عبور از رسیدن
1-
رسیدن عبور نمیخواهد
هر چه راه برویم
مدام دور میشویم!
2-
حوصله ی وقت که سر برود
خواب صورتش را روی صورتش میگذارد و
برگشتن دیگر برنمیگردد!
3-
دستهایش را در عقربهها میاندازد و
روی شانهام مکث میپاشد
کرکسی که هر روز برای خاک غذا میبرد!
4-
مترسک فکر نمیکند
نه به باد
نه به وقت
نه...
نه به هیچچیز
حتی به تقدیری که برایش پلک نمیزند!
6-
واژهها با انگشتان ابریشان
چنینهای پیشانیام را امضا میکنند
میگذرم از آیندهای که نیامده است!
7-
یادت باشد
پرنده هم که باشیم
یک روز آسمان تمام میشود
8-
قلموی خیال و بوم ماه
هوای کشیدن تو را دارم
9-
زندگی کودکی است
که بزرگ نمیشود
5-
اتفاق که نمیافتد
میافتیم و
اتفاق میافتد...!
10-
من هیچ چیز ندارم
به جز تو که ندارمت!
11-
با کلمات ساده به فکر فردا باش
که ماه با تو میشکفد
واگر شعر نباشد
دریا هم در سکوتی عمیق
بخار میشود.
طرح از فرناز جعفرزادگان
تنظیم : بخش ادبیات تبیان