فلسفه تنفیذ
مجلس خبرگان رهبری دور اول بود. مسئلهی كمیسیون تحقیق و شرایط آن مطرح بود. شرط اول اینكه عضو كمیسیون تحقیق از بین خبرگانی انتخاب شود كه بهوسیلهی رهبر منصوب نشده باشند و شرایط چند دیگر.
بعد از آن نوبت به پیشنهاد كاندیداهای عضویت در كمیسیون رسید. افرادی پیشنهاد شدند از جمله آقای رئیسجمهور(آیتاللهالعظمی خامنهای) كه در آن موقع از اعضای خبرگان بودند. وقتی نام ایشان برده شد برخاستند و گفتند با شرطی كه شما كردهاید عضویت من ممكن نیست. امام(ره) در حكم و تنفیذ ریاست جمهوری اینجانب مرقوم فرمودهاند براساس اعتمادی كه مردم به شما كردهاند شما را به ریاست جمهوری كشور ایران منصوب میكنم.
اما چرا امام(ره) از مسئلهی تنفیذ در قانون اساسی و مراد و منظور خبرگان قانون اساسی را به نصب تعبیر فرمود؟ برای احتراز از نارسائی لفظ تنفیذ؛ زیرا مسلّماً منظور خبرگان مغایرت مسلّمات آیات قرآن و سیرهی انبیاء نیست. تمام انبیاء در یك كلمه هرجا گفتند "اتقواالله" بلافاصله گفتند "واطیعون"، اطاعت مطیع خداوند، اطاعت خداوند است. فرستادگان الهی چه به صورت انبیاء، چه به صورت اولیاء و چه به صورت اوصیاء. اوصیاء همه منادی "اتقواالله" و "اطیعون" هستند. بدون وجود آنها حجّت تمام نمیشود چون میگویند "لَولا ارسلت اِلینا رَسولاً مُنذراً و اقمت لَنا علماً هادیاً فنتبع آیاتك مِن قَبل ان نذل و نخزی"
اگر دعوت با طاعت مجتهد عادل نباشد، دعوت با طاعت جاهل ظالم و خالی ماندن عرصه برای قیام او قطعی است و این همان ولایت طاغوت است كه همهی انبیاء به كفر به آن دعوت نمودهاند.
اگر رئیسجمهور منصوبِ ولیفقیه نباشد، منصوبِ مردم هم نخواهد بود زیرا مردم به خبرگان رأی دادند و خبرگان مجتهد عادلی را برگزیدند. او ولیّ منتخب مردم است و حكمش نافذ است
اگر رئیسجمهور منصوبِ ولیفقیه نباشد، منصوبِ مردم هم نخواهد بود زیرا مردم به خبرگان رأی دادند و خبرگان مجتهد عادلی را برگزیدند. او ولیّ منتخب مردم است و حكمش نافذ است. مردم با واگذاری حكم به مجتهد عادل، امر را به او تفویض كردهاند. وقتی مجتهد عادل، رئیسجمهور را منصوب كند، باز به رأی مردم تكیه شده است. مردم رئیسجمهور را برای ادارهی امورشان میخواهند. ولیفقیه قبلاً برای ادارهی امور از ناحیهی مردم به خبرگان و از خبرگان به وی واگذار شده است. مردم كار خودشان را كردهاند و جای خالی باقی نگذاشتهاند كه نصب جدیدی صورت بگیرد. برای احتراز از خیال تشریفاتی بودن امر تنفیذ، امام(ره) واژهی نصب را به كار بردند.
پس رئیسجمهور منصوب از رهبر است. رهبر منتخب خبرگان و خبرگان منتخب مردم. پس رئیسجمهور با این سلسلهمراتب منتخب مردم میشود، رسماً و قبلاً بهوسیلهی آراء مردم به مقام شأنیت و اهلیت رسیده بود. رأی مردم رأی تمایل بود. رسمیت و مشروعیت و نفاذ، نتیجهی نصب ولیفقیه است. "مَجاری الاُمور بیَد العُلماء"
ممكن است كسی اطلاق ولایت را عجیب بداند و اینكه مقام كلمه مثل فصلالخطاب باشد. پاسخ این تعجّب این است كه بدون اطلاق ولایت و وجود مقام كلمةالفصل و فصلالخطاب، هیچ نظام، چه اسلامی و چه غیر اسلامی تحقق پیدا نمیكند. نه تنها حكومت و مملكتداری، كه یك بازی ساده بدون ولایت مطلقه بازی نمیشود. بازی بدون داور نمیشود. اگر مافوق داور، داوری گذاشتیم باید مافوق آنها داور دیگری باشد و اگر لازم نیست پس همان داور باید قولش و عملش حرف آخر را بزند. به همین دلیل میگویید داور خطا را نگرفت. وقتی میپرسند چرا نگرفت، میگویید نگرفت كه نگرفت. اگر بخواهد پاسخگو باشد امنیت ندارد و قبول داوری نمیكند. اما دربارهی ولیفقیه میگوییم كه اگر یك لحظه استبداد كند ولایت او قطع میشود.
آیتالله حائری شیرازی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور