مقاله حاضر برداشت و تحلیلی از متل منظوم «ماه بلند آسمون» است؛ در این تحلیل،در گفتگویی کودکانه، دو شخصیت استعاری «من»و «تو»در کالبد عناصر طبیعت قرار می گیرند تا تکمیل کننده یکدیگر باشند و در نهایت به حضور «ما» تبدیل شوند.
کینه شتری کینه پی گیری است که تاکنون سابقه نشان نداده که پذیرایی و ملاطفت مجدد ساربان بتواند آن را تعدیل نماید. شتر خشمگین همواره منتظر فرصت مناسب است که انتقامش را از ساربان متجاوز بگیرد.
دوستش پرخاش کرد و گفت: «نه! نه! دمش به آب نرسید... من خوب نگاه می کردم و دیدم ... »آن یکی پافشاری کرد که: «من با همین دو چشم خودم دیدم ... به تو که گفتم ... همین که از جویبار پرید دمش خم شد و به آب خورد!»به این گونه زمانی دراز با یک دیگر بگو مگو کردند ت
لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند . آن دو به هم عادت کرده بودند . روزی از روزها در محل زندگی آنها اتفاقی افتاد و زندگی آنها را به خطر انداخت .
امثال و حکم و اصطلاحات رایج در هر زبان، سند وحدت ملی و قومیتی آن ملت به حساب میآید. ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه، گنجینهای غنی از اندیشههای مشترک ساکنان هر سرزمین به شمار میرود.
افلاطونِ حکیم، منزل در کوی زرگران گرفته بود. از حکمت آن استعلام کردند فرمود که: تا اگر خواب بر چشم من غالب شود و از تفکر و مطالعه منع کند، آواز ادوات ایشان مرا بیدار گرداند.
ابوالحسن نجفی در دهه 70، كتابی دو جلدی را با نام «فرهنگ فارسی عامیانه» منتشر كرد. كتاب او در تاریخ فرهنگنویسی ایران خوش درخشید. شواهدی كه او برای مدخلهایش برگزیده بود همه از متون داستانی چند دهه اخیر انتخاب شده بودند؛ كاری كه تا آن دوره در سنت فرهنگنوی
من هر چیزی را که از بچگی مثل قصه، افسانه، لغت و... را شنیده بودم در حافظه نگه داشتم و آنچه را هم که در خلال پژوهش ها بهدست آوردم در کنار هم گذاشتم که در خیلی موارد بهکارم آمدند به عنوان مثال کتاب «آسمانکت» یا مقاله «کدوزنی» را من براساس یک باور عامه و
در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار فصل بهار نمود خاصی دارد و آنچه که در ضربالمثلها، متلها، قصهها و باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است.
نوروز یک آیین است. نمایشی نمادین است از آفرینش انسان و طبیعت. تجدید خاطره ای است از اعتقادات کهن و فراز و نشیب های تاریخی زندگی یک ملت. نوروز بزرگترین جشن ایرانیان از روزگار کهن تا به امروز است. جشن نوروز در ایران پس از اسلام و در دوره خلفای اموی تا ....
گویی همین چند روز پیش یا چند هفته پیش یا چند ماه پیش بود، کسی صدای آوازش تمامیِ فضای کوچههای ذهن و محلّه را پر میکرد که: آقا سبزیِ بهاره، ببین چه عطری داره، تربچه نُقلی نُقلی، بیا نعنا و تَرخون، خدا مشتری بِرِسون... .
نوروزخوانان، اگرچه برای گذران زندگی و کسب درآمد در روستاها و دهکدهها میگردند و آمدن بهار را با شعر، رقص و موسیقی نوید میدهند، خود اما پیامآوران رسمی دیرین از پیشینیاناند.
این رسم کهن آنچنان که از مطالعات فرهنگی و تاریخی بر میآید، در استانهای ....
کلیله گفت: آوردهاند که زاهدی را پادشاهِ روزگار کسوتی فاخر و خلعتی گرانمایه داد. دزدی آن را بر وی بدید، طمع کرد و به وجه ارادت به نزدیک او رفت و گفت: ...
این عبارت که در میان عوام بیشتر مصطلح است تا چندی گمان میرفت ریشه تاریخی نباید داشته باشد ولی خوشبختانه ضمن مطالعه کتب ادبی و تاریخی ریشه و علت تسمیه آن به دست آمده که ذیلا شرح داده میشود.
...
شهرزاد، آن گونه که در قصه مدخل هزار و یک شب آمده است، داوطلبانه به دیدار شهریار مستبد و خون ریز می رود با وجود این که می داند شاه « هر شب با کره ای به زنی آورده و بامدادانش همی خواهد کشت»...
پینه دوزی دوزنه به همسایهاش، که آهنگر است، میگوید به دلیل رقابت میان دو زن و بر انگیخته شدن یکی علیه دیگری از او به خوبی مواظبت میشود! آهنگر نیز زن دومی میگیرد و پس از آن که از دعوای همیشگی میان دو زن به ستوه میآید به مسجد پناه میبرد. در مسجد ...