سفره ای خالی از همنشین
یادتان هست یا نه، نمیدانم. اما خانواده آقای هاشمی - همان خانواده گرم و صمیمی كتاب تعلیمات اجتماعی دبستان- نخستین نماد خانواده برای خیلی از ماها بود؛ الگویی كه بچگی اجازه نداد بازی نقشهای آن را به خوبی بیاموزیم. شاید هم از این جهت به آن بیتوجه بودیم كه نمیدانستیم به زودی باید بعضی نقشهای آن مثل خواهر یا برادربودن را بازی كنیم و برای بازی در نقشهای دیگر باید بزرگتر شویم. خانواده دكتر ارنست، مهاجران، بچههای مدرسه والت و... هم نمادهایی از خانواده بودند اما تنهایی پسرك كارتون رامكال یا بیپناهی قهرمان كتاب بابا لنگ دراز، انواع دیگری از زندگی را برایمان تعریف میكردند؛ خانوادههای تك سرپرست و كودكان بیسرپرست. حالا از آن روزها خیلی فاصله گرفتهایم ولی كم و بیش باید نقش همان آدمهای كارتونی را در خانواده واقعیمان بازی كنیم. اینكه هركدام از ما تا اینجای قصه چقدر موفق بودیم را نمیدانم ولی بهانهها همیشه فرصتی برای نگاهی دوباره است .
خانوادههایی كه میشناسیم
تصور اغلب ما از خانواده، جمعی چند نفری است كه اركان اصلی آن را زن و شوهر (با نقش پدر و مادری) تشكیل میدهند و فرزندان، مكمل یا پیونددهنده این جمع 2نفرهاند. این مجموعه، نماد كاملی از یك خانواده است. اما همین خانواده كامل و مهم می تواند به 2گونه بسیار متفاوت وجود داشته باشد:
شبه منسجم: خانوادهای كه به ظاهر سالم و پا برجاست اما در واقعیت هریك از اعضای آن از هم دور افتادهاند و هریك به سویی در حال حركتاند. به این ترتیب، زندگی در بستر جدایی عاطفی در جریان است ولی هیچیك از افراد خانواده این جدایی را جدی نمیگیرند یا ترجیح میدهند در برابر آن سكوت اختیار كنند.
خانواده منسجم: در این جمع به همان نسبت كه هریك از افراد نقش و وظایفی دارند، نیازهایی هم دارند كه به بهترین نحو ممكن به آن پاسخ داده می شود. در این مجموعه سالم، ارتباطی دوستانه، منطقی، صمیمی و قانونمند بین افراد برقرار است. در این خانواده، وظایف، نیازها، ارتباطها و ... تعریف درست و كاملی دارند.
اما جز شكل سنتی، خانوادههای دیگری هم وجود دارند كه نباید نادیده گرفته شوند. خانواده های تك سرپرست یا خانوادههایی كه درآنها، جای والدین را خواهر یا برادر بزرگتر پر كرده اند یا پدر بزرگ و مادر بزرگ با نوه هایشان یك خانواده را تشكیل داده اند. بسیاری از ما در همین خانوادهها زندگی میكنیم و به تصور اینكه خانواده كاملی نداریم، بسیاری از نیازهای طبیعیمان را نادیده میگیریم و در خود میكشیم اما حقیقت آن است كه هرچند نبودن یكی از اعضای خانواده مشكلاتی ایجاد و وظیفه فرد حاضر (زن یا شوهر) یا حتی فرزندان را سنگینتر میكند ولی این مسئله نباید دلیلی برای نادیدهگرفتن نیازهای طبیعیمان باشد. این نادیدهگرفتنها باعث بروز بیماریهای روحی – روانی در همه افراد خانواده میشود.
مثلا برای صرف وعدههای غذایی سفرهای نمیاندازیم؛ تنها به این دلیل كه تعداد ما كم است و نیازی به این كار نیست. گردش و تفریح نمیرویم یا از خانواده دوری میكنیم به این دلیل كه رفت و آمد ما به منزل دیگران تصوراتی را در آنها ایجاد میكند. اما شده برای یك لحظه به تاثیر ویرانگر این رفتارها فكر كنیم؟ حالا كه یكی از ما نیست، آنهایی كه هستند حق حیات ندارند؟
كامل اما ناقص : با وجودی كه الگوی زندگی همه ما نسبت به گذشته تغییر كرده است و به دلیل كار و گرفتاری نمیتوانیم همیشه دور یك سفره بنشینیم و برنامههای دستهجمعی داشته باشیم، اما در بعضی خانوادهها این فرصتها به عمد نادیده گرفته میشوند؛ در واقع اعضای خانواده در كنار هم زندگی میكنند اما «با هم» نیستند. این حالت در هر دو نوع خانواده (كامل و تك سرپرست) دیده میشود.
از میان شاخصترین نمادهای جدایی اعضای خانواده میتوان به این موارد اشاره كرد:
تصمیمگیریها تك نفره یا در نهایت 2 نفره است.
افراد خانواده از برنامههای جمعی كمتر استقبال میكنند و برنامههای تك نفره یا دوستانه برای آنها ارجح است.
ارتباط كلامی بین اعضای خانواده - به ویژه زن و شوهر - حداقل است و بسیاری از این ارتباطهای كلامی به مشاجره ختم میشوند.
وابستگی بین اعضای خانواده از حالت طبیعی هم كمتر است.
اعضای خانواده برای بهبود روابط هیچ تلاشی نمیكنند و تلاشهای انجامشده نیز به شكست میانجامد.
چیزی به اسم سفره خانوادگی برای صرف هیچیك از وعدههای غذایی وجود ندارد، حتی اگر همه افراد خانواده در منزل باشند.
حال سئوال اینجاست . شما جزو کدامین نوع از این خانواده ها هستید ؟ و ... آیا می دانید برای بهبود وضعیت چه راهکارهایی موثر است؟ پس با ما همراه باشید تا در مقاله بعد در این مورد صحبت کنیم.
خانواده- با تلخیص
تنظیم برای تبیان: کهتری
مقالات مرتبط
بحران و نابسامانی در خانوداه امروزی
تفاوتهای رفتاری در خانوادهها