بازتاب جهان
شعر چک و اسلواکی
ریشتر Milan Richter
ریشتر از شاعران نسل جوان چكواسلواكی است كه در سال 1948 به دنیا آمد و تحصیلاتش را تا اخذ درجه دكترا در دانشگاه كومینز ادامه داد. وی در یك مؤسسه انتشاراتی كار میكند و پیش از آن تا سال 1981 بهعنوان شاعر و نویسنده آزاد سرگرم كار بود. از میان مجموعه شعرهای منتشر شده او میتوان از كتاب «ریشهها در هوا» نام برد كه در سال 1992 چاپ و منتشر شده است.
نور
نور بیشتری میخواست گوته
وقتی كه مرد
(دوران گوته، دوران تاریكی نبود.)
و بعد از آن ما نورهای فراوانی داشتیم:
جوخههای آتش
سینة طرفداران كمون را
با گلولهباران روشن كردند،
و نور، همانند گل سرخ آتشینی
در سنگرهای گلآلود درخشید.
و روز دهم ماه مه 1933
در میدان اپرای برلن
شاگردان موبور
آن را شعلهور ساختند
با تودة سیاه و انبوه هزاران كتاب.
(پشت شعلههای سركش آتش
آینده مقرر دكتر گوبل، درخشید
اما تازه دوران تاریكی آغاز شده بود.)
***
نور چراغهای میزهای مفتشان
نور انفجار در ناكازاكی
نور ترورها، تهاجمها و انقلابها
آه، نور زیرجامه غولها و اساسها
***
تاریكی بیشتری میخواست شاعر
برای زنده ماندن
(و دوران ما دوران روشنی نیست.)
تاریكیهای زیادی است در زهدان شهرها
تاریكی بیزنگ خطر و خون خبرهای تلویزیونی
تاریكیهایی كه انسان را پوشانده و نگهداری میكند
از نور دوربینهای عكاسی پلیس
و ماهوارههای جاسوسی.
تاریكی بیزبان، بیسلول، بیكسوكار
نورافكنی میكند از نوری كه گوته نمیخواست
***
انسان عاشق تاریكی ذهن خود است
بهخاطر دوهزار سال نسیان
و نیز به خاطرة اندك ـ خیلی اندك
خاطرة خوبی كه بدهكار شیطان نیست.
شیطانی كه به روحهای غیرقابل فروش انسانها
خرده میگیرد.
***
اما به نظرم بهخاطر نور بیشتری بود
كه گوته به پیشخدمتش دستور داد
تا پنجرة اتاق را بگشاید.
اریك گروك Eric Gioch
گروك در سال 1957 در شهر كوشیتس چكواسلواكی به دنیا آمد. نخستین مجموعه شعرش را تحت عنوان «درسهای خصوصی در اندوهناكی» در سال 1989 چاپ و منتشر كرد و بعد از آن در سال 1991 دومین مجموعه شعرش را با نام «جاگای افسونگر» چاپ و منتشر شد.
وسط پرندگان
نشسته كنار آتش
و آواز میخواند
زن سرخپوست پیر.
***
چه كسی به آوازش گوش میدهد؟
پرندهای گرسنه دور میزند تا ببیند
چه كسی است كه آواز میخواند.
***
به فریاد زن از خواب میپریم
و تلاش میكنیم كه پرواز بكنیم.
سرانجام آتشی روشن میكنیم.
و دیگران از چشم پیرزن
به ستارههایشان نگاه میكنند.
***
دوست پرندهها
با برگرداندن سرش
لانهای میسازد برای پرنده
و نمیپرسد
چه كسی آتش روشن كرده است
در دره
در زهدان مادر!
و آتش میسوزاند و میبلعد
پرسش او را
پیش از آنكه بر زبان رانده شود.
و خاكستر است كه میگسترد بر اطرافش
با جیغ و داد كودك.
***
در چهرهاش
عكس بازتاب جهان است
و دستهایش در هنگام گشودن
بالهای پرندهایاست
كه هنوز پا به جهان نگذاشته است.
مطالب مرتبط :
ناپلئون بناپارت کی به دنیا آمد؟
سیب از درون قفسه غلتید و افتاد
ضیاءالدین ترابی
تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی