تبیان، دستیار زندگی
بر فراز سرت بت‌هایی آویخته‌اند بزرگ و استوار. باورشان مكن. آن‌ها از دست چرخ سرنوشت گریخته‌اند و هرگز نیز زیبا نبوده‌اند. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بت ها را باور نکنید!

شعر چک و اسلواکی

Sylva Fischerova

سیلوا در سال 1963 در شهر پرو به دنیا آمد و در دانشگاه «كارلز» به تدریس فلسفه اشتغال دارد. او از هیجده سالگی چاپ و نشر شعرهایش را آغاز كرد. از میان كتاب‌های شعرش می‌توان از «آیینة بزرگ» نام برد كه در سال 1990 چاپ و منتشر شده است.

باور

چیزی دربارة زنان

بر فراز سرت

بت‌هایی آویخته‌اند

بزرگ و استوار.

باورشان مكن.

آن‌ها از دست چرخ سرنوشت گریخته‌اند

و هرگز نیز زیبا نبوده‌اند.

***

اكنون دختری با پیراهنی مواج

به سویت می‌آید

با پیراهنی از عاج و

انگشتانی مسی

كه فنجان فال و سرنوشت را می‌چرخاند.

***

هیزمی زیر اجاق سرنوشت بگذار و

انگشت‌های كوچكت را گرم كن.

***

باور

بت‌های جوشان

به درون فنجان می‌افتند

و دختر چهره‌ای ندارد.

از اشك‌هایش

تنها قطره اشكی باقی مانده است.

داغ‌دیده و بی‌بهره

و چنین بود كه تو را گم كردم.

***

پس باد غربی

مرا خواهد بلعید

و بت‌های جوشان

دوستان نجیبم را قورت خواهند داد

دوستانی كه هنوز

چیزی درباره زنان نمی‌دانند.

Magda Bartosova

بارتوشوا در سال 1973 به دنیا آمد و در رشته روزنامه‌نگاری به تحصیل پرداخت. شعرهایش اغلب در قالب شعر منثور اند كه بین نثر و شعر در نوسان‌اند.

فراموشی

و به این خاطر

فراموش‌كار شده‌ام

و پیش از این سه چتر گم كرده‌ام،

دو نیم‌تنه

یك جوال

یك دوست

چند استعداد

و اندكی پول.

و گاهی پیدا می‌كنم

صورت‌حسابی

فندقی

و كرمی خاكی در گودالی.

و چیزهای شفقت‌انگیز دیگری.

***

برف

آقای كولكوا گفت:

از ابراز احساسات با تكان دست نترسید

در گوشه‌ای از خیابان بایستید

و به مردم بگویید كه بروند گم شوند.

دانه‌های برف را در دست‌هایتان بگیرید

و برقصید

با دانه‌های برف بر سرتان

دستتان

چشمتان

و دهانتان

مطالب مرتبط :

«بندرگاهی در پایان »

دست هایی که می لرزند

دادگاه عشق پایان یافته بود

ناپلئون بناپارت کی به دنیا آمد؟

«ارابه سیاه »

سیب از درون قفسه غلتید و افتاد

« با یاد پدر »

بازتاب جهان

ضیاءالدین ترابی

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی