پائینتر از عصمت، بالاتر از عدالت
قست دوم: چه کسی باید بر ما حکومت کند؟
اشاره
خواه در عصر غیبت و خواه در عصر حضور معصوم، كسانى هستند كه در حكمكارگزاران اویند و در استمرار امامت و ولایت او نقش دارند. معصوم، در عصرحضور افرادى را انتخاب و به او سمت كارگزارى و ماموریت مىدهد. او خودمىداند كه از چه نیروها و از چه كسانى استفاده كند.
آنچه گذشت: قسمت اول: چرا امام زمان نمی آید؟
نگاهى به روایات
در روایت آمده است كه:
«و اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامرمولاه فللعوام ان یقلدوه»1
«توده مردم باید از كسى اطاعت و تقلید كنند كه فقیهى خویشتندار، نگهباندین، مخالف هواى نفس و مطیع فرمان خدا باشد».ویژگیهایى كه در بالا ذكر شده، بالاتر از عدالت یا حسن ظاهرى است كه در امورىمانند شهادت و امامت جماعت و... كافى است.
صاحب ویژگیهاى فوق، اگر معصوم نباشد، یك درجه پائینتر از معصوم و درجاتىبالاتر از عدالت است.
عالم بىعمل و فقیه بىتقوا را در اسلام ارزشى نیست. خداوند به یكى از انبیاءخود وحى كرد كه به آنهائى كه براى غیر دین، تفقه مىكنند و براى غیر عمل، یادمىگیرند و دنیا را براى غیر آخرت مىجویند و در پوست میشند و دل گرگ دارند. وزبانشان شیرینتر از عسل و اعمالشان تلختر از صبر است، بگوید كه: با من نیرنگمىكنند و مرا به استهزاء گرفتهاند. آنها را چنان گرفتار فتنهاى كنم كهخردمند را حیران كند.2
و اما عدالت معمولى همان است كه رهبر عالیقدر اسلام دربارهاش مىفرماید:
«من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یكذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممنكملت مروته و ظهرت عدالته و وجبت اخوته و حرمت غیبته»3
«هركس با مردم معامله كند و به آنها ستم روا ندارد و براى آنها حدیث كند و به آنها دروغ نگوید و آنها را وعده دهد و خلف وعده نكند، از كسانى است كه مروتش كامل و عدالتش ظاهر و برادریش واجب و غیبتش حرام است».دورنماى حكومت معصوم
ما نمىخواهیم و نباید براى معصوم تعیین وظیفه كنیم.قطعا او در اعمال سیاست و مدیریتخود، افراد همسنخ را جذب و
غیر همسنخ رادفع مىكند. او هم جاذبه دارد و هم دافعه. خوبان و پرهیزكاران در حوزه جذب وانجذاب او قرار مىگیرند و بدان و بىتقواها از او دفع مىشوند. ولى در برابرقانون همگان یكسانند و هرگز تبعیضى اعمال نمىشود. و نااهلى بر مسند اهلىنمىنشیند. معصوم، نیكوكاران را تشویق و بدكاران را ملامت مىكند. اما هرگز حقىرا از صاحب حقى سلب نمىكند و به غیر صاحب حقى نمىدهد. هرچند گرفتن پوست جوىاز دهان مورچهاى باشد4 . دنیا در نظرش خوارتر از برگ نیم جویدهاى است كه دردهان ملخى باشد.5
فلسفه حكومتش همه اعتقادات و اخلاقیات و احكام شریعت است.او كسى را شایسته زمامدارى مىداند كه بخیل و جاهل و جفاكار و ترسو ورشوهخوار و تعطیل كننده سنت نباشد. چرا كه او بر ناموس و جان و مال و قوانینو پیشوائى مردم ولایت دارد و اگر بخیل باشد، بر جمع مال حریص است و اگر جاهلباشد، مردم را گمراه كند و اگر جفاكار باشد، مردم را مستاصل و پریشان سازدو اگر ترسو باشد، بر توانگران تكیه كند و مستمندان را مورد بىاعتنائى قراردهد و اگر رشوهخوار باشد، حقوق مردم را پایمال سازد و اگر تعطیل كننده سنتباشد، مردم را به بىدینى سوق دهد.6
بهترین الگوى جذب وانجذاب و تعامل، درنظام امامت امیرالمومنین(ع) بود كه خود اسلام مجسم و نمونه كامل مسلمانى بود.در گفتار قواعد آن را به زیبائى بیان مىكرد و در كردار، بعد از پیامبرخدا(ص) از همه كاملتر بود.
این مساله مهم بود كه او علیرغم همه مشكلات ونامساعد بودن شرائط واوضاع و احوال و در وضعیت عصمت ناپذیرى جامعه، چندصباحى حكومت ظاهرى را بر عهده گرفت -گو این كه در باطن، قائد و پیشواى ابدىامتبود- تا شیوه صحیح و خداپسندانه حكمرانى را به نمایش گذارد.
زان به ظاهر كوشد اندر راه حكم تا امیران را نماید راه و حكم تا بیاراید به هر تن جامهاى تا نویسد او به هركس نامهاى تا امیرى را دهد جان دیگر تا دهد نخل خلافت را ثمر میرى او بینى اندر آن جهان فكرت پنهانیت گردد عیان حكومت او میزان و معیار است. بشریتبه هر درجه و مرتبهاى كه از لحاظ علمى وصنعتى نائل گردد، راهى جز پیروى از او در زمامدارى و حكومت ندارد. حكومتى كهدر عمل، گفتار و كردار او را سرمشق قرار دهد، حكومت صالحه و دولت كریمه است.
اگر پنجسال حكومت عدل على نبود، شاید بعضى فكر مىكردند كه آنچه دینخواسته، عملى نیست. یا این كه دین برنامهاى عملى براى حكومت ندارد.
نوشته ای از: دكتر احمد بهشتى
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
1- سفینهالبحار: فقه.
2- همان.
3- على(ع) به مالك فرمود: «لا یكونن المحسن و المسى عندك بمنزله سواء ...»(نهجالبلاغه فیض الاسلام، ص 991).
4- «والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فىنمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته» (نهجالبلاغه فیض الاسلام، ص 705، خطبه 215).
5- «و ان دنیاكم عندى لاهون من ورقه فى فم جراده تفضمها»(همان).
6- «وقد علمتم انه لا ینبغى ان یكون الوالى على الفروج و الدماء والمغانم والاحكام و امامه المسلمین، البخیل...»(همان، ص 398، خطبه 131).