سکه ذلّت به نام اسراییلزادهها
…وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا یكْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ...
و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائی شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند…
پیش بینی فرجام ذلّت بار یهود در دنیا
خداى سبحان در آیه مورد بحث به فرجام ذلّت بار قوم یهود اشاره کرده که در نتیجه بهانه جویى، لجبازى و شكم بارگى آنها، ذلّت و خوارى دنیا بر ایشان نوشته شده و خیمه مسكنت و تیره روزى آنان را احاطه كرده و در نهایت به غضب الهى گرفتار شده اند.
بنى اسرائیل به میدان دنیا و چهار سوق تجارت آمدند، اما دستاوردشان تنها غضب الهى بود و جز خشم خداوندى چیزى نصیب آنان نشد. دنیا بازارى است كه بعضى در آن سود مى برند و برخى در آن سرمایه را مى بازند؛ الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر فیها آخرون (1) و بنى اسرائیل از كسانى هستند كه غضب الهى را خریدند. اگر چه ذلّت و مسكنت هم مصداقى از غضب الهى است و مى تواند مانند غضب خداوند شامل عذاب اخروى هم بشود ولى جمله ضربت علیهم الذلة و المسكنة ناظر به عذاب دنیاى آنهاست و جمله باءو بغضب من اللّه به عذاب آخرتشان نظر دارد.
خداوند به این قوم لجوج و عنود نعمتهای فراوانی ارزانی کرد اما آنها هم کفران نعمت کردند و هم در كمال مقاومت، بى صبرى و نفى صریح و اكید اعلام داشتند كه بر آن چه خداوند از آسمان نازل كرده، صبر نمى كنیم، بلكه باید از زمین نعمت هاى پیشنهادى ما را بیرون آورد که مقصود آنان از این طرح، تبدیل تامّ نعمت آسمانى به نعمت زمینى بود.
از آیه مورد بحث بر مى آید كه در نتیجه این بهانه جوییها، ذلّت و مسكنت همانند خیمه اى فراگیر و نشان سكه اى زوال ناپذیر بر بنى اسرائیل زده شد. از همین روست كه همواره با ذلّت و مسكنت دست به گریبان بوده و هستند.
بى تردید ضارب این ذلّت و تقدیر كننده آن مسكنت، خداست و نیز تردیدى نیست كه آنچه باعث چنین ضرب و تقدیرى شده عمل قبیح و كردار ناپسند خود بنى اسرائیل است چنان كه ذیل آیه مورد بحث نیز به آن تصریح كرده است.
از آیه مورد بحث بر مى آید كه در نتیجه این بهانه جوییها، ذلّت و مسكنت همانند خیمه اى فراگیر و نشان سكه اى زوال ناپذیر بر بنى اسرائیل زده شد. از همین روست كه همواره با ذلّت و مسكنت دست به گریبان بوده و هستند.
گرچه مطابق آیه مباركه قل اللهم مالك الملك توتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذل من تشاء(2) گاهى عزّت و ذلّت در مقابل دادن و ستادن ملك قرار مى گیرد و از سنخ ذلّت و عزّت خاصى نیست كه با عصیان یا اطاعت حاصل مى شود. و از این رو چنین عزّت و ذلّتى مى تواند زیر پوشش بیدك الخیر باشد لیكن به قرینه ذیل آیه مورد بحث و شهادت سیاق آن ذلّت و مسكنت مزبور آمیخته با مغضوب شدن است كه مبداء قابلى همه اینها طغیان و تباهى و هوامدارى یهود بوده است. تحلیل برخى از مطالب را مى توان در ذیل یافت:
قرآن كریم اولا، عزّت و ذلّت را مانند سایر امور جهان امكان در دست خدا مى داند.تعز من تشاء و تذل من تشاء.
ثانیا، خداوند عمل عزّت بخشى و ذلّت بخشى خودش را خیر و حق مى داند و از این رو در ذیل همین آیه مى فرماید: بیدك الخیر یعنى آنچه در دست و دستگاه خداست خیر است اگر براى كسى یا گروهى ذلّت مى خواهد نیز خیر است.
جمله پایانى آیه: انك على كل شى ء قدیر نیز بدین معناست كه نه تنها خیر در دست خداست بلكه توان و قدرت بر عمل خیر هم در دست اوست و تنها اوست كه قادر است خیر عزّت و خیر ذلّت را در اختیار هر كس كه بخواهد قرار دهد.
ثالثا، راه عزیز شدن و ذلیل شدن را نشان مى دهد و مى فرماید: ان الذین یحادون اللّه و رسوله اولئك فى الاذلین (3)كسى كه از مرز اطاعت تجاوز كند و در مقابل حد خدا براى خود حدى قائل شود از حد بندگى بیرون رفته، با خدا محادة داردو چنین كسى در دفتر ذلیلان ثبت نام مى كند و در مقابل هر كه طالب عزّت است بداند كه عزّت تنها از آن خداست: من كان یرید العزة فلله العزة جمیعا (4) و راه تحصیل آن برخوردارى از كلمه طیبه (عقیده پاك ) و عمل صالح است زیرا: الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه (5) یعنى عقیده پاك پیشتاز و عمل صالح تابع عقیده است و آن را از پشت سر كمك مى كند یعنى عمل فرع معرفت و ایمان است.
هر كس عزّت مى خواهد بداند كه مركز عزّت خداست و عزّت اولیاى عزیز در طول عزّت اوست نه در عرض آن چنان كه مركز ذلّت شیطان است و هر كس به شیطان نزدیك شود ذلیل است.
رابعا: عزیزان و ذلیلان تاریخ را معرفى مى كند چنان كه در سوره منافقون افرادى كه به عزّت رسیدند را نشان مى دهد و مى فرماید: منافقان گمان مى كنند خود عزیزند و شما (مومنان ) ذلیلید: یقولون لئن رجعنا الى المدینة لیخرجنّ الاعز منها الاذلّ(6) اما باید بدانند كه تنها رسول خدا و مومنان عزیزند، چون راه عزّت (عقیده پاك و عمل صالح ) را پیموده اند: وللّه العزّة و لرسوله و للمومنین (7) البته گاه ذلّت صورى براى مومن كمال یا زمینه فراهم آمدن كمال مى گردد مانند ذلّت اسارت اهل بیت علیه السلام یا زندانى شدن و احیانا شكنجه آنان لیكن در حقیقت چنین ذلّتى مشحون از عزّت است.
در مقابل در آیاتى مانند آیه مورد بحث، بنى اسرائیل را انسانهاى ذلیل معرفى مى كند: ضربت علیهم الذلّة و المسكنة و در سوره اعراف نیز مى فرماید: ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحیوة الدنیا(8) براى این كه آنان گوساله پرست شدند و كفر ورزیدند و انبیا را كشتند و عصیان و اعتدا ملكه آنان شده بود یعنى مطابق معیارى كه براى ذلّت بیان شد در مقابل خدا ایستادند و حدى براى خود جز حد عبودیت قائل شدند: ان الذین یحادون و رسوله اءولئك فى الاذلّین (9) و غیر از معبود حقیقى معبودى دیگر براى خود انتخاب كردند. غافل از این كه براى عزّت انسان همین بس كه بنده خدا باشد و براى فخر او همین بس كه خدا ربّ و پروردگار او گردد: الهى كفى بى عزا ان اءكون لك عبدا و كفى بى فخرا ان تكون لى ربّا انت كما اءحب فاجعلنى كما تحبّ.(10)
پینوشتها________
1. بحار، ج 75 ص 366.
2. سوره آل عمران، آیه 26.
3. سوره مجادله، آیه 20.
4. سوره فاطر، آیه 10.
5. همان
6. سوره منافقون ، آیه 8.
7. سوره فاطر، آیه 10
8. سوره اعراف، آیه 152
9. سوره مجادله، آیه 20.
10. بحار، ج 74، ص 400
با تصرف از تفسیر دهاق تسنیم،آیت الله جوادی آملی
فرآوری: گروه دین و اندیشه_شکوری