تبیان، دستیار زندگی
تكیه ما بر مسأله اجرا و این‏كه ما این‏قدر از پروردگار عالم شكرگزارى مى‏كنیم، براى این است كه بحمداللَّه، مدیریّت كشور، در دست یك شخصیت موجّه و آزموده و شناخته شده قرار گرفته كه بنده از سال 36 تا به حال، یعنى قریب چهل سال است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بیانات در مراسم تنفیذ حكم آقای هاشمی سال 72

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

امروز، ان‏شاءاللَّه براى ملت ایران روز مباركى است؛ شروع یك دوره دیگر از مسؤولیت و مدیریت رئیس جمهور عزیز و كارآمد و گرامى‏مان كه حقیقتاً با توجّه به اوضاع و احوال جهانى و مطامع دشمنان و تلاشى كه دشمن در این برهه مبذول كرد، یك نعمت بزرگ الهى است. البته بنده باید قبلاً از مردم عزیزمان تشكّر كنم. آنها بودند كه با هوشیارى و احساس مسؤولیتشان به صحنه آمدند، انتخابات را رونق بخشیدند و این انتخاب درست و صائب را انجام دادند.

مراسم تنفیذ حكم آقای هاشمی سال 7

تكیه ما بر عنصر اجرایى و این شكرگزارى‏اى كه به خاطر این انتخاب عمومى و این مسؤولیتى كه جناب آقاى «هاشمى رفسنجانى» بحمداللَّه برعهده گرفتند، به درگاه خداى متعال مى‏كنیم، به خاطر اهمیت دست اجرا در سرنوشت كشور است. مجرى، حداقل نیمى از مسأله اساسىِ اداره كشور است. اگر یك نیم را سیاستها و برنامه‏ها و قوانین و پیگیریها بدانیم، حداقل یك نیم دیگر از مسأله اداره كشور، مربوط به آن مدیرى مى‏شود كه اداره امور را برعهده دارد. اگر مسؤول هر بخش، در هر اندازه و هر شعاعى، داراى ویژگیهاى لازم براى اداره آن امر و آن بخش باشد، انسان مى‏تواند مطمئن باشد كه كارها به سمت صلاح پیش خواهد رفت.

به اعتقاد بنده، سه بخش عمده در مسؤول وجود دارد؛ سه آمادگى و احساس مسؤولیت: اوّل این‏كه، براى نفسِ كار و عمل آماده باشد. تنبلى و بى‏حالى و سهل‏انگارى و كار را به دست حوادث و قضا و قدر سپردن، اوّلین بلایى است كه ممكن است یك مدیر را از صلاحیت كافى و لازم ساقط كند. جدّى بودن در كار، آرام نداشتن براى كار، احساس مسؤولیت براى اصل اقدام و كار و وظیفه‏اى كه بر عهده گرفته، بسیار مهم است. به همین جهت هم هست كه اگر كسى واقعاً در بخشى از بخشهاى كشور احساس مى‏كند كه كفایت لازم براى این كار را ندارد، معلوم نیست كه پذیرش آن كار، مشروع باشد. چون قبول این كار، به معناى این است كه تعهّد كند و بپذیرد كه این كار را به انجام برساند. این، بدون كفایت و لیاقت، امكانپذیر نیست. این، آن نكته اوّل در باب مدیر و مسؤول است.

تكیه ما بر مسأله اجرا و این‏كه ما این‏قدر از پروردگار عالم شكرگزارى مى‏كنیم، براى این است كه بحمداللَّه، مدیریّت كشور، در دست یك شخصیت موجّه و آزموده و شناخته شده قرار گرفته كه بنده از سال 36 تا به حال، یعنى قریب چهل سال است ایشان را می شناسم.

دوم، مسأله آمادگى و استعداد و تعهّد براى انجام كار است؛ به همان نحوى كه سیاستهاى كلّى و برنامه‏هاى اساسى كشور آن را اقتضا مى‏كند. اگر كشور، سیاست مشخّصى را در مقوله‏اى پذیرفته است، كسى كه اجراى بخشى از بخشهاى كشور را مى‏پذیرد، باید آن را در همان جهت كار و به همان سمت و با همان هدف پیش ببرد و هدایت كند؛ ولو خود او، آن سیاست را به طور كامل تثبیت نكرده باشد. اگر چه، در صورتى كه مجرىِ آن سیاست را قبول نداشته باشد، معلوم نیست چقدر بتواند این كار را به درستى انجام دهد. ولى به هر حال، آن‏كه لازم و اساسى است، این است كه مدیر، مسؤول یا وزیرى كه این مسؤولیت را برعهده گرفته، كار را در جهت آن سیاستهاى پذیرفته شده كه سیاستگذاران در هر بخش انجام داده‏اند، پیش ببرد. این هم آن نكته یا ركن دوم از اركان یك مدیریّت سالم.

ركن سوم، حفظ طهارت و تقواست. حفظ پاكیزگى در عمل است. اجتناب از هرگونه - خداى ناكرده - اختلاط با اهداف غیر مشروع یا اهداف غیر مقبول و غیراخلاقى است. این، شأن سوم است. مدیر خوب، مدیرى است كه هر كارى را به عهده مى‏گیرد، با رعایت اصول اخلاقى صحیح، انجام دهد. در نظام اسلامى، چیزى كه به شدّت با آن مقابله مى‏شود، رسوخ فساد است. در نظام اسلامى، با اعتقاد بد و نادرست، این‏طور مقابله نمى‏شود كه با عمل غیر صحیح و عمل غیراخلاقى و خداى ناكرده رسوخ فساد مبارزه مى‏شود. چیزى كه امروز، در دوران بازسازى، مسؤولین كشور، همكاران دولت، مدیران درجه دو و سه در دستگاههاى دولتى، تا پایین‏ترین رده‏ها، باید با دقّت مراقب باشند، این است كه در این دوران بدانند خطر رسوخ و نفوذ فساد، جدّى و فلج كننده است. واقعاً فلج كننده است! در این كار، فساد كه نمى‏گوید «من فسادم»! فرد مفسدى كه دیگران را به وادى فساد مى‏كشاند - فساد مالى، فساد كارى، قرارهاى نامشروع و ناموجّه در زمینه‏هاى مسائل كارى - كسى كه انسان را تشویق مى‏كند و مى‏لغزاند به این سمت، از اول نمى‏گوید «من آمدم كه شما را فاسد كنم.» اوّل با یك عنوان موجّه؛ با یك چیز كوچك وارد میدان مى‏شود. انسان است و آسیب‏پذیرىِ شدید. انسان، به شدت آسیب‏پذیر است. لذا، خیلى باید مراقب بود.

تكیه ما بر مسأله اجرا و این‏كه ما این‏قدر از پروردگار عالم شكرگزارى مى‏كنیم، براى این است كه بحمداللَّه، مدیریّت كشور، در دست یك شخصیت موجّه و آزموده و شناخته شده قرار گرفته كه بنده از سال 36 تا به حال، یعنى قریب چهل سال است، ایشان را از نزدیك مى‏شناسم و در میدانهاى مختلف، با هم و در كنار هم بوده‏ایم؛ با هم كار و با هم فكر كرده‏ایم. یك آزمایش چهل ساله، براى ایجاد اعتماد در انسان، كافى است. من در همه این مدّت، ایشان را در راه خدا، در راه حقیقت، در راه اعلاى كلمه دین و پیشبرد اهداف اسلامى مشاهده كردم و هرگز ایشان را از این راه، جدا و منحرف ندیدم.

این‏كه ما اظهار خوشحالى مى‏كنیم، براى این است كه یك مدیر مى‏تواند این نقش را داشته باشد. همكاران، هر كدام در هر جا كه هستند، همین خصوصیت را دارند. البته من به شما عرض كنم: با تجربه‏اى كه در كار اجرایى در طول چندین سال پیدا كرده‏ام، به این نتیجه رسیده‏ام كه اگر یك مدیر بخواهد حیطه كار خود را سلامت نگه بدارد، باید تا پایین‏ترین رده‏اى را كه در انجام كار تأثیر دارد، مراقبت كند. نمى‏شود بگوییم: «ما حالا یك وزیر خوب را اینجا گذاشتیم؛ همه چیز تمام شد.» نه! آن وزیر هم باید معاونین خوبى بگذارد؛ مدیران خوبى را باید بگمارد؛ مسؤولین بخشهاى خوبى را باید بگمارد. البته، كار هر چه سنگینتر است، معیارها بالاتر است. توقّعى كه در مسؤول بالا هست، از مسؤول درجه دو نیست. اما صلاح و امنیت و شناختن كار و علاقه به انجام كار و رعایت تقوا و طهارت در همه رده‏ها، لازم است.

بنده بارها به مسؤولین مختلف كشور، در جاهاى مختلف، عرض كرده‏ام: مردم فلان شهر یا فلان روستاى دورافتاده كشور، نظام را در چهره همان بخشدار یا رئیس پاسگاه نیروى انتظامى یا آن مسؤول مربوطه مشاهده مى‏كنند. براى آنان، رئیس جمهور و وزیر و رئیس و معاون و همه، همین است كه با او مواجه است. اگر او سالم باشد، امین باشد، مردمدار و دلسوز باشد، نشانِ این است كه كلّ تشكیلات دولت این‏گونه است. و اگر خداى ناكرده، قدم را كج بردارد، او مقایسه مى‏كند و نمى‏شود جلو مقایسه‏اش را گرفت.

من در شروع كارِ این دولت جدید - كه ان‏شاءاللَّه دولت مبارك جمهورى اسلامى براى ملت ایران و كشور عزیز ما داراى بركات فراوان باشد - این توصیه را مؤكّد مى‏كنم كه گزینش همكاران مهم است

غرض؛ من در شروع كارِ این دولت جدید - كه ان‏شاءاللَّه دولت مبارك جمهورى اسلامى براى ملت ایران و كشور عزیز ما داراى بركات فراوان باشد - این توصیه را مؤكّد مى‏كنم كه گزینش همكاران مهم است. البته در سطح وزرا، رعایت و دقّت زیادى مى‏شود. هم رئیس جمهور محترم، هم مجلس محترم، جوانب كار را خیلى مى‏سنجند و رعایت مى‏كنند. اما به این‏جا، اكتفا نشود. من به وزراى عزیز كه بخشهاى مختلف را برعهده دارند یا خواهند داشت، عرض مى‏كنم: یكایك معاونین را، یكایك مدیران را، یكایك مسؤولین سراسر كشور را، در بخش خودتان، با معیارهاى الهى انتخاب كنید: كاردان، لایق، متدیّن، پاك و آراسته به خصوصیاتى كه براى یك مدیر لازم است.

مسأله دوم هم مسأله سیاستها و برنامه‏هاست. من فقط یك جمله در باب سیاستهاى اقتصادى عرض كنم - كه بحمداللَّه، دولت عزیزمان برنامه اوّل را به اواخرش رساند و به زودى برنامه دوم را بعد از یك‏سال یا كمتر، شروع خواهد كرد - اساس در نظام اسلامى، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. فرق عمده ما با نظامهاى سرمایه‏دارى همین است.

در نظامهاى سرمایه‏دارى، اساس، رشد اقتصادى و شكوفایى اقتصادى و ازدیاد و تولید ثروت است. هر كه بیشتر و بهتر تولید ثروت كند، او مقدّم است. آن‏جا مسأله این نیست كه تبعیض یا فاصله پیش آید. فاصله در درآمدها و نداشتن رفاهِ جمع كثیرى از مردم، نگرانى نظام سرمایه‏دارى نیست. در نظام سرمایه‏دارى، حتى تدابیرى كه ثروت را تقسیم كند، از نظر نظام سرمایه‏دارى، تدابیر منفى و مردودى است. نظام سرمایه‏دارى مى‏گوید: «معنى ندارد كه ما بگوییم ثروت جمع كنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم كنیم! این معنى ندارد. این‏كه شكوفایى نخواهد شد!» نظام اسلامى این‏گونه نیست. نظام اسلامى معتقد به یك جامعه ثروتمند است، نه یك جامعه فقیر و عقب‏مانده. معتقد به رشد اقتصادى است؛ ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى، مسأله اوّل نیست. آنچه در درجه اوّل است، این است كه فقیر در جامعه نباشد؛ محروم نباشد؛ تبعیض در استفاده از امكانات عمومى نباشد. هر كس براى خودش امكاناتى فراهم كرد، متعلّق به خود اوست. اما آنچه كه عمومى است - مثل فرصتها و امكانات - متعلّق به همه كشور است و باید در اینها تبعیضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد كه یك نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورین دولتى و با ترفند و خداى ناكرده با اِعمال روشهاى غلط، امتیاز بگیرد، رشدى افسانه‏اى بكند و بعد بگوید: «آقا، من ثروت را خودم به دست آورده‏ام.» در نظام اسلامى، چنین چیزى را نداریم. ثروتى كه بر پایه صحیحى نیست، از اصل نامشروع است.

