علم بهتر است یا ثروت؟!
گواهى كمیل بن زیاد به گستردگى علوم امام على(علیهالسلام)
ابوحمزه ثمالى از عبدالرّحمن بن جلدب روایت كرد كه كمیل بن زیاد نَخَعى گفت:
على بن ابیطالب(علیهالسلام) دست مرا گرفت و به ناحیه جبّان برد. چون به صحرا رسید، نَفَسِ بلندى كشید و فرمود:
یا كُمِیلُ، اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ اوْعِیَةٌ فَخَیْرُها اوعاها یا كُمیلُ اِحْفِظ عَنّى ما اقُولُ:
النّاسُ ثِلاثِةٌ، عالِمٌْ رَبّانى، و مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبیلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، لِكُلِّ ناعِقٍ اتْباعٌ یَمیلُونَ مَعَ كُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضیئُوا بِنُورِ العِلْمِ، وَ لَمَ یَلْجَوؤا اِلى رُكْنٍ وَثیقٍ.(1)
«اى كمیل: این دلها مانند ظرفهاست و بهترین آنها نگهدارندهترین آنهاست. اى كمیل، حفظ كن آنچه را كه مىگویم: مردم سه دسته اند:
عالم ربّانى، آموزندهاى كه بر راه نجات و رهایى است، و مگسان كوچك و ناتوان كه از هر آواز كنندهاى پیروى مىنمایند و با هر بادى مىروند. از نور دانش روشنایى نگرفتهاند و به پایهاى استوار پناه نبردهاند.»
یا كُمِیْلُ: اَلْعِلْمُ خَیْرُ الْمالِ. اَلْعِلْمُ یَحْرِسُكَ، وَ اَنْتَ تَحْرُسُ الْمالَ وَ الْمالُ تَنْقُصُهُ النَّفَةُ، وَ الْعِلْمِ یَزْكُوا عَلَى الاْنْفاقِ. یا كُمِیْلُ: مَعْرِفَةُ العِلْمِ دَیْنٌ یَدانُ بِهِ یَكْسِبُهُ الطّاعَةَ فِى حَیاتِهِ وَ جَمیلَ الاْحدُوثَةِ بَعْدَ وَفاتِهِ وَ مَنْفَعَةُ الْمالِ تَزُولُ بِزَوالِهِ. وَالْعِلْمُ حاكِمٌ وَالْمالُ مَحْكُومٌ عَلَیْهِ.
یا كُمِیْل: ماتَ خُزّانُ الْمالِ، وَ الْعُلَماءُ باقُونَ ما بَقِىَ الدَّهْرُ. اعْیانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ اَمْثالُهُم فى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.
«اى كمیل، دانش بهتر از مال است. علم تو را حراست مىكند و تو مال را نگهبانى . مال از انفاق نقصان مىپذیرد و دانش با انفاق افزون مىگردد. آشنایى با دانش دینى است كه بدان در روز قیامت پاداش داده مىشود و این امر براى انسان اطاعت در زندگى و یاد نیكو را پس از مرگش به دست مىآورد.
منفعت مال با زوالش از میان مىرود. علم فرمانرواست و مغلوب .
اى كمیل، اندوزندگان دارایى از میان مىروند و حال آن كه دانشمندان باقى هستند تا زمانى كه روزگار پا برجاست. وجودهاى دانشمندان گم شده و صورتهاى آنها در دلها موجود است.»
ثُمَّ قالَ: ها اِنَّ هیهُنا عِلْما وَ اشارَ اِلى صَدْرِهِ لَوْ اصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى اصَبْتُ لَقِنا غَیْرَ مَامُونٍ یَسْتَعْمِلُ آلَةَ الدِّینِ فى طَلَبِ الدُّنْیا وَ یَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اللهِ عَلى اَوْلِیائِهِ وَ بِنِعَمِ اللهِ عَلَى مَعاصِیهِ، اوْ مُنْقادالِحَمَلَةِ الْعِلْمِ، لا بَصیرَةَ لَهُ فى انْحائِهِ .
یَنْقَدِحُ الشَّكُّ فى قَلْبِهِ بَاوَّلِ نْاعِقٍ مِنْ شُبْهَةٍ. اِلاّ لا ذا وَ لا ذاكَ. فَمَنْ هُوَ مَنْهُومٌ بِاللذَّاتِ، سَلِسُ الْقِیادِ اِلى الشَّهَواتِ وَ مُغْرَمٌ بِالْجَمْعِ وَ الادِّخارِ وَ لَیْسَ مِنْ دُعاةِ الدّینِ اقْرَبُ شَبَها بِهِ الانْعامُ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمُوتِ حامِلِیهِ.
آنگاه فرمود:
«هان: اینجا علم فراوانى است "با دست خویش به سینهاش اشاره فرمود" اگر براى آن، حاملان و آموزندگانى مىیافتم .
بلى مىیابم تیزهوش و زیركى را كه ابزار دین را براى كسب دنیا به كار مىبندد و با حجّتها و براهین خداوند بر دوستانش برترى مىجوید و با نعمتهاى پروردگار بر گناهان خود مىافزاید، و یا مىیابم فرمانبردارى را كه از اصحاب و حاملان دانش فرمان مىبرد ولى در پهلوانش بصیرتى به علم ندارد، با نخستین كسى كه به ندا در مىدهد شك و تردید در دل او زبانه مىكشد.
پس نه اهل امانت است و نه آن. یا كسى است كه آزمند لذتها و فرمانبردار شهوات است و یا كسى است كه به مال اندوزى شیفته مىباشد و از دعوت كنندگان به دین نیست و شبیهترین چیز به چهار پایان است، آرى دانش این چنین با مرگ صاحبانش از میان مىرود.»
ثُمَ قالَ: اللَّهُمَّ لا تَخْلُو الاَْرْضَ مِنْ قائِمِ بِحُجَّةٍ إمّا ظاهِرا مَشْهُورا وَ اِمّا خائِفًا مَغْمُورا، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهُ وَ میثاقُهُ، كَمْ وَ ایْنَ؟ اولئِكَ الاَْقلُّونَ عَدَدا، وَ الاعْظَمُونَ قَدَرا، بِهِمْ یَحْفَظُ اللهُ حُجَجَهُ حَتّى یُودِعُها فى اَشْباهِهِم، هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقائِقِ الاُْمُورِ.
فَباشِرُوا رُوحَ الْیَقینِ، وَاسْتَلانُوا ما آسْتَوْعَرَ الْمُتْرَفُونَ و انِسُوا بِما اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ، صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالَْمحَلِّ الاَْعْلى، یا كُمِیْل، اولئِكَ خُلَفاءُ اللهِ فى ارْضِهِ، وَ الدُّعاةِ اِلى بدینِهِ، آه، آه، شَوْقا اِلَیْهِمْ وَ اِلى رُؤْیَتِهِمْ، وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ لَناوِلَهُمْ .
آنگاه فرمود:
«پروردگارا، زمین تهى نمىماند از كسى كه حجّت و دین خدا را برپا دارد و آن كس یا آشكار و مشهور است و یا ترسان "بر اثر تبهكارى" و پنهان است .
تا این كه حجّتها و پیمان خداوند باطل نگردد. اینان چقدرند و كجایند.
آنان از لحاظ شماره اندكند و از جهت قدر و منزلت با عظمتند. پروردگار با آنها حجّتهاى خویش را حفظ مىكند تا این كه آنها این حجّتها را در مانندهاى خود بسپارد.
دانش و بصیرت با هم براى حقایق امور به آنها روى آورده. پس آنها روح الیقین را لمس كردهاند و آنچه را كه ناز پروردگار به نعمت دشوار مىدانند آسان شمردهاند و به آنچه كه از آن نادانها وحشت كردهاند، خوى گرفتهاند و با بدنهایى كه روحهاى آنها به جاى بسیار بلند آویخته است در دنیا زندگى مىكنند.
اى كمیل، اینان جانشینان پروردگار در روى زمین هستند و دعوت كنندگان به دین او مىباشند. آه، آه، بسیار اشتیاق به آنها و به دیدار آنها دارم.»
پینوشت:
1- نهج البلاغه، حكمت 147.
گروه دین و اندیشه تبیان
مهری هدهدی