تبارنامه حوزه و روحانیت قسمت اول: دورنمایی از ساختار تشكیلاتی از صدر اسلام تا پهلوی اول
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تبارنامه حوزه و روحانيت

از صدر اسلام تا پهلوی اول

قسمت اول: دورنمايی از ساختار تشكيلات

 

1h-

مقدمه مؤلف

وقتي خود را شناختم و دوران نوجواني را پشت سر مي‌گذاشتم، علاقه بسياري به روحانيت داشتم و دلم مي‌خواست درباره اين قشر عظيم بيشتر بدانم. هنگامي كه به حوزه آمدم، اين احساس در من تقويت شد. به دنبال منابع رفتم تا در اين باره بر اطلاعات خود بيافزايم. هر چه پي مي‌گرفتم، كمتر موفق مي‌شدم؛ چون بيشتر منابع و مآخذ در شرح حال و تراجم علما و حوزه‌هاي علميه كه بسيار هم ارزنده بودند و هستند، به زبان عربي تأليف شده بود و من هنوز دورهْ مقدمات را مي‌گذراندم. بنابراين نمي‌توانستم از منابع عربي بهره‌اي بگيرم. منابع فارسي هم عبارت‌هاي پيچيده و سنگيني داشت. خسته‌كننده بود و مرا از ادامه مطالعه بازمي‌داشت؛ وقت بسيار مي‌برد و مطلب اندكي به دست مي‌داد.

بعدها معلوم شد كه اين تنها مشكل و دغدغه من نيست. اغلب طلاب حتي مردم عادي و به‌‌خصوص جوانان دوست دارند تا اطلاعاتي كلي از سير تاريخي روحانيت و حوزه‌هاي علميه در طول تاريخ داشته باشند و بدانند اين قشر و تشكيلات از كي، كجا و چگونه شكل گرفت؟ چه كارهايي در اين مدت كرده و با چه مشكلاتي رو‌به‌رو بوده است؟ مؤسس آن كيست؟ و هدف از تأسيس اين تشكيلات چه بوده است و ده‌ها سؤال ديگر؛ ولي كتابي كه به اين پرسش‌ها پاسخ دهد و مخاطبان خود را با قلم ساده، روان و گويا با تاريخ حوزه و روحانيت آشنا سازد، نوشته نشده‌.

از سوي ديگر با كمال تأسف بايد گفت كه اغلب طلاب و حتي فضلايي كه مشغول تحصيل در‌ سطح متوسط و عالي حوزه هستند، چندان اطلاعاتي از شجره‌نامه صنفي خويش ندارند و از شخصيت‌هاي بزرگي چون: شيخ كليني، شيخ صدوق و شيخ مفيد اطلاعاتي ابتدايي دارند، و اين در حالي است كه وقتي از يك جوان فوتباليست يا ژيمناست در‌بارهْ ستاره‌هاي اين رشته، برندگان يا بازندگان، نوع جوايز، محل و سال مسابقات يا از هر چيز ديگر سؤال مي‌شود، همه را با تمام جزئيات پاسخ مي‌دهد و شنونده را كاملاً اشباع مي‌كند. چرا چنين شده است؟!

در اين ميان عوامل و دلايل متعددي را مي‌توان برشمرد؛ ولي بايد پذيرفت كه مهم‌ترين دلايل آن، نبود يك اثر مستقل، منسجم، ساده و روان در اين موضوع حياتي و اساسي است. اخيراً مجموعه‌هاي ارزشمندي مانند: گنجينه دانشمندان، مفاخر اسلام، ديدار با ابرار، گلشن ابرار و طرح نو با قلم و رويكرد جديد در شرح حال علما نوشته شده، ولي باز هم اين كاستي و برطرف نشده است.