ما با نظام سوسیالیستى هم، به همین اندازه فاصله داریم. نظام سوسیالیستى، فرصت را از مردم مى‏گیرد؛ ابتكار و میدان را مى‏گیرد؛ كار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمده سرمایه و تولید را در دولت متمركز، و به آن متعلّق مى‏كند. این، غلط اندر غلط است. در اسلام، چنین چیزى نداریم. نه آن را داریم، نه این را. هم آن غلط است، هم این. نظام اقتصاد اسلامى، درست است. این‏طور نیست كه نظام اقتصادى اسلامى، عبارت باشد از هر چه كه در هر دوره‏اى مصلحت باشد. نخیر! نظر شریف امام رضوان‏اللَّه‏علیه هم این نبود. من خودم یك وقت از ایشان پرسیدم.

اسلام یك روش خاص خود دارد. مسلكى در مسائل اقتصادى جامعه اسلامى دارد و آن سلك را طى مى‏كند. اساس سیاست كلّى اقتصادى كشور، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البته ممكن است یك نفر با تلاش و استعدادِ بیشتر، بهره بیشترى براى خودش فراهم كند. این مانعى ندارد. اما در جامعه فقر نباید باشد. هدف برنامه‏ریزان باید این باشد. سازمان برنامه و برنامه‏ریزان كشور، با این سیاست كلّى و بر این اساس باید برنامه‏ریزى كنند.

در زمینه‏هاى فرهنگى هم عرض كنم: این دیگر مخصوص ما نیست. همه ملتهاى زنده دنیا، بر این متّفقند كه اگر ملتى اجازه داد فرهنگ ملى‏اش پایمال تهاجم فرهنگهاى بیگانه شود، آن ملت از دست رفته است. ملت غالب، ملتى است كه فرهنگش غالب است. غلبه فرهنگى است كه مى‏تواند غلبه اقتصادى و سیاسى و امنیتى و نظامى و همه چیز را هم با خود به دنبال بیاورد.

كشورهاى مقتدر دنیا تلاش مى‏كنند كه زبان خودشان را در دنیا رایج كنند؛ چون زبان، بزرگترین رقم یك ملت و كانال عمده انتقال فرهنگ اوست، كه لباس، آداب، دین، عقاید و باورهاى اجتماعى‏اش را منتقل كند. امروز قدرتهاى جهانى، حتّى با زور نظامى، مى‏خواهند فرهنگ خودشان را منعكس و منتقل كنند. امریكاییها به شیوه‏اى كه در مورد دولت و حكومت و نظام اجتماعى و اقتصادى قائلند، به این‏جا و آن جاى دنیا لشكركشى مى‏كنند. یعنى این طغیان نفوذ نامشروعِ فرهنگ بیگانه، به این‏جاها هم مى‏رسد؛ البته تحت نامهاى موجّه مثل «حقوق بشر». كسى نیست به امریكاییها بگوید كه «كجاى دنیا با سیاهان آن طور عمل مى‏كنند كه شما مى‏كنید؟ كجاى دنیا چند صد نفر آدم را از مرد و زن و كودك، در یك ساختمان، زنده زنده مى‏سوزانند و آتش مى‏زنند؟ هرجا این‏طور بود، آن وقت اعتراض كنید كه «حقوق بشر، نقض شده است.» در امریكا، این كار شد. ما در جاى دیگر، این‏گونه كارها را سراغ نداریم. صهیونیستها هم كه خشن‏ترین مردم دنیا هستند، با حمایت امریكاییها این حركت را مى‏كنند.

