کد سوال : 14384
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : وحدت اتصالي حركت جوهري به چه معني است؟
پاسخ : در توضيح وحدت اتصالي حركت جوهري بايد بگوئيم كه پس از درك حركت جوهري كه هر موجودي هر چند به ظاهر ممكن است سكون و آرامشي داشته باشد ولي در وجود و هستي و ذات او حركت نهفته است چرا كه هر معلولي بايد لحظه به لحظه از علت او هستي و وجود دريافت كند تا به هستي خود ادامه دهد و اگر لحظهاي قطع شود ديگر هستي نخواهد داشت، نظير روشنايي لامپ كه لحظه به لحظه بايد از دستگاه مولد برق نيرو و كمك برسد تا لامپ به روشنايي خود ادامه دهد. حال با توجه به حركت جوهري ميگوييم حركت جوهري و ادامه هستي هر موجودي بهم پيوسته است و چنين نيست كه در لحظهاي وجود و هستي آن كاملاً از بين رود و در لحظه بعد جاي او را وجود و هستي ديگري پر كند بلكه هستي او ادامهدار و امتداد دار است و به تعبير ديگر وجود او كشدار است و لذا ميگوئيم اين جوان بيست ساله همان كودك پنج ساله پيش است و يا اين درخت همان نهال ده سال قبل است و چنين نيست كه آن نهال رفته رفته و بتدريج به صورت درختي تنومند درآمده است و درخت در سير حركتي خود اتصال و تدريج را داشته است نظير همين سخن را در مورد حركت جوهري اشياء ميگوييم. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14385
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : وجود تناقض در دو مطلب بود كه يكي در نوشتهي مرحوم استاد مطهري است و آن اين كه چهره جهان از يك ديدگاه علمي روز بروز تغيير ميكند زيرا علم بر فرضيه و آزمون مبتني است نه بر اصول بديهي اولي عقلي، فرضيه و آزمون ارزش موقت دارد و ديگري در جزء جهانبيني ما و آن ا
پاسخ : روشن است كه منظور مرحوم استاد شهيد مطهري اين است كه ديدها و بينشها درباره جهان نظر به اين كه براساس فرضيه و آزمون است دستخوش تغيير قرار ميگيرد و فرضيه و تئوري مسائلي است كه قطعي نشده است و وقتي آزمايشهاي مكرر قطعيّت آنرا ثابت كرد علم ميشود و از فرضيه بودن خارج ميگردد، و تجربهها و آزمايشهاي مكرر باعث ميشود كه اصول متافيزيكي عقلي بر آن منطبق گردد. مثلاً وقتي يك تجربه و آزمايش نشان داد كه آب وقتي صد درجه حرارت پيدا كرد به جوش ميآيد اگر تنها يك نوبت آزمايش باشد نميتوان اين را به صورت يك قانون علمي پذيرفت و دليل نميشود كه هر آبي با داشتن صد درجه حرارت بجوش ميآيد ولي با تجربههاي مكرر ثابت ميشود كه خصوصيّتي در آبي كه مورد آزمايش قرار گرفته نميباشد و اين يك قانون كلّي است بنابراين يك اصل بديهي عقلي كه(حم امثال واحد است) و هر چيزي كه مانند چيز ديگر باشد حكم آنرا خواهد داشت در اين جا تطبيق ميكند و نتيجه آزمايش را كه در مورد يك آب صورت گرفته باشد به تمام آبها سريان ميدهد. با اين توضيح جملهاي كه در كتاب مرحوم استاد شهيد آمده با آنچه در جزوه جهانبيني خوانديد منافاتي نخواهد داشت. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14386
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : اختلاف ادله دانشمندان ناشي از چيست؟
پاسخ : نكته اول اين است كه ما يك سلسله قضايايي داريم كه نياز به تعقل و تفكر نيست بلكه آنها از بديهيات در نظر عقل ميباشد، كافي است كه تذكر و توجه نسبت به آنها بشود تا محتواي آنها مورد تصديق قرار گيرد، مانند محال بودن اجتماع نقيضين يا اين كه هر كل بزرگتر از جزء خودش ميباشد و چون انسان داراي قدرت تفكر است ميتواند از طريق قضاياي بديهي مذكور مجهولات خويش را كشف كند. بنابراين در هر برهاني كه براي رسيدن به يك قضيه مجهول تشكيل ميشود بايد مقدمات قياس ما يا بديهي باشد يا از بديهي استخراج شده باشد و بهر حال نسبت بآن يقين حاصل شده باشد. نكته ديگر اين است كه ترتيب دادن مقدمات قياس و تشكيل برهان داراي شرائطي است كه با توجه به آن شرايط نتيجه مطلوب حاصل ميگردد و اگر آن شرائط مراعات نشود به نتيجه نخواهد رسيد حال اگر انسان شرائط را ناديده گرفت و به نتيجه نرسيد نبايد اصل حجيت عقل و برهان عقلي را انكار كرد بايد تلاش كرد كه برهان را با شرائط اقامه كرد تا نتيجه مطلوب را دست بدهد. با اين توضيح روشن شد كه اختلافاتي كه به چشم ميخورد در مسائل مختلف علوم كه دانشمندي مطلبي را مورد استدلال قرار ميدهد و دانشمند ديگر آنرا رد ميكند اين اختلافات معمولاً در اثر غفلت از مراعات دقيق شرائط تشكيل قياس و ترتيب مقدمات برهان است. اضافه بر اين كه مسئله خداشناسي و وجود خدا از مسائل بديهي فطري است كه نياز به اثبات ندارد و با تذكر و توجه مطلب روشن ميباشد. گواه اين است كه شما خودتان در حالي كه اين اشكال را مطرح ميكنيد خودتان ترتيب مقدمات داده و در صدد نتيجه گرفتن ميباشيد. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14387
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : حال در لسان بعضي متكلمين به چه معني است؟
پاسخ : برخي از معتزله معتقدند كه ميان وجود و عدم مرز و حد وسطي وجود دارد يعني چيزهايي داريم كه نميتوان صفت وجود را به آن داد و نه صفت عدم در واقع اين دسته از متكلمين نظريه حكماء را كه گفتهاند «ما ليس به موجود فهو معدوم مطلق(يعني هر آنچه موجود نيست پس آن نيست محض است» نفي كرده و ميگويند برخي از اشياء هستند كه نه موجودند و نه معدوم البته اين سخن را به صورت كلي مطرح نميكنند بلكه در بعضي از صفات انتزاعي موجودات به اين نتيجه رسيدهاند كه اين صفات نه موجودند و نه معدوم و اين واسطهها را اصطلاحاً(حال) ناميدهاند. اين گروه از متكلمين براي تاييد نظريه خود مثالهايي را مطرح كردهاند كه ما به طرح و نقد يكي از اين مثالها ميپردازيم آنها ميگويند نفس و خود(وجود) موجود است يا معدوم، اگر گفته شود كه وجود موجود است پس وجود داراي وجود خواهد بود و آن وجود دوم بايد وجود داشته باشد و منجر به تسلسل ميشود و از طرف ديگر نميتوان گفت وجود معدوم است پس بايد بگوئيم وجود نه موجود است و نه معدوم در پاسخ اين شبهه ميگوئيم كه(وجود) موجود است و مستلزم تسلسل هم نيست زيرا وجود و موجود يك چيزند اين كه ميگوئيم آن شئي موجود است يعني وجود دارد پس وجود و موجود دو چيز نيستند تا سؤال شود كه آيا وجود موجود است يا معدوم؟ « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14388
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : از كجا براي انسان يقين حاصل شود كه شرائط تشكيل يك قياس به طور كامل فراهم است با توجه به اين كه يقين براي همه حاصل ميشود؟
پاسخ : آنچه مهم است اين است كه در مقدّمات بايد تلاش و دقّت لازم به عمل آيد و وقتي دقت به اندازه كافي صورت گرفت طبعاً يقين حاصل ميشود و حركت بر طبق يقين هم فكري است و اين مطلب در جريان روزمره زندگي بسيار براي خود شما اتّفاق ميافتد وقتي مثلاً جايي ميخواهيد برويد آدرس را دقيقاً ميپرسيد و به آن يقين ميكنيد و بر طبق آن به حركت ادامه ميدهيد و اصلاً در ذهنتان اين مطلب خطور نميكند كه چگونه يقين حاصل ميشود. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14389
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : منظور از مكان در فلسفه و اصطلاح عقل چيست؟
پاسخ : نظريات حكما در مورد مكان مختلف است، برخي منكر وجود مكان هستند. و گروهي معتقد به وجود مكان هستند و آن را امري بديهي و روشن ميدانند كه نيازي به برهان ندارد. و اين گروه در اين كه مكان چيست، اختلاف دارند. و در اين مورد شش قول وجود دارد. 1. مكان همان هيولي است. 2. مكان صورت است. 3. مكان بعد موهوم است. 4. مكان سطح باطن جسم حاوي است كه مماس با ظاهر جسم محوي است. 5. مكان بعد مرد است. 6. مكان جسمي است كه جسم ديگر بر آن قرار گيرد. به هر حال حكماء چهار خاصيت و علامت براي مكان ذكر كردهاند: 1. مكان چيزي است كه جسمي را به او به في نسبت دهيم، آب در ظرف است. 2. مكان چيزي است كه جسم از او به او منتقل ميشود. حسن از خانه به مدرسه رفت. 3. مكان چيزي است كه دو جسم در آن واحد در يك مكان نميتواند باشد. 4. مكان چيزي است كه ميتوان به آن اشاره كرد. اگر معتقد به مكان شويم و آن را از ويژگيهاي ذاتي ماده بدانيم، شكي نيست كه خلق ماده همراه با مكان بوده ، و لازمه ذاتي آن است. و لازم است بدانيم كه قوانين حاكم بر جسم و بدن در عالم قيامت غير از قوانين حاكم بر ماده در دنيا است. عالم قيامت از تمام جهات عالم حيات است، در صورتي كه در عالم دنيا اين گونه نيست و... . « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14390
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : جهان بيني چيست؟
پاسخ : جهان بيني عبارت است از هستي شناسي و بطور كلّي نوع برداشت و طرز تفكري كه يك فرد يا يك مكتب درباره جهان و هستي عرضه ميدارد و تكيهگاه را اصطلاحاً جهان بيني ميگويند. و از آنجا كه ما رئاليست و واقعگرا هستيم و هستي خودمان و جهان را يك هستي حقيقي ميدانيم نه پنداري بدين جهت در مرحله نخست شناخت خودمان و جهان براي ما روشن است چه اين كه اگر خودمان و جهان را نشناسيم هرگز نميتوانيم حركتي و فعّاليّتي داشته باشيم و هرگز نميتوانيم به دنبال هدف مشخص حركت كنيم، بدين جهت جهان بيني، هستي شناسي ضرورت خاصي پيدا ميكند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14391
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : قاعده امكان اشرف چيست؟
پاسخ : در مورد قاعده امكان اشرف ميگوييم هرگاه دو موجودي باشند يكي اشرف و ديگري اخس(يعني رتبه وجودي او پايين تر از اشرف باشد) طبعاً وقتي ما به وجود اخس برخورد كرديم پي به وجود اشرف نيز خواهيم برد چرا كه تا موجود اشرف نباشد اخس پديد نميآيد و براي اثبات اين قاعده برهانهايي ذكر شده است البته از اين قاعده نتائج فلسفي بسياري گرفته ميشود از جمله اين كه ميتوان از اين قاعده در اثبات باري تعالي نيز كمك گرفت باين بيان كه هر معلولي اخس از علت و علت اشرف از معلول است و مجموع اين نظام هستي(كه به صورت سلسله علتها و معلولها پيش ميروند) كه همه معلولند براساس اين قاعده متوقف است بر وجود(اشرف) كه همان علّتالعلل و واجبالوجود است. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14392
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : فلسفه چيست؟
پاسخ : لفظ فلسفه ريشهي يوناني دارد و در اصل تقريباً مرادف با علم بكار ميرفت ولي در دورانهاي بعد از نظر اصطلاح از علم جدا شد و هر يك معني خاص پيدا نمود، فلسفه در اصطلاح به يك سلسله مباحث و مسايلي گفته ميشود كه از راههاي برهان و روشهاي عقلي دربارهي مطلق هستي و بود و نبود اشياء بحث ميكند ولي علم به مسايلي گفته ميشود كه درباره موضوع معين و خواص آثار آن تحقيق ميكند و در آن از روشهاي تجربي و آزمايشي استفاده ميشود. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14393
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : حقيقت عرفان چيست؟
پاسخ : در مسأله عرفان اين نكته را مورد توجه داشته باشيد. كه شخص عارف هر اندازه كه به خدا نزديك ميشود از تحير و سرگرداني او كاسته شده و دچار وسواس نميشود و در زندگي آسوده و راحت است. حقيقت عرفان اين است كه به ظواهر شرع مقدس عمل كنيم و قلبي پاك و خالص دور از تعلقات دنيوي براي خدا داشته باشيم. « بخش پاسخ به سؤالات »