تبیان، دستیار زندگی
آقا جان سلام! نزدیک ظهر است و کم کم دارد موقع اذان می‏شود. من و بابا هر روز به مسجد می‏رویم. قبل از این، وقتی خیلی کوچک‏تر بودم، با مامان به مسجد می‏رفتم. مسجد محله‏ی ما خیلی قشنگ است. سال پیش برایش یک گنبد سبز ساختند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایی که فرشته‏ها می آیند و میروند

مسجد

آقا جان سلام! نزدیک ظهر است و کم کم دارد موقع اذان می‏شود. من و بابا هر روز به مسجد می‏رویم. قبل از این، وقتی خیلی کوچک‏تر بودم، با مامان به مسجد می‏رفتم.

مسجد محله‏ی ما خیلی قشنگ است. سال پیش برایش یک گنبد سبز ساختند. یک حوض آبی کوچک هم دارد. یک عالمه کبوتر روی گنبدش جمع می‏شوند و بق بقو می‏کنند.

لانه هم ساخته‏اند. هوا گرم بشود، جوجه‏دار هم می‏شوند، گاهی اوقات من برایشان دانه می‏برم.

وقت اذان که می‏شود، مسجد ما پر از رفت و آمد فرشته‏ها می‏شود.

بوی عطر عجیبی همه جا را پر می‏کند. انگار فرشته‏ها به مسجد ما می‏آیند تا نمازها را به آسمان ببرند!

فرشته‏

بابا قول داده اگر دعای فرج شما را خوب یاد بگیرم و بتوانم با صدای قشنگی بخوانم، با حاج‏آقا صحبت می‏کند تا بگذارند بعد از نماز، من دعای فرج را بخوانم.

تازگی‏ها مامور مرتب کردن کفش‏ها شده‏ام. قبل از شروع نماز، پشت در می‏ایستم و کفش‏ها را مرتب جفت می‏کنم. راستی الان شما کجا هستید؟ نماز ظهرتان را کجا می‏خوانید؟

چقدر خوب می‏شد اگر شما به مسجد کوچک ما می‏آمدید و پیشنماز مسجد ما می‏شدید!

آن وقت من کفش‏های شما را جفت می‏کردم و پشت سرتان نماز می‏خواندم.

آن نماز، قشنگ‏ترین نمازی می‏شد که تا به حال خوانده‏ام.

آقا جان مسجد ما خیلی دور نیست! به مسجد ما هم سری بزنید!

منیره هاشمی

تنظیم: بخش کودک و نوجوان

********************************************

مطالب مرتبط

بار خر روی دوش قاطر

کلاغ و کوزه

دریس، مسئولیت حمل می‏کند

رسول اکرم و دو حلقه جمعیت

بازی پدربزرگ و نوه

قند و نمک

در ركاب خلیفه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.