مسأله فلسطین را ما با معیارهاى خودمان حل و بر اساس آن قضاوت مى‏كنیم و نسبت به آن اقدام مى‏نماییم و تابع هیچ قدرتى در دنیا نمى‏شویم

در باب فرهنگ، سیاست كلّى كشور باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگى شدید و كامل به فرهنگ ملى. البته جزو مهمترین اركان فرهنگ ملى، اسلام است. ما مردم ایران مفتخریم كه از 1350 سال قبل، فرهنگ، زبان، آداب، عادات، لباس و همه چیزمان با اسلام آمیخته شده است. شاید هیچ ملت دیگرى این‏گونه با اسلام آمیخته نشد كه ما شدیم. اسلام و آداب و فرهنگ اسلامى، جزو فرهنگ ملى ماست. «ملى» در این‏جا، مقابل «اسلامى» نیست؛ عین همان اسلامى است.

«فرهنگ ملى» یعنى «فرهنگ خودى». فرهنگ خودى، باید حفظ شود. البته فرهنگ خودى از فرهنگهاى دیگر هم وام مى‏گیرد؛ حرفى نداریم. «اطلبوا العلم ولو بالصّین.» این هم فرهنگ است. این‏كه باید رفت از هر جاى دنیا چیز خوب را آورد، این هم جزو فرهنگ ماست. این را هم باید حفظ كنیم. اما آنچه را كه براى بدنمان لازم است، بجَویم و فرو دهیم. نه این‏كه ما آن‏جا بیفتیم، یكى دیگر بیاید، هر چه كه خودش مصلحت مى‏داند به بدن ما تزریق كند؛ مثل مرده؛ مثل آدم بى‏هوش! این اقتصاد، این فرهنگ و سیاست استقلال كه پایه و مبناى سیاست نظام جمهورى اسلامى است، شعار اصلى ماست. استقلال كامل، در همه جهت، یعنى زور و زورگویى را از هیچ كس قبول نكردن؛ مسائل جهانى را طبق معیارهاى خود حل كردن و راهِ آن را پیمودن.

مسأله فلسطین را ما با معیارهاى خودمان حل و بر اساس آن قضاوت مى‏كنیم و نسبت به آن اقدام مى‏نماییم و تابع هیچ قدرتى در دنیا نمى‏شویم. در مورد مسأله «بالكان»، همین‏طور عمل مى‏كنیم. در مسأله «افغانستان» در طول هشت سال جنگ، با همه آن عسرتها و سختیهایى كه آن همه مسأله براى ما داشت، ایستادیم و همان‏گونه كه مبنا و روش و دید اسلامى ما بود، نسبت به این مسأله، حركت كردیم. وقتى كه این سیاستها مورد نظر باشد و آن مدیریّت وجود داشته باشد، كشور خوب اداره مى‏شود. اما شرط اوّل آن، وجود ملت بى‏همتایى است كه مسؤولین كشور مى‏توانند به طور كامل به او اعتماد كنند. این ملت بزرگ، ملت خوبى است. امام عظیم‏الشّأن، این ملت را خوب شناخته بود و من هیچ كس را مثل آن بزرگوار ندیدم كه با خصوصیات این ملت، این‏گونه آشنا باشد و به او این‏طور ایمان داشته باشد. همین‏طور كه در قرآن راجع به پیغمبر علیه‏وعلى‏آله‏السّلام هست كه فرمود: «یؤمن باللَّه و یؤمن باللمؤمنین»، امام به این ملت ایمان داشت. امیدواریم كه ان‏شاءاللَّه توجّهات ولىّ‏عصر ارواحنافداه، شامل حال دولت عزیز ما و رئیس جمهور عزیزمان و مسؤولین زحمتكش گرامى‏مان و ملت عظیم‏الشّأن و بزرگوارمان باشد. ان‏شاءاللَّه، این ملت به همان جایى برسد كه شایسته او و وعده الهى در حقّ اوست.

والسّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته.

منبع:  پایگاه اطلاع رسانی دفتر  حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور