل شاه و مردم نيز مسألهء مهمى است كه مى تواند به تنهايى زمينهء نوعى از تقدس پادشاه منصوب باشد. در اين مورد،سموئيل نبى، مردم اسرائيل را در «مصفه»، جمع كرد و انتخاب شاؤول را اعلام كرد و حقوق و وظايف پادشاه را براى قوم، توضيح داد و آنها را در كتابى نوشته و در مكان مخصوصى نهاد تحقق اين مسائل و پيوند آنها با آداب مذهبى، مى تواند اين انديشه را در ذهن تقويت كند كه پادشاهى در چنين مواردى، مورد رضايت الهى است. اما بنابر آنچه در عهد عتيق آمده است، اينها لزوماً به معناى رضايت كامل خداوند از الگوى پادشاهى نيست. چنانكه سموئيل نبى، بار ديگر در برنامهء ديگرى، مردم را براى تأييد پادشاهى شاؤول، جمع كرد و دوباره سخنرانى كرد. او دوباره ناخرسندى خود را از انتخاب پادشاهى به جاى پادشاهى خدا يادآور شده و بر لزوم پاى بندى آنها به فرامين الهى تأكيد كرد
3. لزوم اطاعت از پادشاه
يكى از مسائلى كه مى تواند جايگاه پادشاه و قدرت حاكم را نشان دهد، مسأله لزوم يا ممنوعيت اطاعت از پادشاه و محدوده آن است. اين مسأله در عهد عتيق، چندان مورد توجه گسترده قرار نگرفته است، اما محدوده اشاره ها در اين مسأله، اهميت دارد.
در رساله فلسفى جامعه در عهد عتيق كه احتمالاً به سليمان(ع) تعلق دارد، به اطاعت از پادشاه توصيه شده است. در توجيه اين مسأله بر چند نكته تأكيد شده است:
1. وفادارى به سوگندى كه انسان نزد خدا خورده است ؛
2. توانايى پادشاه براى انجام هر كارى كه بخواهد؛
3. لزوم پيروى به دليل اقتدار شاه ؛
4. لزوم پيروى به دليل در امان ماندن از گزند شاه ؛
5. لزوم زيركى در كيفيت و زمان پيروى از فرمان شاه ؛
6. عدم آگاهى از زمان مرگ و عدم امكان رهايى از آن 
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت