وقتی همسرتان دیگر نیست...
چگونگی تربیت فرزندان در خانوادههای تكسرپرست
مهمترین علت به وجود آمدن خانواده تك سرپرست، طلاق یا مرگ همسر است. طلاق برای حداقل یكی از زوجین انتخابی است ، اما در مرگ یكی از همسران هیچ انتخابی وجود ندارد. طلاق ، لزوما بچهها را برای ابد از دیدن والدشان محروم نمیكند. اما مرگ این امكان را برای همیشه از میان میبرد. مادر یا پدری كه همسر خود را از دست میدهد، به یك والد تنها تبدیل شده و معمولا با ورود به این وضعیت، متحمل ضربهای روانی میشود. زن یا مرد ، همسر خود را از دست میدهد و بچهها یكی از والدین خود را و این فقدان برای آنها بسیار ناخوشایند است.
والد تنها باید در یك زمان، هم با غم و فقدان خود كنار بیاید ، هم مسوولیتهای جدیدی را به عهده بگیرد ، هم با تغییر نقش و شرایط خود تطابق یابد و هم به مراقبت از فرزندان ادامه دهد و آنها را در سازگاری با تغییرات پیش آمده كمك كند.
والد تنها، علاوه بر همه این كارها باید با تعصبات منفی جامعه نیز مواجه شود؛ چرا كه عقیده رایج در جامعه این است كه خانواده تك والدی، خانوادهای است شكست خورده و والد تنها نمیتواند مراقبتهای كافی را از فرزند یا فرزندان خود به عمل آورد. پس بچهها در این خانوادهها حتما مسالهدار خواهند شد. در حقیقت این تعصب اجتماعی میتواند هم غلط باشد و هم درست. غلط است چرا كه اگر والد تنها بخواهد این فكر كلیشهای را باور كند ، حتما نسبت به تواناییهای خود شك خواهد كرد و اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر این تعصبات اجتماعی درست است ، چرا كه وقتی هر دو والد در خانه حضور دارند ، میتوانند به كمك هم از بچهها مراقبت كنند و با هم به جنگ مسوولیتهای دشوار بروند؛ البته بسیاری از پدران و مادران به تنهایی نیز در كار مراقبت و تربیت بچههای خود موفق میشوند، اما والد تنها برای موفق شدن لازم است به برخی مهارتهای اساسی آشنا باشد كه در ذیل به مهمترین آنها میپردازیم.
سازگاری با تغییرات پیش آمده
همان طور كه گفته شد، طلاق یا مرگ همسر، دلایل عمده پدید آمدن خانوادههای تك سرپرست هستند. در نتیجه این تغییرات، مادر یا پدر در موقعیتی قرار میگیرد كه باید به تنهایی مسوولیت تربیت و مراقبت از فرزندان را به عهده بگیرد. در این شرایط او (پدر یا مادر) باید نقش مراقبتكننده و تربیتكننده را ایفا كنند و نقش قبلی او ناگهان به طور قابل توجهی تغییر میكند. در اینجا مساله مهم این است كه چگونه میتوان از پس این تغییرات برآمد.
اولین دسته تطابق كه معمولا دردناكترین آنها به شمار میآید، این است كه والد تنها باید از نظر عاطفی، از روابط قدیمی خود كه اكنون آنها را از دست داده است، دست بردارد. شكستن مناسبات عاطفی نیز به زمان نیاز دارد. دست برداشتن از گذشته یعنی پذیرفتن و رها كردن، گام دوم نیز كنار آمدن با شرایط جدید است. والد تنها در پاسخ به فقدان باید با كودكان خود همدلی كند و اجازه دهد كودكان با بیان غم و اندوه، خود را از این احساسات تخلیه كنند. همچنین والد تنها باید با قاطعیت اما به نرمی، واقعیت جدید را برای بچهها جا بیندازد و درباره این تغییرات و شیوه رویارویی با آنها با فرزندان خود صحبت كند ، اما اگر والد تنها قادر به انجام این مراحل نیست باید از یك مشاور خانواده كمك بگیرد.
مواجهه با ترس و ناامنی فرزندان
مرگ یا طلاق والدین میتواند ترس از آینده و ناشناختهها را در كودكان تقویت كند. اگر یكی از والدین بمیرد ، كودك ممكن است نگران مرگ والد دیگر شود. طلاق نیز ایجاد ترس میكند؛ ترس از طردشدگی. كودك پیش خود فكر میكند، اگر پدر و مادرم توانستهاند یكدیگر را ترك كنند، پس میتوانند مرا هم رها كنند. كودك در رویارویی با این ناامنیها ممكن است پسروی كند و نسبت به گذشته، رفتاری وابستهتر از خود نشان دهد. او ممكن است به والد تنهای خود كه تنها والد در دسترس اوست، كاملا وابسته شود و به عبارتی بچسبد.
والد تنها باید از طریق اطمینان دادن به كودك، با این احساس ناامنی موقتی مقابله كند. او باید آمادگی داشته باشد كه وقتی بچه احساس ترس میكند، به سوالهای او پاسخ دهد. او را به خاطر ترس و احساس ناامنی مورد انتقاد قرار نداده و هرگز تنبیه نكند. كاری نكند كه كودك به خاطر ترس از او (تنها والد) و یا به دلیل شرم و خجالت، ترس خود را پنهان كند؛ بلكه باید بكوشد تا فرزند با گفتگو درباره ترسش، آن را از بین ببرد.
حفظ ارتباط كلامی بین اعضای خانواده
كیفیت زندگی خانوادگی تا حد زیادی به كیفیت ارتباط كلامی اعضای خانواده بستگی دارد. ارتباط كلامی یعنی تبادل اطلاعات درباره احساسات، افكار و رفتارهای قابل مشاهده. وقتی بچهها صحبت كردن را در خانواده خود میآموزند، در جامعه هم میتوانند اظهارنظر كنند و در روابطشان با دوستان و بعدها در بزرگسالی هم براحتی حرف میزنند. آنها این قدرت را به دست میآورند كه از ارتباط كلامی برای بیان نیازها، خواستهها و حفاظت از محدوده خود استفاده كنند؛ اما اگر در خانوادهای حرف زدن خطرناك باشد، برای آن ارزشی قائل نباشند یا الگویی از آن ارائه نكنند ، متاسفانه بچهها مهارت دیگری را میآموزند؛ بستن دهان. آنها به جای این كه بیاموزند تجربیات درونی خود را چگونه بیان كنند ، ساكت میمانند و در جامعه نیز به حرف دیگران تن میدهند. پس والد تنها باید با توجه به این موارد ، الگویی از نحوهای كه میخواهد بچههایش حرف بزنند ، به آنها ارائه كند و مواظب باشد كه بچهها در كلام خود احترام دیگران را حفظ كرده و حق آنها را رعایت كنند. در ضمن كافی نیست كه والد تنها فقط خوب گوش بدهد یا فقط خوب حرف بزند، او باید الگوی رفتاری خوبی برای هر دو مورد باشد.
اجتناب از تنهایی و انزوا
اصولا خستگی و انزوا، دشمنان والد تنها به شمار میآیند و اگر هر دو همزمان وجود داشته باشند ، مشكل او وخیمتر میشود. اگر والد تنها بخواهد دوست اصلی بچههایش باقی بماند، ممكن است از تمایل فرزندانش برای دوستی با بچههای همسن و سال خودشان بكاهد، اما اگر این والد استقلال اجتماعی داشته باشد، رفتار او برای بچههایش الگو میشود و آنها هم تشویق میشوند كه هرچه زودتر به استقلال اجتماعی برسند.
مرگ یا طلاق والدین میتواند ترس از آینده و ناشناختهها را در كودكان تقویت كند. اگر یكی از والدین بمیرد، كودك ممكن است نگران مرگ والد دیگر شودبرای كاستن از خطر خستگی نیز، والد تنها باید توقعات خود را محدود و اطمینان حاصل كند كه از خود مراقبت خواهد كرد. همچنین، او برای كاهش انزوای خویش به حمایت اجتماعی نیاز دارد. یكی از اولین وظایف یك والد تنها این است كه برای خود حمایت اجتماعی كافی ایجاد كند، چرا كه او هرچه بیشتر انزوا را برگزیند، بیشتر خود را در خطر تنش و واكنشهای افراطی قرار میدهد. اگر افراد قابل اطمینانی مثل دوستان، همسایهها و فامیل برای مراقبت از بچهها آمادگی داشته باشند، هم باعث ایجاد امنیت برای بچهها میشوند و هم آسایش والدتنها را فراهم میكنند و به این ترتیب خانواده تك سرپرست نیز هنگام پیش آمدن مسائل غیرمنتظره، انعطاف بیشتری خواهد داشت. در واقع حمایت، نقش موثری در این خصوص دارد و این امكان را به والد تنها میدهد كه درك كند تنها نیست و با وجود حمایت، وقتی او در زندگی با مشكل مواجه میشود ، احتمال كمتری وجود دارد كه واكنشهای افراطی و مضر از خود نشان بدهد.
مرگ یا طلاق والدین میتواند ترس از آینده و ناشناختهها را در كودكان تقویت كند.
اعمال نفوذ و به دست گرفتن امور
والدین معمولا از طریق اعمال قدرت، نزد فرزندان خود محبوبیتی كسب نمیكنند. والد تنها، در كنار خود والد دیگری ندارد تا از او حمایت كند و بنابراین ممكن است لازم باشد برای اعمال قدرت، شجاعت هم به خرج دهد. چه بسا كار والد خلاف میل فرزند باشد ، ولی والد باید به صلاح خود ، فرزندان و خانوادهاش رفتار كند. بچهها ممكن است از این كه والدشان قدرت خود را به آنها تحمیل میكند ، خوششان نیاید و با او به مثابه یك دشمن رفتار كنند نه یك دوست، اما اگر والد بتواند تحكم و حسننیت خود را به طور همزمان بروز دهد ، در درازمدت، هم عشق خود را به بچهها نشان میدهد ، هم برای آنها امنیت فراهم میكند و هم احترام آنها را برمیانگیزد. والد تنها برای اعمال قدرت لازم نیست مستبد و سرسخت باشد یا در دل فرزندان خود ایجاد وحشت كند و یا به آنها آسیب برساند، اما باید حاضر شود گاهی محبوبیت خود را نزد فرزندانش به خطر بیندازد و علاقه كنونی فرزندان را نسبت به خود قربانی كند تا بتواند احترام آنها را در آینده به دست بیاورد.
منبع :جام جم - با تغییر
تنظیم برای تبیان :داوودی
مقالات مرتبط :