رمزگشایی از رفتارهای یک آقازاده َی دهه هفتادی! (قسمت اول)
رمزگشایی از رفتارهای یک آقازاده َی دهه هفتادی! (قسمت اول)
دهه هفتادی ها، بر خلاف فرزندان دهه قبل، جمعیت کمتری دارند. سطح رفاه بیشتری داشته اند و مقولاتی نظیر جنگ تحمیلی را ندیده اند و تنها آن را از رسانه ها و خاطرات دنبال میکنند. برای همین، آقازاده های این نسل هم کاملاً متفاوت هستند.
این روزها شاهد ورود آقازاده های دهه هفتادی به بازار کار هستیم. بازار کار ایران، از ارگان َهای دولتی گرفته تا بخش های مثلاً خصوصی، نیمه خصوصی، کمی تا قسمتی خصوصی، تقریباً خصوصی و برخی کاملاً خصوصی نیز حتماً به انواع مختلف، پذیرای این نسل جدید هستند.
این نسل شرایطش فرق میکند؛ سطح سلایق و نگاه متفاوتی با دهه قبل از خود دارد. دهه هفتادی ها، بر خلاف فرزندان دهه قبل، جمعیت کمتری دارند. سطح رفاه بیشتری داشته اند و مقولاتی نظیر جنگ تحمیلی را ندیده اند و تنها آن را از رسانه ها و خاطرات دنبال میکنند.
برای همین، آقازاده های این نسل هم کاملاً متفاوت هستند. ضمن اینکه پدرانشان انبوهی از تجارب را به مرور به آنها انتقال میدهند که به وسیله آنان، یک آقازاده با یک فرآیند بسیار پیچیده و ناگهانی به جایی میرسد که اگر شنیدید یک آقازاده ایرانی نامزد ریاست جمهوری آمریکا شد، نباید تعجب کنید.
آقای زاده های دهه شصتی، مثل هم دوره ای هایشان زیاد بودند و رقابتهای درونی بینشان زیاد بود. اما این عزیزان حاضر، کم جمعیت ولی پر از تجربه های پیشینیان از تمام دهه ها هستند...
بگذریم!
آقازاده های دهه شصتی آنقدرها مهارت نداشتند و پدرانشان هم هنوز در پی کسب تجارب و تکمیل و حتی آموختن مقولاتی چون اختلاس نبودند. اما آقا زاده های دهه هفتادی با انبوهی از تجربه ها مثل
دور زدن، زیرآب زدن، خلاف قانون رفتار کردن، خالی بستن و از همه مهمتر اختلاس کردن از طرف پدران شریف خود وارد عرصه شده اند.
آموزش ها و انتقال تجربیات گرانسنگ به بهترین شکل به آنها منتقل شده و حالا وقت آن است که راه پدران خود را ادامه بدهند.
بنابراین این قشر منحصر به فرد که قرار است طی این ده سال وارد بازار کار بشود، باید دقیقاً وارسی شود تا ما آدمهایی که پدرانمان طبل زن نبوده اند این بار با خنگ بازی کمتری با این مقوله، یعنی "آقازاده ایسم" مواجه بشویم و آسیب های کمتری ببینیم.
چند نکته:
اولاً آقا زاده ها فقط از جنس مذکر نیستند. بلکه این روزها سیل دختران آقازاده با امتیاز ویژه ی حمایت از جامعه بانوان، بر این مسیر هستند، بلکه بیشتر و بیشتر.
ثانیاً: هر آقازاده ای به خاطر آقازاده بودنش بد نیست و هر مدیر کشوری و لشکری هم آدم بدی نیست. بین این جماعت بلکه اکثریت آنها افرادی خدوم و زحمت کش وجود داشته و دارند تا جایی که جانشان را برای این مملکت هدیه کرده اند. روحشان شاد
ثالثاً: طعم این نوشتار کمی طنز و گاهی تلخ است. خداکند به تریج قبای کسی برنخورد... که فردا بلایی سرمان بیاورند.
٢-یک آقازاده دهه هفتادی چگونه به یک سازمان وارد میشود؟
این فرآیند زیاد سخت نیست. کافی است پدر بزرگوار، چند دوست، آشنا، رفیق، هم محله، هم دانشگاهی (از همان هم دانشگاهی هایی که باهم سر کلاس نمیرفتند ولی مدرک میگرفتند) یا ... در یکی از ارگانهای مثلاً خصوصی داشته باشد؛ که حتماً دارد. از حالا به بعد باید بررسی کند که فرزند عزیزش در کدامیک از این ارگان َها میتواند کار کند یا به عبارت بهتر کدامیک بیشتر به دردش میخورد.
در زمانی که بچه های دیگران یا دربه در دنبال کار میگردند یا دنبال یک سرمایه گذار هستند تا برای خودشان و بر اساس ایده هایشان کار کنند، در همین زمان گزینه های زیادی روی میز آقا زاده برای انتخاب وجود دارد و او و پدرش و سایر مشاوران باید بهترین را انتخاب کنند.
بنابراین این بندگان خدا در انتخابی بسیار سخت و دشوار مجبورند روزها بررسی و تلاش کنند تا بلکه بتوانند پول آورترین یا مقام آورترین شغل را بیابند.... که بالاخره هم می یابند چراکه اراده های قوی ایی نزد ایشان است و بس!
٣-صلاحیت های او چگونه بررسی میشود؟
بالاخره یکی از این ارگان َها پیدا شد و آقازاده یک روز صبح اول صبح، به سرعت باد، در محل آن ارگان یا اداره یا سازمان یا شرکت یا هرچه میخواهید نامش را بگذارید، ظاهر میشود. سریعاً خودش را به آشنا میرساند و سلام پر مهر پدر را به او میرساند. او هم میگوید که با آقاجون شما قبلاً مفصل صحبت کرده ام و میدانم که شما جوان لایق و با استعدادی هستید.
او هم در جواب میگوید: ما حالا حالا ها باید از شما چیز یاد بگیریم .
و آن یکی هم میگوید: همین که شما فرزند آقای فلانی هستید خودش یک دنیا تجربه است و خلاصه حسابی برای هم نوشابه باز میکند.
خُب ملاحظه فرمودید؟ صلاحیت تایید شد. به همین راحتی. اصلاً باید کار این جوانها را به همین راحتی راه انداخت و نگذاشت آنها سردرگم بمانند. جوان مردم گناه نکرده که بخواهد از این اتاق به آن اتاق بشود!
صلاحیت این عزیزان با مقولاتی چون ضریب رفاقت پدر با دیگران، چرب زبانی، تملق، خالی بندی و سایر مواد لازم به تایید میرسد. یعنی اینجور صلاحیتها از قبل هم تایید شده است و جای هیچگونه نگرانی نیست. البته مدیون هستید اگر فکر کنید قصه کنکور این عزیزان هم به همین صورت است.
٤-شاخصه های اصلی رفتاری این آقازاده َها در سازمان چیست؟
١-٤- تواضع و فروتنی شدید با تمانینه با افراد بالادستی و از ماه سوم اطلاع رسانی به آنها
٢-٤- رفاقت مافوق سریع با هم ردیفان امروز
٣-٤- سکوت مطلق در برابر رقبای احتمالی
٤-٤- تحقیر و تخریب (البته از ماه دوم) با افراد پایین دستی
٥-٤- کسب درآمدهای جانبی در کنار حقوق و مزایا از طرق حلال مثل تخلف و رشوه و مانند آن
٦-٤- تحصیل مدرک همزمان با کار بدون حاضر شدن در کلاس دانشگاه توسط دوستان خارج از محیط کار. به این ترتیب که دیگران میروند و برای آقازاده در قبال پول، حاضری میزنند. البته این دانشگاه ها در ایران نیست و احتمالا در هند است.
٧-٤- جهش های پی در پی و تحیر آمیز
و...
٥-چگونه در کوتاه مدت پله های ترقی را زودتر از پیشکسوت ها و ستونهای اصلی سازمان طی میکند؟
خواستن توانستن است. کافی است که بخواهید و اراده کنید و تمام نیروهای مثبت را در خود جمع کنید و البته آقازاده باشید.
همه چیز از تواضع های مثال زدنی و فروتنی های مافوق تصور در برابر مدیر بالادستی شروع میشود. حرکتهای آرام، راه رفتنهایی مثل تصویر آهسته این فیلمها و برخوردهای حساب شده با مدیران بالا دستی و خلاصه یک هنرپیشه تمام عیار بودن، اولین پله ترقی است.
دومین پله، جلسات خصوصی با مدیران بالا دستی است و رساندن سلام پدر بزرگوار به آن مدیران، حتی اگر آن مدیران رابطه ای با پدر ایشان نداشته باشند و فقط از طرق واسطه ها معرفی صورت پذیرفته باشد.
در دومین پله خبرهای ریز و درشت آن هم کم کم و یواش یواش جوری که دیر فکر نکند دارد خبرچینی صورت میپذیرد و شما هم که این سطور را میخوانید چنین فکری نکنید.
در سومین پله، کم کم روی آقازاده تو روی مدیر باز میشود و درخواستهایش را بیان میکند.
فلان مسئولیت را به من بدهید؛ ضمناً ذکر خیرتان پیش پدر و آقای فلانی (آدم مهم) بود
حقوقم خیلی کم است؛ پدر میگفتند شما مدیر لایقی هستید.
میشود چند روز مرخصی تشویقی داشته باشم؛ پدر میگفتند برای پیشرفت باید خودم را تابع محض شما
بدانم (خودمانیم اصلاً آقای پدر آن مدیر را نمیشناسد)
میشود اتاق آقای فلانی (همان کسی که حداقل 15 سال از آقازاده سابقه و سن و سال بیشتری دارد) را به من بدهید. من تو این یکی اتاق نمیتوانم کار کنم؛ ضمناً این هدیه ناقابل برای شماست.
در سومین پله، پس از اجابت تمام خواسته ها، تغییرات محسوسی در امکانات، امتیازات، جایگاه، رفت و آمدها و ... در مورد آقازاده دیده میشود. سایر پرسنل حساب کار دستشان می آید که با یک قدرت طرف هستند.
در پله چهارم رفتار پرسنل هم تغییر میکند. آنهایی که نوعی سندروم چاپلوسی در آنها هست یا با آقازاده رفیق میشوند و خودشان را به او نزدیک میکنند. با اینکه نسبت به او تملق میکنند و از حالا او را رییس نه چندان دور خود میشناسند. آدمهایی دیگر هم که اصلا حواسشان به این مناسبات نیست ناراحت و معترض میشوند که این اعتراضات جز به ضررشان تمام نمیشود.
تصور کنید آدمهایی با سن و سال و تجربه بیشتر، شاهد و ناظر امتیازات ویژه برای یک آقازاده میشوند و نمیتوانند تحمل کنند. یا سکته میکنند، یا دعوا میکنند، یا استعفا میدهند یا توسط آقازاده فرآیند اخراجشان تکمیل میشود.
پله پنجم: تصحیلات تکمیلی تا دکترا در حین کار تمام وقت است.
پله ششم: شروع شدن موضوع رشوه از ارباب رجوع. اصلاً از روز اول جایی انتخاب شده است که بتواند بار مالی داشته باشد. بنابراین کم کم سر و کله ی پولهای حلال دیگر! پیدا میشود. آقا زاده چند برابر حقوقش را رشوه میگیرد و کم کم قدرت اقتصادی اش بیشتر میشود. حالا بخشی از درآمد را در همان سازمان بین پرسنلی که بیشترین خدمات را برای او داشته باشند هزینه میکند.
پله هفتم: توسعه روابط با مدیران بالادستی تر، مدیران برون سازمانی، تبادل خدمات و نان به هم قرض دادنها و ... سبب میشود اولین جایگاه مدیریتی بدون کوچکترین استحقاق، نصیب آقازاده بشود.
البته پله های بعدی همان است که نهایتاً از اختلاس و مانند ان سر در می آورد که بررسی آنها، محمل دیگری را می َطلبد.
ادامه دارد....