انسان و دین
قسمت اول: دین چیست؟
انسان و دین
یكى از مباحث مهم فلسفه دین، موضوع انسان و دین و چگونگىرابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانى درست ترسیم مىشود كهحقیقت دین و حقیقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقیقت دین وانسان، درست تبیین گردید، پیوند انسان و دین نیز به خوبى روشنمىشود.سرّ اینكه در آغاز بحثباید حقیقت دین و انسان تبیین شود آناست كه اولا شناخت هر مجموعه ای در گرو شناخت اجزاء آن است وثانیا با شناخت طرفین ارتباط، روشن مىشود كه دین چگونه انواع روابط انسان، یعنى رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با انسانهاى دیگر، رابطه انسان با طبیعت و جهان آفرینش و رابطهانسان با خود را تنظیم می كند. از این رو در آغاز این سخن لازم است به تعریف دین پرداخته و حقیقت دین تبیین گردد.
تعریف دین
آنچه كه امروز به نام دین شناخته مىشود از تنوع فراوانىبرخوردار است، توحید و یكتاپرستى، اعتقاد به قدرتهاى جادویى،اعتقاد به تقدس برخى حیوانات و اشیاء و اشكال گوناگون بت پرستى و حتى مكاتبى چون ماركسیسم و اومانیسم را دین مىنامند و در شاخههاى مختلف علوم، نظیر فلسفه دین، جامعهشناسى دین و روانشناسى دین مورد بررسى و كاوش قرار مىگیرند. این تنوع وگستردگى موجب شد تا عدهاى مدعى شوند امكان تعریف واحدى از دین ممكن نیست و ارائه تعریفى كه جامع افراد و مانع اغیار باشد امكانپذیر نمی باشد.اکنون به لحاظ اینكه زمینه تعریف دین را فراهم كنیمتذكر نكاتى چند لازم و ضرورى است.
1- مراد ما از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه كه نام دین بر او نهاده مىشود. توضیح مطلب آن كه در یك تقسیم بندى كلى دین را به دو دسته الهى و وحیانى و بشرى تقسیم مىكنند. ادیانىكه ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد و انسان بهدلیل برخى نیازهاى روانى یا اجتماعى به پیروى از باورها وعقاید و رفتارهایى، كشانده شده است. دینى كه بر پایه بت پرستىیا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن تشكیل شده است دینىبشرى است.
اما ادیان الهى و وحیانى، ادیانى هستند كه ریشه در غیب دارند پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است، و انسان نهسازنده دین بلكه دریافت كننده پیام الهى است كه باید به آناعتقاد پیدا كرده و به محتواى وحى ملتزم شده و
سلوك فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم كند. مراد ما در این نوشتار،دین الهى و وحیانى است نه دین بشرى.
2- در تعریف دین باید از خلط بین دین و تدین، دین و ایمان اجتناب كرده چنانكه در نوشتهها گاهى دین را به باور و اعتقاد تعریف كردهاند چنانکه بعضى در تعریف دین گفتهاند: دین اعتقاد به هستیهاى روحانىاست و یا گفتهاند: دین نظام یك پارچهاى از باورداشتها و عملكردهاى مرتبط به چیزهاى مقدس است كه از طریق آنها گروهى ازآدمها با مسائل غایى زندگى بشرى كلنجار مىروند و یا برخىگفتهاند: دین اعتقاد به خدایى سرمدى است. یعنى، اعتقاد به اینكه حكومت و ارادهاى الهى بر جهان حكم مىراند، خدایى كه با بشرداراى مناسبات اخلاقى است و بعضى مىگویند: جوهر دین عبارت استاز احساس وابستگى مطلق. در این گونه از تعاریف بین ایمان و دین و نیز دیندارى با دین خلط شده است در حالى كه ایمان و تدین با دین متفاوت است. زیرا تدین و ایمان وصف انسان است در حالى كه دین حقیقتى است كه خداوند آن را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مىدهد.
عدم امكان تعریف ماهوى از دین
تعریف ماهوى از دین میسر نیست زیرا تعریف ماهوى از چیزى به بیان ماهیات و ذاتیات آن چیز است. حقایقى كه به جنس و فصل یاجنس و رسم، به حد تام یا حد ناقص تعریف مىشوند تعریفشان تعریفماهوى است اما دین به دلیل این كه ماهیت ندارد و چیزى كه ماهیتندارد جنس و فصل ندارد پس تعریف دین به حد تام یا ناقصامكانپذیر نیست. اما به لحاظ اینكه دین مفهوم است مىتوان تعریف مفهومى از آن ارائه داد. و به عبارت دیگر براى دین نمىتوانتعریف منطقى كه مركب از جنس و فصل باشد ارائه داد، اما ارائهتعریف مفهومى از آن ممكن است و لذا در تعریف دین مىگوییم: «مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى كه هم به اصول فكرى بشر نظردارد؛ و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید؛ و هم اخلاق و شئونزندگى او را تحت پوشش قرار مىدهد» و به دیگر سخن، «دین مجموعهعقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است كه براى اداره جامعه انسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد».با توجه به تعریف فوق روشن مىشود دینى كه مبتنى بر وحى است از بخشهاى گوناگون تشكیل مىشود یك بخش آن عقاید است یعنى حقایق و واقعیاتى كه باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شدهاست مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال آنها.
بخش دیگر آن اخلاقیات است یعنى تعالیمى كه فضائل و رذایلاخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلقبه فضائل را به وى ارائه داده است.
بخش دیگر آن شریعت و مناسك و احكام و مقررات است كه چگونگىتنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوك اجتماعى و كیفیتروابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مىگیرد.
اقسام دین
دین در یك تقسیم ابتدایى به دو قسم حق و باطل منقسم مىشود.زیرا مجموعه عقاید و مقررات اخلاقى یا حق است و یا باطل و یاممزوج از حق و باطل است. ناگفته نماند اگر مجموعه عقاید و اخلاقو مقررات حق باشد آن را دین حق مىگویند و در غیر این صورت آنرا دین باطل گویند. و نیز دینى كه مجموعه حق و باطل باشد،دینى باطل است. قرآن كریم ره آورد انبیاء را دین حق مىداند چراكه عقاید و اخلاق و مقررات آن مطابق
با حق است زیرا آنچه كه مطابق نظام هستى و محصول خداى سبحان است، حق است. قرآن مىفرماید: «الحق من ربك» حق از پروردگار سرچشمه مىگیرد و درجاى دیگر فرمود: «ولایدینون دین الحق» ، به دینى كه دین حق است متدین نمىشوند.
دین الهى كه ره آورد همه انبیاست، اسلام است چنان كه فرمود: «انالدین عنداللهالاسلام» و اسلام دین حقى است كه غیر آن دین از كسى مقبول نیست «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه» هر كس آئینى غیر ازاسلام را انتخاب كند از او پذیرفته نخواهد شد.
اما دین باطل ره آورد طاغوت و طاغوتیان است، قرآن وقتى ازفرعون سخن مىگوید مىفرماید: فرعون به قومش گفت: «انى اخاف انیبدل دینكم او ان یظهر فى الارض الفساد» من مىترسم موسىكلیم(ع)دین شما را عوض كرده یا در سرزمین شما فساد ایجاد كند ولذا باید او را بكشیم. یعنى موسى مىخواهد آیینى كه در كشور مصرحكومت مىكند و بر افكار و اندیشه مردم سایه افكنده، دگرگونسازد. آنچه كه بر مردم مصر حكومت مىكرد مجموعه عقاید و اخلاق وقواعد و مقررات اجتماعى و نظامى و سیاسى بود و محصول اندیشهبشر طاغى كه قرآن از آن به دین یاد مىكند. گرچه دین باطل است.
ادامه این مطلب را در شماره آینده با عنوان : «چهار علت دین» پی بگیرید.
دانشمند بزرگ حضرت آیهالله جوادى آملى
تهیه برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری