تبیان، دستیار زندگی
امام سجاد علیه السلام در مقابل دشمنان رفتار مناسب داشت. آن حضرت با رفتار درخور شان دشمنان، شخصیت كاذب آنان را مخدوش مى‏ساخت، وقار دروغین آنان را درهم مى‏شكست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رفتار اجتماعی را از امام سجاد بیاموزیم

امام سجاد علیه‌السلام از مدارا تا خشونت

امام سجاد

قسمت دوم : با دشمنان

عداوت با ستمگران

امام سجاد علیه السلام در مقابل دشمنان رفتار مناسب داشت. آن حضرت با رفتار درخور شأن دشمنان، شخصیت كاذب آنان را مخدوش مى‏ساخت، وقار دروغین آنان را درهم مى‏شكست و بر اساس آیه شریفه «اشداء على‏الكفار» رفتار مى‏نمود. نمونه‏هاى زیر گویاى رفتار توفنده امام سجاد علیه السلام با دشمنان مى‏باشد:

الف) از زبان فرزدق

فرزدق كه شاعر دلباخته اهل‏بیت علیهم السلام بود، وقتى كبر و غرور هشام بن عبدالملك را در جوار خانه كعبه دید; با سرودن آن قصیده مشهور خویش: چنین به معرفى امام پرداخت:

هـذا الـذى تـعـرف الـبـطـحاء وطـاتـه

والبـیـت ‏یـعرفه والـحـل والـحــرم

«عبدالرحمن جامى‏» شاعر شیرین سخن پارسى‏گوى اهل سنت قصیده فرزدق را چنین زیبا به نظم آورده است:

آنـكـس است اینكـه مكه و بـطـحـا

زمزم و بوقبیس و خیف و منى

حـرم و حـل و بیت و ركـن و حطیم

نــاودان و مـقــام ابــراهــیــم

مروه، مسعى، صفا، حجر، عرفات

طـیـبـه و كـوفـه، كربلا و فرات

هــریــك آمــد بــه قــدر او عـــارف

بــر عــلــو مــقـــام او واقـــف

قــرة الـعـیـن سـیــدالشـهـداست

زهـره شـاخ دوحـه زهـراسـت

مـــیـــوه بـــاغ احــمــد مــخــتـــار

لــالــه داغ حـــــیـــــدر كــــرار

چــون كــنــد جـاى در مـیان قریش

رود از فــخــر بـــر زبـان قـریش

كــه بــدیــن سـرور سـتوده شیم

بـه نـهـایت رسیده فضل و كرم

ذروه عــزت اســـت مــــنــــزل او

حــامـل دولـت اسـت محمل او

از چــنــیـــن عــز و دولــت‏بــاهــر

هم عرب، هم عجم، بود قاصر

جــد او را بـــه مــســنــد تـمكین

خــاتـم الـانبیاست نـقش نگین

از حــیــا نــایــدش پــسـنــدیـــده

كـه گـشـایـد به روى كس دیده

حــب ایـشان دلیل صدق و وفـاق

بغض ایشان نشان كفر و نفاق

گــر بـپـرسـنـد ز آسمـان بالفرض

سـائلى من خیار اهل الارض؟

بـــه زبـــان كــواكــب و انـــجـــم

هـیـچ لـفـظـى نیاید الا «هم‏»

ذكــرشــان سـابـق است‏بر افواه

بــر هـمـه خــلـق، بعد ذكرالله

آن حضرت با رفتار درخور شأن دشمنان، شخصیت كاذب آنان را مخدوش مى‏ساخت، وقار دروغین آنان را درهم مى‏شكست و بر اساس آیه شریفه «اشداء على‏الكفار» رفتار مى‏نمود.

هشام بن عبدالملك كه آبروى خود را بر باد رفته دید، بسیار غضبناك شد و دستور داد فرزدق را به زندان اندازند و مستمرى او را از بیت المال قطع كنند.

امام سجاد

هنگامى كه فداكارى و دفاع جانانه فرزدق و نیز زندانى شدن و قطع مستمرى او به گوش امام زین العابدین علیه السلام رسید، دوازده هزار درهم براى او فرستاد، ولى فرزدق قبول نكرد و گفت:

«این اشعار را به خاطر صله و جایزه نسرودم، بلكه این اشعار ذخیره آخرت من است.»

امام علیه السلام نیز در پاسخ وى بیانى دارد كه شاعر شیرین سخنى چنین به نظم كشیده است:

مـا اهـل بـیـت احـســانـیــم
آنـچـه دادیـم بـاز نـسـتـانـیم
ابـر جـودیـم بـر نشیب و فـراز
قـطـره از مـا، به ما نگردد باز
آفــتـابـیـم بــر سـپــهــر عـلـا
نـفــتــد عـكس مـا دگر بر ما
چون فرزدق به آن وقار و كـرم
گشت‏بینا قبول كرد درم.1

ب) ذلت‏زدایى و عدم سازش

عبدالملك بن مروان اطلاع پیدا كرده بود كه شمشیر رسول‏خدا صلى الله علیه و آله وسلم در اختیار امام زین العابدین علیه السلام است. تصمیم گرفت‏براى مقاصد شوم و سوء استفاده از شمشیر پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم، آن را به چنگ آورد. به این منظور قاصدى نزد امام سجاد علیه السلام فرستاد و تقاضا كرد تا آن شمشیر را براى او بفرستد. در پایان نامه اضافه كرد كه: هركارى كه داشته باشید، فورا انجام مى‏دهم.

امام به تقاضاى عبدالملك پاسخ رد داد. حاكم مستبد كه به شدت خشمگین شده بود، نامه‏اى تهدیدآمیزى نوشت كه: اگر شمشیر را نفرستى، حقوق تو را از بیت المال قطع مى‏كنم.

امام بدون ذره‏اى خوف، در پاسخ نوشت:

«اما بعد، خداوند متعال خود عهده‏دار شده است كه بندگان پرهیزكارش را از امور ناخوشایند نجات بخشد و از آنجا كه گمان ندارند، روزى دهد. و در قرآن مى‏فرماید:

«ان الله لایحب كل خوان كفور» 2 ; خداوند هیچ خیانت‏كار ناسپاسى را دوست ندارد.»

آنگاه خطاب به عبدالملك افزود:

«بنگر كدام یك از ما بیشتر مشمول این آیه هستیم؟»3

خداوند متعال خود عهده‏دار شده است كه بندگان پرهیزكارش را از امور ناخوشایند نجات بخشد و از آنجا كه گمان ندارند، روزى دهد.

نفرین‏هاى مستجاب

گاهى برخى از دشمنان دین و غافلان نابخرد، ظلم و طغیان و لجاجت را در مقابل آن حضرت به اوج خود مى‏رساندند. در این صورت امام زین العابدین علیه السلام مى‏دانست كه با آلودگى پرونده آنان و سیاه شدن قلب‏هایشان، هدایت آنان امكان‏پذیر نیست. آنگاه كه بى‏رحمى و جهل آنان قلب مباركش را مى‏سوزاند، در حقشان، نفرین مى‏كرد و از خداوند متعال براى آنان عذاب فورى و ابدى تقاضا مى‏كرد; عذابى كه به قدرت لایزال خداوند، همان‏دم، گریبان آنان را مى‏گرفت. نمونه‏هاى زیر از جمله آنهاست:

امام سجاد

الف) نوید آتش به قاتلان شهداى كربلا

منهال بن عمرو مى‏گوید: براى انجام حج‏به مكه رفتم و در آنجا به محضر امام سجاد علیه السلام رسیدم. آن حضرت با دیدن من، از محل اقامتم پرسید و فرمود: از حرملة بن كاهل اسدى 4 چه خبر؟

گفتم: او زنده است و در كوفه سكونت دارد.

حضرت با دیدگان اشكبار دست ‏به آسمان بلند كرد و سه مرتبه فرمود:

«اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حرالنار; پروردگارا! داغى آهن را به او بچشان. پروردگارا! او را به آتش دوزخ بسوزان‏».

منهال مى‏افزاید: وقتى به كوفه بازگشتم، باخبر شدم كه «مختار» به خونخواهى امام حسین علیه السلام قیام كرده است. با یكى از دوستانم به قصد دیدار او حركت كردیم. زمانى كه به حضور مختار رسیدیم، او اسب خود را طلبید و با سپاهیانش به سوى محله كناسه كوفه حركت كرد. ما نیز با او همراه شدیم. مدتى نگذشت كه ماموران مختار، حرمله را دست‏بسته آوردند. مختار با دیدن آن مرد جنایتكار گفت:

- حمد و سپاس خدایى را كه مرا بر تو مسلط نمود.

آنگاه دستور داد تا دست و پاهاى او را قطع كنند. سپس دستور داد تا آتشى روشن كنند و حرمله را در آتش افكنند.

لحظه‏اى نگذشت كه حرمله را در میان آتش سوزان دیدم. ناخودآگاه به یاد دعاى امام سجاد علیه السلام در مكه افتادم و از روى تعجب چند بار گفتم:

سبحان الله، سبحان الله...!

مختار با شنیدن این ذكر، رو به من كرد و گفت:

چرا تسبیح گفتى؟!

داستان سفر و دعاى امام سجاد علیه السلام را نقل كردم و گفتم:

از مشاهده اجراى نفرین آن حضرت به دست تو تعجب كرده، خدایم را تسبیح مى‏كنم.

مختار از شنیدن این خبر بسیار شادمان شد. در حالى كه هیجان زده شده بود، گفت:

الله، الله، آیا به راستى ابوالحسن در مورد حرمله چنین نفرین فرمود؟

گفتم: آرى، به خدا سوگند!

آنگاه فورا از اسب پیاده شد و دو ركعت نماز خواند و سجده‏اى طولانى به جا آورد و خدا را به سبب افتخارى كه نصیبش شده بود، شكر كرد.5

خداوند هیچ خیانت‏كار ناسپاسى را دوست ندارد.

ب) انتقام مبارك

سر بریده عبیدالله بن زیاد و عده‏اى دیگر از سران حكومت‏یزید را نزد مختار آوردند. او بعد از شكر خداى، دستور داد تا سریعا سر ابن زیاد را به مدینه، نزد امام زین العابدین علیه السلام بفرستند. زمانى كه سر آن ملعون را به نزد امام آوردند، حضرت مشغول صرف صبحانه بود. حضرت با تماشاى سر آن ناپاك، خداى را شكر نمود و فرمود:

هنگامى كه ما را به صورت اسیر به كوفه در بارگاه ابن زیاد وارد كردند، دیدم كه او صبحانه مى‏خورد و سر مبارك پدرم را در كنار خود نهاده و به آن اهانت مى‏كرد. در آن لحظه از خداوند خواستم مرا نمیراند تا اینكه در هنگام صرف صبحانه سر بریده

او را به من نشان دهد.»

آنگاه سر به سجده نهاد و فرمود:

- «حمد و سپاس خداوندى را كه انتقام مرا از دشمنم گرفت; خداوند پاداش نیك به مختار عنایت فرماید.»6

ج) كیفر راهزن گستاخ

امام سجاد علیه السلام براى شركت در مراسم حج، عازم مكه شد. در مسیر راه به بیابان بین مدینه و مكه رسید و

امام سجاد

همچنان سوار بر شتر خویش حركت مى‏كرد. ناگاه یك نفر راهزن سر راه حضرت را گرفت و دستور داد:

- پیاده شو!

- از من چه مى‏خواهى؟

- مى‏خواهم تو را بكشم و اموالت را براى خودم بردارم.

- هرچه دارم، آن را جدا كرده به تو مى‏دهم و براى تو حلال مى‏كنم، فقط مقدار اندكى بر مى‏دارم تا مرا به مقصد برساند.

راهزن قبول نكرد و همچنان به كشتن امام اصرار ورزید.

امام كه وضع را چنین دید، با لحن دلسوزانه‏اى فرمود:

- فاین ربك؟، پس خداى تو كجاست؟ اگر مرا بكشى خداوند قصاص خواهد كرد.

مرد راهزن با كمال گستاخى گفت:

- هو نائم; خدا در خواب است.

در این هنگام امام از خدا مدد خواست، ناگاه دو شیر قوى‏پنجه حاضر شدند. یكى از آنها سر مرد راهزن و دیگرى پاى او را گرفتند و دریدند. امام در آن حال خطاب به او فرمود:

- تو گمان كردى كه خدا در خواب است! این است جزاى تو، اكنون عذاب گستاخى خود را بچش.7

سید على‏نقى میرحسینى

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری


1. الارشاد، ج 2، ص 150 و 151; كشف الغمه فى معرفة‏الائمة، على بن عیسى اربلى، ج 2، ص 79 و 80، 92 و 94، مكتبه بنى‏هاشم، تبریز، 1381 ق; الاختصاص، شیخ مفید، ص 191 - 195، كنگره شیخ مفید، 1413 ق.

2. حج/32.

3. بحارالانوار، ج 46، ص 95; مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 165.

4. قاتل طفل شش ماهه امام حسین علیه‌السلام حضرت على‏اصغر علیه‌السلام .

5. كشف الغمه، ج 2، ص 112 و 113; بحارالانوار، ج 45، ص 332.

6. بحارالانوار، ج 45، ص 336.

7. همان، ج 46، ص 41.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.