الزام آور نبودن حقوق زنان در قرآن و روایات
اگر آيات قرآن و روايات را كنار هم قرار بدهيم، مىبينيم خداوند حقوقى را براى زنان قرار داده، اما وقتى اين آيات به دست فقها برسد، آنها مىگويند: اين حقوق اخلاقى است و الزامى نيست، يعنى چه؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1396/10/11 ساعت 13:43
در اين باره بايد گفت:
قرآن و روايات اسلامى از گزارههاى مختلف فقهى - حقوقى و اخلاقى تشكيل شده است كه بازشناسى آن و استنباط حكم مربوطه امرى دقيق و مستلزم تسلّط كافى در علوم مقدّماتى مختلف از قبيل ادبيات عرب، معانى بيان، منطق، رجال، فقه و تفسير است.
از اين لحاظ فقها و مراجع تقليد با صرف وقت و تأمّل فراوان و با استفاده از علوم مذكور و با شناخت دقيق ماهيت گزارههاى فقهى و اخلاقى موجود
در منابع دينى اعم از آيات قرآن كريم يا احاديث معصومين عليهمالسلام احكام و دستورات مربوط به هر علم را بازشناسى كرده و آنها را در قالب احكام فقهى و يا دستورات اخلاقى در اختيار عموم مردم قرار مىدهند.
اينك ضمن تعريف فقه و اخلاق به ذكر اجمالى وجوه تشابه و تفاوت اين دو مقوله مىپردازيم تا ضمن شناخت مختصر از اين دو علم و مرز تفكيك آن؛ با يكى از مراحل كار فقها در بازشناسى احكام فقهى مختلف و دستورات اخلاقى آشنا شويم.
1. تعريف فقه: فقه در لغت به معناى فهم است و در اصطلاح به معناى فهم احكام شرعى از راه ادلّه تفصيلى آن است. به عبارت ديگر منظور از فقه همان احكام مربوط به مكلّفين است كه با مراجعه به منابع معتبر از قبيل كتاب خدا و سنّت پيامبر صلىاللهعليهوآله و ائمّه عليهمالسلام برداشت مىشود.
2. اخلاق: مرحوم نراقى در تعريف علم اخلاق مىگويد: «علم اخلاق دانش صفات مهلكه و منجيه و چگونگى موصوف شدن و متخلّق گرديدن به صفات نجاتبخش و رهاشدن از صفات هلاك كننده است». منابع اخلاق نيز عبارت از قرآن، سنت معصومين عليهمالسلام، عقل و فطرت بشرى است.ر.ك: عنايتاللّه شريفى، مجله عتبات، الفقه و اخلاق، شماره 16 و 15.
3. تبيين مرز بين استنباط فقهى و اخلاقى؛ فقيه به مسائل مختلف فرد و اجتماعى از اين زاويه مىنگرد كه در شريعت اسلامى از نظر روابودن و ناروائى، از نظر درستى و نادرستى كدام يك از مقررات وضع شده است، به طورى كه انجام وظايف بندگى و تكاليف، اصل موضوعى براى تمام فقه است و لذا فقيه به دنبال راه خروج از عهده تكاليف (الزامى) برمىآيد.
امّا در علم اخلاق، رفتار بايسته انسانى محور بحث است و جنبه تكريم، احترام و احسان دارد. به طورى كه دايره آن از حق قانونى و الزام شرعى وسيعتر است.
به عبارت ديگر؛ در فقه رفتار اختيارى انسان از اين جهت كه بنده خداست و در قبال مولاى خويش تكاليفى دارد مورد بحث است و صبغه حقوقى و قانونى دارد.
حيثيت مورد بحث در موضوع فقه به گونهاى است كه اهتمام اصلى در اين است كه چگونه بايد رفتار كنيم و كارهاى ما چگونه انجام پذيرد تا از عهده تكليف برآمده باشيم از اين رو تا هنگامى كه حجّت براى فقيه به عنوان يك تكليف و قانون الهى تمام نشود ولو آنكه يك كارى بسيار خوب باشد، اقدام به صدور فتوا نمىكند.
به عنوان مثال اگر روايت زير را به يك فقيه بدهند كه در آن اميرالمؤمنين على عليهالسلام به فرزندش امام مجتبى عليهالسلام اشاره مىكند و مىفرمايد: «...كارى كن كه زن تو با مردان بيگانه معاشرت نداشته باشد...».
فقيه از اين روايت هرگز الزام به حبس زن در خانه را استنباط نمىكند بلكه با توجه به دلايل ديگر تنها پوشش غير از صورت و دو كف دست را الزامى مىداند و روايت مطرح شده را حمل بر توصيه اخلاقى و تأكيد بر حفظ عفّت زن در رابطه با نامحرم خواهد كرد.ر.ك: فقه و اخلاق، مجله قبسات، سيد ابراهيم حسينى، ش13، ص90.
4. در نظام اسلامى ميان حقوق و اخلاق ارتباط متعادل وجود دارد، مسايل و موضوعاتى ممكن است از يك لحاظ حقوقى و از جهت ديگر اخلاقى باشد،
مانند وجوب اداى امانت، حرمت غصب، دادن نفقه و حق «قسم» كه هم جنبه حقوقى دارد و هم جنبه اخلاقى دارد».
از سوى ديگر اهداف حقوقى بايد بر مبانى و هدفهاى اخلاقى شكل بگيرد و نبايد در تزاحم و تعارض با ارزشهاى اخلاقى باشد، از همينرو، برخوردارى حقوق اسلامى از پشتوانه اخلاقى يكى از امتيازات و برترى نظام حقوقى اسلام، بر ساير نظامهاى حقوقى دنيا است.درسنامه فلسفه حقوق، جمعى از نويسندگان، قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمينى، ص 36-34. با اين همه مىبينيم كه فقهاى ما با استنباط از كتاب و سنّت در تمامى عرصههاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و... حقوق مستقل و جايگاه قابل توجهاى براى زنان قايلاند، به گونهاى كه بسيارى از مباحث فقها را، حقوق اختصاصى زن، مانند حقّ مهريه، حقّ نفقه، حقّ قسم و حقوق مشترك ميان زن و مرد مانند حقوق اقتصاد، سياسى و اجتماعى، تشكيل مىدهد .ر.ك: نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى. لذا اين گونه نيست كه فقها تمام آياتى را كه بيانگر حقوق و امتيازات زن است، حكم اخلاقى دانسته و در نتيجه بگويند كه اين احكام از ضمانت اجرا برخوردار نيست و تنها ايمان، وجدان و ديگر انگيزههاى درونى مردان است كه آنان را به رعايت مقررات اخلاقى زنان ملزم مىسازد.
5. از آن جايى كه پويايى و نشاط خانواده و رسيدن به كمال در پرتو اخلاق شكوفا مىگردد، اسلام قوانين و حقوق زن را با گزارههاى اخلاقى تلطيف مىكند. به طور نمونه در خصوص نفقه، در عين آن كه مرد را به اندازه شأن و توانايى مالى خود موظّف مىسازد، وى را با اين آموزه اخلاقى نيز آشنا مىكند
كه بهتر است مسكن، خوراك و پوشاك زن، بهتر از آنچه باشد كه در منزل پدرش بوده است. در مقابل، افق نگاه زن را نيز توسعه مىبخشد، به گونهاى كه كوچكترين كار در منزل را براى او حسنه و عبادت محسوب مىنمايد و براى زحماتى كه بابت فرزندان متحمّل مىشود، اجرى مطابق با مزد شهيد قرار مىدهد.
6. احكام اخلاقى ماهيّت غيرالزامى دارند. به طورى كه افراد، براساس انگيزه درونى و با ميل و رغبت شخصى به رعايت مسائل اخلاقى اقدام مىكند و اگر جنبه قانونى و حقوقى به خود بگيرد از لطافت آن كاسته مىگردد، مگر اينكه عدم رعايت برخى مسائل اخلاقى موجب اختلال در نظم عمومى شود. كه در اين صورت قانونگذار رعايت برخى امور اخلاقى را الزامآور مىكند. در هر صورت روابط خانوادگى مبتنى بر عشق، صفا، محبّت و صميميت است و اگر جنبه خشك قانونى و الزامى به خود بگيرد لطافت زندگى از بين مىرود.
با وجود اين، گرچه بناى اصلى كانون خانواده بر صورت محبّت و رعايت اخلاق است اما حقوق نقش مكمّل را ايفاء مىكند و چنانچه زن يا شوهرى به دليل عدم پايبندى به اصول و ارزشهاى اخلاقى، كانون خانواده را در معرض تزلزل قرار دهد، براى طرف ديگر حقوقى مقرّر شده است كه بتواند جلوى سوء استفاده يا سهلانگارى طرف مقابل را بگيرد.
منبع: پرسمان/ حقوق زن
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت