ولادت نور

ادت نور" ولادت امام (ع) نام و القاب حضرت رضا علیه السلام علم آن حضرت سادگی و تواضع امام مکارم اخلاق امام روایت سلسلة الذهب خلق ایستاده کو به کو، چشم انتظار روی او ، تا پرده از روی نکو ، گیرد نگار نازنین. شد جلوه گر نور خ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

" ولادت نور"

ولادت امام (ع)

نام و القاب حضرت رضا علیه السلام

علم آن حضرت

سادگی و تواضع امام

مکارم اخلاق امام

روایت سلسلة الذهب

خلق ایستاده کو به کو، چشم انتظار روی او ، تا پرده از روی نکو ، گیرد نگار نازنین.

شد جلوه گر نور خدا ، در روز میلاد رضا کز بوی دلجویش فضا ، شد مشکبار و عنبرین.

دلم بهانه تو را دارد...
ای همه نور، همه روشنی ، تا در این آشفتگی های بی سرانجام ، لحظه ای به اندازه تمام لحظه ها، آرام بگیرد.
دلم می خواهد، در حریم تو باشم، آن حرم الهی و کنار زائران تو بگریم، حرف دل بگویم و هزار حدیث نگفته... می خواهم از این شکوه های بی پایان با تو سخن بگویم و می دانم که پاسخم را خواهی داد، پاسخی به روشنی آفتاب.  دلم می خواهد فریاد بزنم، بانگی به بلندای آسمانها، و بگویم که غریبم، غریب در این دیار همه آشنا، روحم از این همه سیاهی خسته است.
می خواهم دست در حلقه حلقه پنجره عشقت بزنم، چنگی به ریسمانی و شفا بخواهم برای این دل پرآشوب ...

آقا جان!
تو ضامن آهویی و من صید رمیده، عنایتی بر این عاشق دلداده، نظری بر این بنده مضطر.
غریب الغربائی و آشنای دلها ، قربتی داری به وسعت عشق، دستم به دامان آسمانی ات.

ولادت سرشاراز نور و روشنی ات مبارک.

ولادت امام (ع)

امام رضا علیه السلام در روز جمعه، یازدهم ذیقعده سال 148 در مدینه منوره چشم به جهان گشود و عالم را با وجود مبارک خویش، مزین ساخت.

نجمه، مادر امام رضا علیه السلام می گوید: زمانی که فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگینی نمی کردم. وقتی می خوابیدم، صدای تسبیح ، تهلیل و تمجید حق تعالی را از درونم می شنیدم. وقتی به دنیا آمد، دستهایش را بر زمین گذاشت ، سرمطهرش را به سوی آسمان بلند کرد، لبهایش را تکان داد، ولی نفهمیدم چه می گوید. نزد امام کاظم علیه السلام رفتم، او فرمود: نجمه، کرامت پروردگار گوارایت باد.

فرزندم را در پارچه سفیدی پیچیدم و نزد حضرت بردم.
ایشان در گوش راستش اذان و درگوش چپش اقامه خواند. آنگاه آب فرات خواست و کامش را با آن برداشت . سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود: این کودک را بگیر که ذخیره خداوند در زمین و حجت خدا بعد از من است.

نام و القاب حضرت رضا علیه السلام

 نام حضرت ، علی و کنیه اش ابوالحسن می باشد.
شیخ صدوق در کتاب " عیون اخبارالرضا " می نویسد: امام هشتم علیه السلام را با القاب زیر یاد می کردند:
رضا، صادق، صابر، فاضل، قرة اعین المؤمنین ( نور چشم مومنین)، غیظ الملحدین( مایه خشم منکران خدا)، عالم آل محمد صلی الله علیه و آله، رضی، وفی.
چنانکه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که پدرم مکرر به من می فرمود: عالم آل محمد صلی الله علیه و آله در نسل تواست ، کاش من او را می دیدم ، او همنام امیر المؤمنین علیه السلام است.

علم آن حضرت

 به گواه روایات تاریخی ، آن حضرت عالم به ما سوی الله ، صندوق انوار الهی و خزینه علم خداوند متعال است. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا علیه السلام با فرقه های مختلف در مجالس مأمون ، مقام علمی آن حضرت را آشکار می کند. چنانکه بارها مأمون می گفت:" هیچ کس را روی زمین داناتر از حضرت رضا نمی دانم."
فرید وجدی در " دایرة المعارف " خود، در ذیل کلمه رضا می نویسد:" مأمون سی و سه هزار نفر از بزرگان طوایف و فرق مختلفه را جمع کرد و از آنان خواست که لایق ترین افراد را از میان خود انتخاب کنند تا ولایت عهدی را به او واگذار نماید . همه آن سی و سه هزار نفر، درعلی بن موسی الرضا اتفاق نمودند."
ابراهیم بن عباس صولی می گوید :  ندیدم از امام رضا علیه السلام پرسش شود و او پاسخش را نداند . مأمون از هر چیزی سوال می کرد و امام را می آزمود، امام پاسخ می داد و همه پاسخهایش به قرآن مستند بود. (1) 
مأمون به فرزند ابی ضحاک که از میزان دانش امام شگفت زده شده بود، گفت: آری پسر ابی ضحاک، این بهترین ، داناترین و عابد ترین مردم روی زمین است.
حاکم در تاریخ نیشابور می گوید: وی [ امام رضا] با آن که بیست و اندی از سنش می گذشت در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله فتوا صادر می نمود و در تهذیب التهذیب آمده : رضا با وجود شرافت نسب از عالمان و فاضلان بود.
ابراهیم بن عباس صولی می گوید: از خود آن حضرت شنیدم که می فرمود: در روضه می نشستم و علما در مدینه بسیار بودند . چون یکی از ایشان درحل مساله ای عاجز می ماند همگی برای حل آن مرا پیشنهاد می کردند و مسایل خود را نزد من
 می فرستادند ، من نیز آنها را پاسخ می دادم.
ابن شهر آشوب در مناقب به نقل از کتاب " الجلاء و الشفاء " نقل می کند که محمد بن عیسی یقطینی گفت: چون مردم در کارابوالحسن رضا علیه السلام اختلاف کردند من مسائلی را که از آن حضرت پرسیده شده بود، گرد آوردم که شمار آنها هجده هزار مساله بود.

سادگی و تواضع امام

طبرسی از محمد بن ابوعباد نقل کرده که می گفت: فرش امام رضا علیه السلام در تابستان حصیر و در زمستان پلاس بود. جامه خشن می پوشید و چون در میان مردم می آمد خود را می آراست.

صدوق در "عیون اخبارالرضا " علیه السلام گوید: آن حضرت کم خوراک بود و غذای سبک می خورد .

ابراهیم بن عباس نقل می کند که: چون امام رضا علیه السلام تنها بود و برای او غذا می آوردند آن حضرت غلامان ، خادمان و حتی دربان و نگبهان را بر سر سفره اش می نشاند و با آنها غذا می خورد.

همچنین یاسر، خادم آن حضرت می گوید: چون آن حضرت تنها می شد، همه خادمان خود را جمع می کرد، از بزرگ و کوچک و با آن آنان سخن می گفت.

کلینی درکافی به سند خود از مرحوم بلخی روایت می کند که گفت: با امام رضا علیه السلام در سفر به خراسان همراه بودم . پس روزی غذا طلب نمود و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سر سفره نشاند. یکی از یارانش به ایشان عرض کرد: ای کاش غذای اینان را جدا می کردی . فرمود: پروردگار ما یکی و پدر و مادرمان نیز یکی است ، فضیلت ما فقط به کردار و اعمال ما است.

مکارم اخلاق امام

 ابراهیم بن عباس صفات اخلاقی امام را این گونه توصیف می نماید:

هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند.

هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از آن که تمام شود، قطع کند.

هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادنش بود، رد نکرد.

در برابر همنشین، پاهایش را دراز نمی کرد.

در برابر همنشین تکیه نمی داد.

هرگز ندیدم به بردگان بد بگوید.

هرگز ندیدم آب دهان به بیرون افکند ، یا در خنده اش قهقهه بزند بلکه خنده او تبسم بود.

شبها کم می خوابید و بسیار روزه می گرفت . صدقه پنهانی بسیارمی داد و بیشتر در شبهای تاریک به این کار دست می زد. (2)

روایت سلسلة الذهب

 ماجرای ورود امام به نیشابور  تقریباً در تمام کتابهایی که به احوال امام رضا علیه السلام و جریانهای خط سیر ایشان  به " مرو" پرداخته اند، نقل شده است . هنگام ورود ایشان به نیشابور دو تن از حافظان  قرآن به نامهای" ابوزرعه رازی" و " محمد بن اسلم طوسی" همره با تعداد بیشماری از دانشجویان  راه را برامام گرفتند ، تا چشمشان به جمال رویش روشنی گیرد. مردم بسیاری به استقبال آمده بودند، برخی فریاد می زدند، برخی دیگر از خوشحالی جامه  بر تن می دریدند، عده ای روی زمین می غلتیدند، عده ای نیز سُم ِ استر امام را در آغوش می کشیدند ، جمعی نیز گردنها را به سوی سایبان محملش دراز می کردند، هر کس به نحوی احساسات خود را ابراز می نمود. روز به نیمه رسید و از چشمان مردم همچنان سیل اشک سرازیر بود.  از امام خواستند تا روایتی بفرماید.

در آن هنگام امام حدیثی را با ذکر سلسله سند طلائیش ، بیان فرمودند که چون تمامی راویان این حدیث از ائمه اطهار هستند به " سلسلة الذهب "  مشهور می باشد.

پس چنین بازگو کرد:

خدا می فرماید: " کلمه لا اله الا الله ( توحید) دژ من است ، هر کس وارد این دژ شود، از عذاب ایمن است." امام این را گفت و مرکبش حرکت کرد، آنگاه دوباره سر از سایبان مرکب بیرون آورده افزود:

" اما شروطی دارد و من از جمله شروط آن هستم."

 در آن روز،  تعدادی بالغ بر بیست هزار نفر قلم و دوات به دست داشته  و حدیث امام را می نوشتند. (3)

  پی نوشتها:

1-    مناقب آل ابی طالب،ج 4، ص 300

2-    عیون اخبار الرضا،ج2،ص184

3-    ینابیع المودة ، ص 364و385/ امالی صدوق، ص 208

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت