خنداندن یتیمان
قنبر نقل مىکند:
روزى امـام عـلى(عـلیهالسلام) از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم كـرده در حـالى كـه آن را خـود بـه دوش میكـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى به خانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست كرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـىرفـت و بـچهها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مىخنداند.
بچّه ها نیز چنان مىكردند و فراوان خندیدند.
وقتی از منزل خارج شدیم.
گفتم: مولاى من، امروز دو چیز براى من مشكل بود.
اول: آن كه غذاى آنها را خود بر دوش مبارك حمل كردید.
دوم: آن كه با صداى تقلید از گوسفند بچهها را مىخنداندید.
امام على(علیهالسلام) فرمود:اولى براى رسیدن به پاداش،
و دومـى بـراى آن بـود كـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مىكردند، خواستم وقتى خارج مىشوم، آنها هم سیر باشند و هم بخندند.(1)
پینوشت:
1- شجره طوبى، ص 407 .
برگرفته از کتاب الگوهاى رفتارى امام على(علیهالسلام)، ج اول، مرحوم محمد دشتى .
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .