سرود شادی
اثر فردریش شیلر
«سرود شادی» اثر شیلر (1805 – 1759) در کشورهای آنها زبان از همان شهرتی برخوردار است که «میازار موری که دانه کش است... » اثر فردوسی در سرزمینهای فارسی زبان. شیلر این شعر را در سال 1785 سرود و در سال 1803 تغییراتی در آن داد و«سرود شادی» را به گونهای که اکنون ترجمه شده است، در آورد.
بتهوون برای نخستین بار کلام را وارد سمفونی کرد و چه کلامی برتر از «سرود شادی» برای او بود؟ سرودی که بتهوون از 16 سالگی با آن زیسته و شیفته آن بود. درباره شهرتی که ادغام این کلام و آن موسیقی برای یکدیگر به ارمغان آوردند، باید گفت که هیچ کدام و این دیگری نیست. روی این شعر تاکنون بیش از 40 بار موسیقی تصنیف شده است. فرانتس شوبرت آهنگ ساز بزرگ اتریشی یکی از این چهل نفر بود. ترانه شادی امروز سرود اروپای متحد است:
سرود شادی
شادی!
ای شعله شکوه خدایان!
ای دختر بهشت اساطیر!
ما در حریم قدس تو پا مینهیم شاد.
بار دگر فسون تو پیوند میدهد
آنچه جمود داد به قهر و غضب به باد؛
انسان شود برادر انسان
هر جا عطوفت تو بال و پر گشاد.
صدها هزار! میلیونها! به روی هم
آغوش خویش را بگشاییم
این بوسهای است نثار جهان ما.
آنجا فراز خیمه اختر کو
کردست خانه، آن پدر مهربان ما.
هر کس که کیمیای سعادت- رفیق – یافت
یا آنکه داشت بانوی دلبندی
حتی
آنکس که در تمامی سیاره زمین
تنها
خود را بشناخته است
از شورشادمانی ما بهره یافته است.
اما
باید برون حلقه ما مویه گر شود
آن جانور که روی زشادی بتافتست.
دارد هماره پاس محبت را
هر کس که هست ساکن این حلقه کبیر.
آنگه که محبت است
تا روشنان فلک رهنمون ما
آنجا که
آن ذات ناشناس نشستست بر سریر.
هر که زنده است شادمانی را
نوشد از سینه طبیعت پاک،
هر که نیکوست، هر که بدکاره است
در پی رد سرخ او برخاک
شادی است آنکه بر تمام ما
بوسهها داده است و میوه تاک...
میلیونها!
به ستایش نشستهاید او را؟
ای جهان!
میشناسی تو خالق خود را؟
پی او باش برفراز سپهر!
خانهاش در ورای کوکبها
شادی است نام کلک پراعجاز
نقشی از او، طبیعت جاویدان.
از شادی است گردش هفت اختر
هفت اختر محاط به گردونه زمان.
در این سپهر، تابش خورشیدها از اوست،
از شوق اوست گل شدن هر جوانهای،
از اوست گردش همه اجرام دورکه
اختر شمار هم ندهد زان نشانهای.
همچنان اختران که میگردند
بر مدار شکوهمند سپهر
رهسپارید ای برادرها!
در رهی پر مهر
شاد، چون قهرمان به سوی ظفر.
رهروان شکیب آیین را
شادی است آنکه میزند لبخند،
از پس پشت آتشین مرآت-
نامهاش آینهی حقیقتها.
ره نماید به طالبان آنگه
تا ستیغ همه فضیلتها
بر بلندای کوه ایمان، هان!
بیرق او در اهتزاز است،
وز شکافی که سر زد از تابوت
شد برون، در صف ملایک شد
با ملایک کنون هم آواز است.
رفقا!
هم دلیری و هم شکیبایی
تا جهان بهین شکیبایی
زان فرا زان یکی خدا آخر
میدهد اجر این شکیبایی.
منبع: چیستا تیر 73