تبیان، دستیار زندگی
تربیت شاگردان فاضل و دانشمند و پارسا یكى دیگر از آثار علمى درخشان آن بزرگوار است. با اینكه پس از پدر بزرگوارش در اثر حاكمیت خفقان، و مقاومت و پایدارى سرسخت امام، اغلب در زندان‌ها و سلول‌هاى انفرادى به سر برده است در عین حال شاگردان فراوان و رجال علمى و فق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تربیت یافتگان مكتب تربیتى امام (علیه السلام)

امام كاظم

تربیت شاگردان فاضل و دانشمند و پارسا یكى دیگر از آثار علمى درخشان امام کاظم علیه السلام است. با اینكه آنحضرت پس از پدر بزرگوارش در اثر حاكمیت خفقان، و مقاومت و پایدارى سرسخت، اغلب در زندان‌ها و سلول‌هاى انفرادى به سر برده است در عین حال شاگردان فراوان و رجال علمى و فقهى متعددى در مكتب تربیتى او فارغ التحصیل شده‌اند و احادیث و راهنمائى‌هاى فراوانى كه از آن حضرت در ابواب فقهى نقل شده است كه بهترین دلیل تبرز علمى و تشخص فضل و معنویت او مى باشد.

اگر چشم در اثر كثرت سجده آسیب پذیر بود در برابر آنهمه سجده‌هاى طولانى چشمان ابن ابى عمیر كور مى گشت در صورتى كه چنین نبود

با اینكه صدها نفر از محضر پر فیض آن حضرت تلمذ و كسب علم و دانش نموده اند و اخبار و احادیث و دریافت‌هاى خود را نقل كرده اند ولى در میان اصحاب حدیث، و راویان اخبار، هیجده نفر به صدق و امانت معروف گردیده اند كه در صدق و راستگویى و اطمینان گفتارى جاى آنان، گفتگو نیست و منقولات آنان مهر صحت و اعتبار را خورده است و به تعبیر اهل فن «اصحاب اجماع» هستند و همگان بر درستى روایات آنان اعتراف نموده اند كه شش تن از آنان از یاران و شاگردان امام باقر و شش نفر از یاران و شاگردان امام صادق (علیه السلام) و شش تن دیگر از یاران و خواص شاگردان امام موسى بن جعفر (علیه السلام) بوده اند كه عبارتند از:

1. یونس بن عبد الرحمان. 2. صفوان بن یحیى فروشنده شاپورى. 3. محمد بن ابى عمیر. 4. عبد الله بن مغیرة. 5. حسین بن محبوب السراد. 6. احمد بن ابى نصر بزنطى.

یونس بن عبد الرحمان

در شرح حال یونس بن عبد الرحمان نوشته اند كه او سلمان عصر خود بوده است و سى رساله در زمینه‌هاى مختلف اسلامى نوشته است و روزگار خود را با تألیف كتاب مى گذراند مگر آنكه مشغول نماز یا زیارت یا ملاقات برادران ایمانى خود باشد. (1)

ابن ابى عمیر

ابن ابى عمیر كه از اصحاب امام موسى و امام رضا (علیه السلام) نیز بوده است و از هر دو بزرگوار روایت كرده است و دریافت‌هاى خود را در زمینه‌هاى مختلف نقل نموده است.

جاحظ درباره او گوید: «او موثق ترین شخص میان عامه و خاصه و یكى از زاهدترین فرد روزگار خود بوده است. فضل بن شاذان گوید: و ارد عراق شدم گفتگویى را شنیدم كه مردى رفیق خود را مورد عتاب قرار داده بود و مى گفت: كمتر به عبادت بپرداز و به زندگى و زن و بچهء خود هم برس ! مى ترسم در اثر سجده‌هاى طولانى چشمت آسیب ببیند.

او در جواب گفت: اگر چشم در اثر كثرت سجده آسیب پذیر بود در برابر آنهمه سجده‌هاى طولانى چشمان ابن ابى عمیر كور مى گشت در صورتى كه چنین نبود.

در میان اصحاب حدیث، و راویان اخبار، هیجده نفر به صدق و امانت معروف گردیده اند كه در صدق و راستگویى و اطمینان گفتارى جاى آنان، گفتگو نیست و منقولات آنان مهر صحت و اعتبار را خورده است و به تعبیر اهل فن «اصحاب اجماع» هستند

او نیز به علت تقرب و نزدیكى به امام از شر هارون، ستمگر عصر خود دور نماند او را نیز به حبس افكندند تا از یاران و خواص دیگر امام كسب اطلاع نمایند و اسرار امام را از او دریابند ولى او با جوانمردى كامل با آن همه شكنجه و آزار امتناع ورزید و سرى را فاش نساخت و در پایان با پرداخت یكصد و بیست هزار درهم آزاد گردید او هنگام دستگیرى نوشته‌هاى خود را از بیم لورفتن، در زیر خاك دفن كرده بود پس از آزادى به سراغ نوشته هایش رفت قسمتى از آنها در اثر رطوبت از بین رفته بودند از این رو در پاره‌اى از احادیث، هنگام نقل تنها به متن حدیث مى پرداخت یا چند نفرى را حذف مى كرد چون دسترسى به سلسله سند نداشت و از كمال وثوق و اطمینانى كه راویان به گفته‌هاى او دارند احادیث مرسل (حدیثى كه راوى یا راویانى در سلسله سند آن حذف یا سقط شده باشد و مستقیم از معصوم نقل گردد) او را همانند مسند (حدیثى كه با سند پیوسته، به معصوم (علیه السلام) برسد) پذیرفته اند و معروف است كه مراسیل ابن ابى عمیر همانند مسانید مى باشد.

علاوه بر شش تن از اصحاب اجماع دهها تن از شاگردان مبرز دیگرى در مكتب تربیتى او پرورش یافتند كه از نمونه‌هاى بارز آن:

معمر بن خلاد، عبد الرحمان بن بجلى، على بن جعفر، اسحاق بن عمار صیرفى، اسماعیل بن موسى بن جعفر (علیه السلام)، حسین بن على بن خصال، داود رقى، عبد السلام بن صالح حصروى، اسماعیل بن مهران، موسى بن بكیر، و صفوان بن یحیى «جمال» (شتردار) مى باشد.

صفوان جمال

در مورد وی داستان آموزنده اى از پیشواى عالیقدر نقل شده است كه به جهت آموزندگى اجتماعى آن در این قسمت نقل مى گردد و مى توان آن را نمونه اى از درس ها و آموزش‌هاى امام (علیه السلام) به حساب آورد.

امام کاظم علیه السلام

وقتى به هارون الرشید خبر دادند كه صفوان (كاروان چى) كاروان شتران را یك جا فروخته است و بنابراین براى حمل خیمه و خرگاه خلیفه در سفر حج فكر دیگرى باید كرد هارون سخت در شگفت ماند و در اندیشه فرو رفت چون فروختن تمام كاروان شتر آن هم در موسم حج و پس از قرارداد بستن با خلیفه یك امر عادى و معمولى نیست، بعید نیست فروختن شتران با موضوع قرارداد او بستگى داشته باشد.

صفوان را طلبید و به او گفت: شنیده ام شترهایت را فروخته اى ؟

- بلى یا أمیر المؤمنین !

- چرا ؟

- براى اینكه پیر و از كار مانده شده ام خودم كه از عهده بر نمى آیم بچه ها هم درست به فكر نیستند دیدم بهتر است كه بفروشم و راحت گردم.

- راستش را بگو چرا فروختى ؟

- «همین كه عرض كردم و به اطلاع عالى رساندم».

- اما من مى دانم چرا فروختى ؟ حتما موسى بن جعفر از قرار بستن ها آگاه شده و تو را از این كار منع كرده است او به تو دستور داده است شتران را بفروشى علت تصمیم ناگهانى تو همین است و بس !».

هارون آن گاه با لحنى خشونت آمیز و آهنگى خشم آلود گفت: «صفوان ! اگر سوابق و دوستى‌هاى قدیم تو نبود سرت را از روى تنه ات بر مى داشتم».

هارون خوب حدس زده بود صفوان هر چند از نزدیكان دستگاه خلافت ! به شمار مى رفت و سوابق ممتدى در دستگاه خلیفه خصوصا با شخص هارون در ارتباط با حمل و نقل او داشت اما او از اخلاص كیشان و پیروان و شیعیان اهل بیت (علیه السلام) بود.

صفوان پس از آن كه پیمان حمل و نقل اسباب و اثاثیه سفر حج را با خلیفه بسته بود روزى با امام موسى بن جعفر (علیه السلام) برخورد كرد امام به او فرمود: «صفوان ! همه چیز تو خوب است جز یك چیز».

- یابن رسول الله آن چیز كدام است ؟

- اینكه شترانت را به این مرد كرایه داده اى ! ؟

- یابن رسول الله من براى سفر حرامى كرایه نداده ام. هارون عازم حج است براى سفر حج كرایه داده ام به علاوه خودم نخواهم رفت بعضى از كسان و غلامان خود را همراه خواهم فرستاد».

- صفوان ! یك چیز از تو سوال مى كنم.

- بفرمائید یابن رسول الله.

- اما من مى دانم چرا فروختى ؟ حتما موسى بن جعفر از قرار بستن ها آگاه شده و تو را از این كار منع كرده است او به تو دستور داده است شتران را بفروشى علت تصمیم ناگهانى تو همین است و بس !».

هارون آن گاه با لحنى خشونت آمیز و آهنگى خشم آلود گفت: «صفوان ! اگر سوابق و دوستى‌هاى قدیم تو نبود سرت را از روى تنه ات بر مى داشتم».

- تو شتران خود را به او كرایه داده اى كه آخر كار، كرایه بگیرى او شتران تو را خواهد برد و تو هم اجرت مقرر را از او طلبكار خواهى شد. این طور نیست ؟

- چرا یابن رسول الله.

- «آیا آن وقت تو دوست ندارى كه هارون لااقل این قدر زنده و سالم بماند كه طلب تو را بپردازد.

- چرا یابن رسول الله !

- هر كس به هر عنوان دوست داشته باشد ستمگران باقى بمانند او جزء ستمگران محسوب مى گردد و در عذاب الهى به سر خواهد برد.

بعد از این جریان بود كه صفوان آن شاگرد برجسته ى امام (علیه السلام) تصمیم گرفت یك جا كاروان شتر را بفروشد هر چند این كار به قیمت جانش تمام گردد ! (2)

منبع : چهارده نور پاك (فارسی) - دكتر عقیقى بخشایشی - ج 9

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – مرتضی رستمی

-------------------------------------------

پی نوشت:

1. در مورد شرح حال و بیوگرافى ایشان به رجال كشى، الكنى و الألقاب، اتقان المقال و ... مراجعه شود.

2. سفینة البحار، ج 2، ماده ظلم - داستان راستان، ج 2، ص 25

متن عبارت عربى امام (ع) چنین است: «یا صفوان ! كل شیئى منكم حسن جمیل، الا شیئا و احدا. فقال: جعلت فداك اى شیئى هو ؟ قال اكرائك جما لك لهارون الرشید. فقال: و الله ما أكریته أشرا و لا بطرا و لا لصیداو لهو لكنى أكریته لطریق مكه و لا اتولاها بنفسى و انما أبعث معها غلمانى فقال لى: یا صفوان ألست تحب بقاءهم الى ان یخرج كراك منهم ؟ قلت نعم، یابن رسول الله، قال: فمن أحب بقائهم فهو منهم و من كان منهم فقد و رد النار.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.