تبیان، دستیار زندگی

چرا پایتخت 5 موفق است؟

رویارویی جذاب داعش و نقی

سری پنجم «پایتخت» از این نظر ویژه تر از فصل های پیش است که وارد حوزه تازه ای شده و نشان داده است می توان حتی داعش را تصویر کرد بدون آن که به دام شعار افتاد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
پایتخت 5
 غالب نوشته ها درباره سری تازه «پایتخت» به فرامتن اختصاص داشته است و کمتر تحلیلی شاهد بوده ایم که ضعف و قوت این سریال را از منظر دراماتیک بررسی کند. مثلا این که شخصیت ها در فصل پنجم چه تغییری داشتند، سریال روی قصه استوار بود یا داستان و ...

از قضا سریال از سوی رسانه های دو طیف مختلف سیاسی مورد هجمه بود که چرا ترکیه تبلیغ شده، ازدواج دختران کم سن و سال چرا محور سریال است، منشی شبکه جم در «پایتخت» چه کار داشت، این همه فحاشی چرا و ... بخشی از این نوشتار هم لاجرم بر حواشی بنا گذاشته شده است. حتما برخی ایرادها به «پایتخت» وارد است اما بعد از خواندن برخی نظرها احساس می شود، سریال «ندیده» تحلیل شده.

ازدواج کم سن و سال ها


طیفی که داعیه دفاع از حقوق کودکان دارند، صبر نکردند داستان به طور کامل مطرح شود و خیلی زود فغان سر دادند که «پایتخت» دارد ازدواج دختران کم سن و سال را ترویج می کند.حتما ازدواج در سنی که هنوز عقل معاش کامل نشده و دختر و پسر به تشخیص نرسیده اند، امری ناپسند است و احتمال گسست این نوع زندگی ها می رود اما بیایید چشم مان را باز کنیم تا ببینیم متاسفانه همچنان این سبک از زندگی در میان برخی خانواده ها جاری است. این جای خود؛ حتی در خانواده های تحصیل کرده و دغدغه مند می بینیم که اسم دختر و پسر را در سن پایین روی هم می گذارند. درست مثل کاری که در «پایتخت» شاهدش بودیم.

سازندگان سریال اما در مقابل طرح چنین پیشنهادی از سوی رحمت،یعنی ازدواج رحمان و رحیم با سارا و نیکا، مخالفت سرسختانه هما و نقی را قرار دادند که منجر به کتک کاری هم شد. حتی همای عاقل سریال، خشمگین شد و گفت این بچه ها هنوز یواشکی عروسک بازی می کنند. نتیجه: «پایتخت» یک اتفاق ناخوشایند را به چالش کشید؛ همین.

ترکیه و مشتقات آن


از روزی که دوربین سریال به شهر آدانا رفت، از چپ و راست صدای انتقاد بلند شد که مگر کشور خودمان چه کم از ترکیه دارد که آن ها را نشان نمی دهید؟ چرا کشور ترکیه تبلیغ می شود؟ اولا در سری سوم «پایتخت» که داستان در شهرهای مختلف روایت می شود، این اتفاق افتاد. در ثانی، به همان میزان که زیبایی ترکیه تصویر شد، ناامنی آن هم به نمایش درآمد؛ چه زمانی که سه جوان کتک می خورند و دلارهای شان به یغما می رود و چه آن زمان که مشخص می شود، شهر استانبول گرفتار حادثه تروریستی شده است. در این مقوله شاید بهتر باشد این طور گفت که «پایتخت» و سریال های دیگر، همین طور که زیبایی کشور دیگری را نشان می هند، جلوه های ایران را هم به تصویر بکشند. و نکته مهم تر، وقتی می دانیم ایران زیبا است چه باک از نمایش زیبایی های دیگران؟

ماجرای نگین میرزایی هم آن طور که عوامل گفته اند از سر جهل رخ داده. مسول انتخاب هنروران جماعتی را معرفی می کند و میرزایی انتخاب می شود. نه تنها عوامل سریال که مسولان تلویزیون هم متوجه پیشینه او نمی شوند. طبیعی هم هست چون جایگاه میرزایی آن قدر مهم نیست. کارگردانی ایرانی که به ترکیه رفته ماجرا را لو می دهد و یک حاشیه بیهوده دیگر شکل می گیرد.


 حمله به اوج؟


«پایتخت 5» را سازمان اوج سرمایه گذاری کرده است. این سازمان که وابسته به سپاه است در چند سال اخیر فیلم و سریال های متعددی را تولید کرده که برخی موفق و برخی ناموق بوده اند. بعد از انتقادهای بی شمار به سری جدید «پایتخت» این ظن تشدید شد که برخی سریال را بهانه ای برای حمله به اوج کرده اند. حتما این حکم کلی نیست و همه منتقدها را شامل نمی شود ولی وقتی می بینیم فصل پنجم، چند برابر چهار فصل پیش حاشیه داشته، چنین برداشتی چندان ناصواب نیست.

حال آن که وقتی قصد تحلیل یک اثر را داریم، ابتدا باید محتوا را دید نه صاحب اثر و سفارش دهنده را. اتفاقا سری تازه «پایتخت» بویژه در قیاس با فصل بعد چند سر و گردن بالاتر است و در مجموع نمره قبولی می گیرد. اگر قصد تحلیل باشد چرا کسی به کیفیت فصل های قبل نمی کند؟

تازه، پی گیران حتما گله های عوامل سریال که از مشکلات ساخت «پایتخت» به دلیل مشکل مالی می نالیدند،خاطرشان هست.در چنین شرایطی که صدا و سیما بودجه کافی ندارد چرا نباید اوج دست «پایتخت» به عنوان محبوب ترین سریال این سال های تلویزیون را نگیرد؟ آن ها این فصل که از نطر پرواکشن نیاز به بودجه بیشتری داشته است.

و اما داعش


حالا که سریال رو به پایان است، می توان پی برد که همه مقدمه چینی ها یک دلیل داشته: همراه کردن طیف گسترده مخاطبان برای بیان چند حرف و در راس آن شکافتن مساله داعش. هوشمندی محسن تنابنده به عنوان سرپرست نویسندگان و سیروس مقدم در مقام کارگردان درست همین جا شکل می گیرد. آن ها در سری جدید کمی بازتر برخورد کردند تا تعداد بیشتری را جذب سریال کنند. به این معنا که حجم شوخی ها بالا بود و در برخی جاها به خطوط قرمز پهلو می زد. توی پرانتز بگوییم بی انصافی است اگر عنوان هتاکی و پرده دری به آن ها بدهیم. این مدل شوخی ها همانی است که با حفط حرمت ها و زیرپوستی رد و بدل می شود و برای نشاندن طیف خاکستری پای تلویزیون لازم هم هست.

سازندگان بدون آن که به دام شعار بیفتند، داعش را وارد درام کرده و بدون زور اضافی، سبعیت آن ها را به تصویر کشیده اند. چه تمهیدی جذاب تر از این که از دل شوخی و خنده، افکار پلید داعش به عامه مخاطب نشان داده شود تا بدانیم با چه پدیده ای روبرو بوده ایم.

«پایتخت» توانسته سکانس های پر از رعب و وحشت را کنار سکانس های مفرح قرار دهد تا بیننده بترسد و کمی بعد بخندد. در این لحظات حتی مفهوم خانواده فراموش نمی شود و «پایتخت» همچنان «پایتخت» است.