بنابر‌اين، هدف و انگيزه از نگارش اين كتاب، شناسايي و شناساندن شجره‌نامه و تبارنامه صنفي علما، فقها و روحانيت در طول تاريخ براي طلاب جوان است. در اين نوشته با ارائه تعريف عام از روحانيت كه شامل: حافظان قرآن، راويان حديث و اصحاب پيامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) نيز مي‌باشد، سعي شده است تا سير تاريخي و فعاليت‌هاي ديني، فرهنگي، سياسي و اجتماعي حوزه و روحانيت و چگونگي شكل‌گيري آنها به‌گونه‌اي فشرده، براي مخاطبان ترسيم گردد. حال نگارنده تا چه اندازه توانسته است از عهده اين كار برآيد و در عمل به اين هدف دست يازد و مخاطبان كتاب را قانع و راضي كند، قضاوت با خوانندگان است. آنچه كه مسلم است، اين تنها آغاز راه است و موضوع به تحقيق و همت مضاعف نياز دارد.

 

در پايان به چند نكته اشاره مي‌كنم:

1. اگر چه مخاطبان اصلي اين نوشتار، طلاب و فضلاي جوان هستند، ولي مطالب آن براي عموم مردم و به‌خصوص دانشجويان نيز مي‌تواند قابل استفاده باشد.

2. روشن است كه فعاليت همه علما و فقها در همه اعصار را نمي‌توان در يك جلد كتاب گنجاند. بنابراين از هر مقطع و دوره‌اي، به چند نمونه شاخص بسنده شد.

3. همان‌طور كه اشاره شد، اين نگارش با ديد و گرايش خاص و با تعريف ويژه از روحانيت، تقديم مخاطبان و علاقه‌مندان مي‌شود. احتمال دارد اين تعريف و گرايش، مورد قبول بعضي از انديشمندان و صاحب‌نظران نباشد كه حتماً از نقد و نظر آنان استقبال خواهد شد.

4. دامنه تحقيقي اين نوشتار، از صدر اسلام تا دوره رضا‌خان قرار داده شد. به سبب گستردگي اين موضوع در دوره پهلوي دوم و نظام جمهوري اسلامي ايران، تحقيق در اين دو مقطع به فرصت مناسب ديگر موكول شد.

در پايان، از همه دوستان، سروران، اساتيد و بزرگان كه با نظرات و تذكرات اصلاحي و تكميلي، نگارنده را مورد عنايت قرار دادند و هم‌چنين آقاياني كه در آينده، نقد، نظر و تذكر اصلاحي خواهند داد، صميمانه تشكر و قدرداني مي‌كنم.

 

بخش اول: دورنمايی از ساختار تشكيلاتی

فصل اول: بحث‌هاي مقدماتي

1) تعريف روحانيت

"روحاني" به انسان مخلص، مجاهد و تقوا پيشه‌اي گفته مي‌شود كه به سبب ارتباط مستقيم و تنگاتنگ با پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در صدر اسلام يا در اثر الهام غير مستقيم و تعليم و تربيت در حوزه‌هاي علمي در عصر غيبت، به مراتبي از علم، آگاهي، تخصص و تقوا و صفاي باطن دست يافته و بيش از ديگران به زبان قرآن، پيامبر و اهل‌بيت علیهم السلام (آيات، روايات) و سيره و سنت آنان آشناست و بهتر و مطمئن‌تر احكام كلي اسلام را از اين منابع استخراج كرده و بر حوادث روز و موضوعات جديد تطبيق مي‌دهد. به عبارت ديگر، روحانيت در طول تاريخ شيعه به كساني گفته مي‌شود كه نقش رابط مستقيم يا با واسطه ميان مردم و امامان معصوم (علیهم السلام) را بر عهده داشتند و در هر عصري، با عنايت به نيازهاي آن، وظايف ديني و تاريخي خود را براي رهبري و هدايت مردم، با موفقيت و صلابت به انجام رساندند. شهيد آيت‌الله دكتر بهشتي در تعريف اين قشر مي‌گويد:

... روحاني، يك عالم ديني است كه در راه تزكيه و تعليم و تلاوت و خواندن آيات خدا بر مردم مي‌كوشد و كار پيغمبران را ادامه مي‌دهد. «هوالذي بَعَث في الاٌميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة» (1)

روحانی، مسؤولیت تلاوت آيات خدا بر مردم، تزكيه و آموزش اسلام به مردم و نشان دادن راه زندگي سالم و سعادت آفرين به مردم را بر پايه تعاليم خدا بر عهده گرفته است. (2)

بنابراين، روحانيت صدر اسلام و روحانيت عصر كنوني از حيث تعريف، محتوا و ماهيت هيچ فرقي با هم ندارند. هر كدام در هر دوره‌اي، از حلقه‌هاي يك سلسله طلايي به شمار مي‌آيند؛ لكن از نظر ظاهري و ساختاري در هر عصر و زماني مي‌توان تفاوت‌هايي را براي آن ذكر كرد؛ مثلاً: در اوايل ظهور اسلام به آنها "مبلغ"، "حافظ قرآن"، "عالم"، "راوي"، "محدث" و "صحابي" گفته مي‌شد. در دوره‌اي ديگر عناويني چون: "اصحاب خاص"، "اصحاب اجماع"، "سفير" و "نايب" به خود گرفتند. از دوران غيبت كبري تا به امروز با عناويني از قبيل: فقيه، محدث، مجتهد، علامه، محقق، حجت الاسلام، ملا، آخوند، شيخ، روحاني، ثقة‌الاسلام،‌ آيت‌الله، مرجع تقليد و... شناخته مي‌شوند.

روحانيت صدر اسلام و روحانيت عصر كنوني از حيث تعريف، محتوا و ماهيت هيچ فرقي با هم ندارند؛ لكن از نظر ظاهري و ساختاري در هر عصر و زماني مي‌توان تفاوت‌هايي را براي آن ذكر كرد.

در صدر اسلام چندان نيازي به لباس ويژه براي روحانيون نبود؛ اما امروز اين قشر با يك لباس اختصاصي در ميان مردم حضور دارند. همين‌طور در زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدي (علیهم السلام) فعاليت روحانيت در سطحي نسبتاً محدود و در حد انتقال مستقيم پيام، تلاوت، قرائت و آموزش قرآن، حديث و بيان احكام به شكلي بسيار ساده انجام مي‌پذيرفت؛ به‌گونه‌اي كه نياز به اجتهاد نداشت و اگر هم اجتهادي بود، در حد ابتدايي قرار داشت. ولي بعدها هر چه از عصر ائمه اطهار (علیهم السلام) فاصله بيشتر شد، به همان اندازه نيز بر عمق و وسعت اجتهاد افزوده شد؛ به طوري كه امروز شاهد رشد، شكوفايي و بالندگي روحانيت و حوزه‌هاي علمي از جهت اجتهاد و افتاء هستيم.

 

2) ضرورت وجود روحانيت

گاهي چنين تصور مي‌شود يا از سوي برخي محافل روشن‌فكري ـ و شايد از جانب دشمنان ـ القا مي‌گردد كه چرا بايد مسؤوليت سخن‌گويي، پيام‌رساني، تعليم و تربيت آموزه‌هاي ديني در اختيار و انحصار يك قشر خاص با عنوان "روحانيت و حوزه‌هاي علميه" باشد؟ آيا اين مصداق بارز تنگ‌نظري و انحصار‌طلبي نيست؟ مگر غير از اين است كه هر فرد مسلمان مي‌تواند احكام و وظايف ديني و ساير نيازهاي اجتماعي خود را به طور مستقيم از قرآن و حديث بگيرد و‌ عمل كند و اگر توانست، به ديگران نيز بياموزد؟ بنابراين چه نيازي به تشكيلات عريض و طويل حوزه و افراد روحاني است؟

اين اشكالات و پرسش‌ها در طول تاريخ هميشه بوده و در هر دوره و عصري با عبارات و ادبيات ويژه خود مطرح شده است. در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي، اغلب گروهك‌هاي ضد انقلاب، با طرح اين‌گونه شبهات، بر ضد حوزه‌ها و روحانيت قيام كردند. بازار اين حرف‌ها به قدري داغ بود كه رهبران سازمان منافقين خلق، با تشكيل جلسات تفسير قرآن و نهج البلاغه و با اجراي عقد ازدواج و طلاق چنين وانمود مي‌كردند كه در امور مذهبي كاملاً خودكفا شده‌اند و ديگر نيازي به روحانيت و حوزه ندارند.

در پاسخ به اين شبهات مي‌توان به آيات قرآن، سيره و سنت اهل‌بيت (علیهم السلام) و حكم عقل و عرف تكيه كرد. خداوند متعال در قرآن مي‌فرمايد: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (3) يعني از هر قوم و قبيله‌اي افراد خاصي كه استعداد و اشتياق تحصيل علم دارند، انتخاب شوند و آموزه‌هاي ديني را در حد تخصصي و كارشناسي فرا بگيرند و بعد به ديگران ياد بدهند. به همين سبب پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) نيز همواره از ميان اصحاب، عده‌اي را بدين منظور تربيت مي‌كردند و مردم را در امور ديني به آنها ارجاع مي‌دادند. اين موضوع در بخش‌هاي آينده بيشتر روشن خواهد شد.

افزون بر اين، دليل عقلي و عرف جامعه نيز حكم مي‌كند كه در هر كاري بايد به متخصص و خبره و اهل فن آن مراجعه كرد؛ همان‌طور كه در امور پزشكي، دارو و درمان و ساختمان‌سازي، مراجعه به روحاني و حوزه معقول نيست ـ مگر در يك مورد جزئي كه مثلاً يك روحاني علاوه بر رشته تخصصي خود، به اين امور هم در حد كافي آگاهي داشته باشد ـ همين‌طور در امور ديني، احكام و معارف اسلامي نمي‌توان به غير روحاني، اعم از پزشك، مهندس، خلبان، نجار، بازاري و غير آن رجوع كرد؛ مگر در مواردي اندك. مثلاً خلباني كه علاوه بر رشته تخصصي خود، از مسائل ديني هم در حد كافي بهره برده و به مرتبه كارشناسي رسيده باشد. وگرنه به اين مي‌ماند كه خلبانيِ هواپيما را به دست يك كشاورز متخصص بسپارند كه هيچ اطلاعي از فن خلباني ندارد يا به فردي كه تازه در رشته آموزش خلباني ثبت نام كرده است، بدهند. در هر دو صورت، نتيجه، سقوط و نابودي خواهد بود.

در دوره‌اي عده‌اي با شعار "اسلام، منهاي روحانيت" بر عليه اسلام، روحانيت و انقلاب فعاليت مي‌كردند. حضرت امام(ره) در دفاع از حريم روحانيت فرمود: "اسلام به استثناي روحانيت، مثل طب به استثناي طبيب است." (4) و معلوم است مداواي خود‌سرانه و بدون طبيب، چه پيامدهاي ناگواري در پي دارد. ايشان در جاي ديگر مي‌فرمايند: "اسلام بي‌آخوند، اصلاً نمي‌شود. پيغمبر هم آخوند بوده. يكي از آخوندهاي بزرگ، پيغمبر است. رأس همه علما پيغمبر است. حضرت صادق هم يكي از علماي اسلام است. اينها فقهاي اسلامند؛ رأس فقهاي اسلام هستند". (5)

وجود و حضور حوزه‌هاي علميه و روحانيت در جامعه اسلامي مانند ساير اقشار و اصناف، يك امر ضروري و حياتي است؛ بلكه جنبه ضرورت و حياتي بودن آن نسبت به ساير اصناف، به مراتب شديدتر و سرنوشت‌سازتر است.

از سوي ديگر، آموزش علوم اسلامي، اختصاص به قشر خاصي ندارد و در انحصار فرد يا گروه خاصي هم نيست. هر فردي از هر طبقه و قشري مي‌تواند وارد حوزه‌هاي علميه بشود و با تحصيل علوم اسلامي، خود را به مراتب عالي برساند كه در اين صورت، بر ديگران لازم است در امور ديني از وي استفاده و پيروي كنند. اين همان معناي "تقليد از اعلم" است كه از اصل عقلي و عرفيِ "رجوع جاهل به عالم" نشأت گرفته و بر پايه تحقيق و تعقل استوار مي‌باشد. اين اصل عقلي و عرفي، در ساير اقشار و اصناف هم حاكم و جاري است. براي رفع نيازهاي بهداشتي و درماني جامعه، بر همه لازم است كه علوم مختلف پزشكي ياد گيرند و آموزش اين علوم، به هيچ قشر و صنفي منحصر نمي‌باشد؛ اما چون همه مردم وقت،‌ قدرت و ذوق آموختن رشته‌هاي مختلف پزشكي را ندارند، وقتي تعداد اندكي از آنها اين علوم را در حد تخصصي و كارشناسي ياد گرفتند، به طور طبيعي، جامعه پزشكان، با لباس اختصاصي به وجود مي‌آيد و ساير مردم ملزم مي‌شوند در امور دارو و درمان و بهداشت به آنان رجوع كنند. اگر همه مردم به دنبال يادگيري علوم پزشكي يا علوم اسلامي و هر علم، صنعت و حرفه ديگري بروند، زندگي آنها مختل مي‌گردد و اصلاً نظام جامعه از هم مي‌پاشد.

دليل عقلي و عرف جامعه نيز حاكم مي كند كه در هر كاري علاوه بر دلايل شرعي حديثي بر ضرورت وجود روحانيت، بايد به متخصص و خبره و اهل فن آن مراجعه كرد.

بنابراين وجود و حضور حوزه‌هاي علميه و روحانيت در جامعه اسلامي مانند ساير اقشار و اصناف، يك امر ضروري و حياتي است؛ بلكه جنبه ضرورت و حياتي بودن آن نسبت به ساير اصناف، به مراتب شديدتر و سرنوشت‌سازتر است. اين مهم در طول تاريخ اسلام و تشيع به اثبات رسيده و امروز هر چه بر صفحات تاريخ آن اضافه مي‌شود، به اهميت وجود و حضور آن نيز افزوده مي‌شود؛ چنان‌كه نقش تعيين كننده حوزه‌ها و روحانيت به عنوان كارشناس و متخصص در دين، در حكومت جمهوري اسلامي ايران بر كسي پوشيده نيست و اين تجربه تاريخي و عيني نشان مي‌دهد كه جايگاه اين تشكيلات اصيل در حكومت جهاني حضرت مهدي (علیه السلام) به مراتب مهم‌تر و حساس‌تر و تعيين كننده‌تر از امروز خواهد بود؛ زيرا در آن حكومت، به سبب اسلامي و جهاني بودنش، نياز به روحاني كاردان، متعهد و تلاشگر، از هر زمان ديگر بيشتر خواهد بود و قوي‌ترين و منطقي‌ترين بازوي آن حضرت براي تحقق عدالت و برچيدن ظلم و جور و فساد،‌ حوزه‌ها و روحانيت خواهد بود. بنابراين بر مسئولين و دست‌اندركاران اين تشكيلات معنوي و روحاني است كه با برنامه‌ريزي‌هاي دقيق و كلان، براي تربيت نيروهاي كارآمد و قوي، زمينه ظهور آن منجي عالم بشريت را فراهم آورند و خود را براي خدمت در سطح گسترده‌ و همه‌جانبه در عرصه‌هاي مختلف آن حكومت جهاني آماده سازند.

 

پی نوشت ها:

(1) سوره جمعه، آیه2

(2)  ولايت، رهبري، روحانيت؛ شهيد آيت‌الله دكتر بهشتي، ص312

(3) سوره توبه، آیه122

(4) صحيفه امام(ره)، ج 15، ص21

(5) همان، ج3، ص247


نویسنده: عبدالرحيم اباذری

منبع: روزنامه جمهوري اسلامي، ؛ 23/08/1389؛ سرويس خبر: عقيدتي

http://www.jomhourieslami.com/1389/13890823/13890823_12_jomhori_islami_aqidati_0001.html


تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان