لحظه عظیم صعود
بوی سپند و كُندر و عود آمد
مردی كه بند زجرگشود آمد
مُردیم از ركود در این مرداب
تا لحظة عظیم صعود آمد
دیدی چگونه آن یل خونین یال
با بالهای زخم فرود آمد
از بس كه عاشقان به عدم رفتند
در عشق وقفهای به وجود آمد
روزی كه اضطراب به خود لرزید
نوبت به اعتماد و خلود آمد
موسی تبار، مرد شبان شولا
در گرگ و میش آتش و دود آمد
مقصود هر قصیده كه میخواندیم
مضمون هر چه شعر و سرود، آمد
فصل فریب و فاجعه پایان یافت
مردی كه نبض حادثه بود، آمد
بیداری
شب هرگز این همه بیداری در پی نداشته
شب هرگز این همه بیداران در خود نداشته
ای روح ضدّ خواب
ای روح دادگستر الله
تو پیشتاز همة گُردانی
تو گُردِ رسولانی
در عصر وسوسه و آز
عصر توافق آدمكشان
عصر تبانی طراران
رشوه گران و شب طلبان
در شبترین شب تاریخ
تو مشرق تمام جهانی
و پردهای میان تو و آفتاب نیست
و حركت تو حركت روز است
آزاد و پرتوان
بیاذن و بیدخالت مأموران
و خطّههای متحد جان
ـ جان مجاهدان ـ
باغ اقامت جاوید توست
باز آ، باز آ
ای حق آشكاره و تبعیدی
ای رهبر رموز رهایی
باز آ
كه چون تو باز بیایی
باطل خواهد رفت
دیوار شب شكافت
دیوار شب شكافت
اسطورة تمام قرون
سنگ صبور ما، یگانة ما
عشق بزرگ ملت ما
تبعیدی چراغ به دست آمد
دستی درفش «نصر من الله»
دست دگر چراغ حقیقت
توفنده همچو باد، شتابنده همچو برق
آرام همچو كوه...
در خونش انقلاب حسینی
در دست او پیام نبی
در حرف او ندای خدا
در گام او طریقت حق جاریست.
تبعیدی چراغ به دست ما
در اوج خون و حادثه آمد
تا با سلاح نور، سینة ظلمت را بشكافد
ای شبشكن
ای رادمرد راه خدا
ای آن كه در صدای رسایت
فریاد خلقهای ستمدیدة جهان، جاریست
ای خار چشم دشمن ما
این انقلاب حق و حقیقت
پاداش استقامت و صبر جمیل توست
این رستخیز بر تو مبارك
این افتخار، زیبندة تو باد
سپیده كاشانی
تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی