«پرواز کلمات»
قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ،قسمت چهارم(پایانی) :
![پرواز](https://img.tebyan.net/big/1388/04/7812872421411310124760462551252517751179.jpg)
در سادهترین گونههای تشبیه كه همان تشابه لفظی و ظاهری كلمههاست یعنی جناس، برخی تشبیه و جناس را در پدید آوردن شگفتی و نیروی القای مطلب به كار گرفتهاند. چنان كه خاقانی نهاد تنپرستان و خودنمایان را كه درونی آلوده و برونی آراسته دارند به گلخن و گل خندان مانند كرده و دو چیز ناهماهنگ را در كنار هم نشانده و گفته است:
نهاد تن پرستان را گل خندان و گلخن دان
درون سو خبث و ناپاكی و بیرون زر و مرجانش
و نظامی، نمك لب شیرین را با شكر درآمیخته و توصیفی بدینگونه آورده است:
نمك دارد لبش در خنده پیوست / نمك شیرین نباشد وانِ او هست
نمونههای یاد شده كه نخستین تشبیه همراه جناس و دومی تشبیه مركب است نشان میدهد . كه چگونه تشبیه كه از كیفیت تركیب مشبه و مشبه به و تلفیق محسوس و معقول گرفته میشود درجه ی تخیلی آن بیش تر و تأثیرش افزون تر است.
یكی دیگر از فسونكاری های شاعران در حلقه ی تشبیه آن جاست كه كرسی مشبه و مشبه به را جا به جا كنند و به تشبیه معكوس و قیاس وارون بپردازند. در این گونه تشبیه است كه فردوسی در شاهنامه ستاره و خورشید را در درخشندگی به تیغ و سنان و ظاهر شدن ماه را از فراز كوه به جلوس شاه بر تخت مانند كرده است:
ستاره سنان بود و خورشید تیغ |
ز آهن زمین بود و از گرز میغ |
سر از كوه بر زد هم آنگاه ماه |
چو بر تخت پیروزه پیروز شاه |
![ادبیات](https://img.tebyan.net/big/1388/04/869509123811623380287785679244123125.jpg)
از تشبیهات شگفت و والای شاعران نمایش هیئت سكون و طرز قرار گرفتن عناصر و اجزای یك پدیده در كنار هم است كه پیداست در این گونه تشبیه یك چیز به یك چیز مانند نشده، بلكه اجزای مركب با حالت و هیئت مخصوص به وضعیت همانندی تشبیه گردیده و درجه زی ابداع و معماری تشبیه در آن هنریتر و والاتر است. چنان كه منوچهری بوستانی را به مسجد و فاخته را به موذّن و شاخ بنفشه را كه سر بر زانو نهاده در حالت سكون نشان داده است:
بوستان چون مسجد و شاخ بنفشه در ركوع |
فاخته چون مؤذّن و آواز او بانگ نماز |
وان بنفشه چون عدوی خواجه گیتی نگون |
سر به زانو بر نهاده رخ به نیل اندوده باز |
و همین تشبیه (سر به زانو نهادن) كه نمایش هیئت سكون است، از تركیب جهات و عناصر و اجزای گوناگون حاصل آمده و با وجه شبهی مركب عرضه شده و از تشبیهات هنری شاعران است. چنان كه خاقانی زانوی ادب بر زمین زدن و در درس تعلیم و تربیت استاد به ادب نشستن را آیین ادب دانسته و آن را در قصیدهای با این تشبیهات آراسته است:
مرا دل پیر تعلمی است و من طفل زبان دانش |
دم تسلیم سر عشر و سر زانو دبستانش |
سر زانو دبستانی است چون كشتی نوح آن را |
كه طوفان جوش درد اوست جودی گردد فاصله امانش |
خود آن كس را كه روزی شد دبستان از سر زانو |
نه تا كعبش بود جودی و نه تا ساق طوفانش |
دبستان از سر زانو است خاص آن شیرمردی را |
كه چون سگ در پس زانو نشاند شور مردانش |
(دیوان، برگ 209)
![ادبیات](https://img.tebyan.net/big/1388/04/24204495297146217224208173587241231172149.jpg)
و سیر این تشبیه ابداعی را در شعر فارسی كه سر در آداب تعلیم و تعلم دارد و مربیان گفتهاند:
«بهتر است با اقعاء جلوس كند، دو پای خویش را فرش ساخته و دو زانو بنشیند». (1) میتوان در تشبیهات دیگر شاعران بزرگ هم دید، چنان كه خاقانی گوید:
همچو بنفشه بر سر زانو نهاده سر
زانو بنفشه رنگتر از لب هزار بار
صورتگری و فسون كاری سخنسرایان فارسی در قلمرو استعاره، بسی دلنشین و هوش رباست. آن جا كه صبح آه آتشین ز جگر برمیكشد و پگاهان نفس سر به مهر برمیكشد و خیمه ی روحانیان را عنبرین طناب میسازد و جیب دریده ی صبح از قواره ی پرنیانی نمایان میگردد. به این بیت های خاقانی بنگریم:
صبح آه آتشین ز جگر بركشید و گفت |
دردا كه كار خراسان بر آب شد |
زد نفس سر به مهر صبح مُلـَمَّع نقاب |
خیمه روحانیان گشت مُعَنـْبَر طناب |
ساحری را گر قواره بهر صبح آید به كار |
من ز جیب مه قواره پرنیان آوردهام |
بر قواره ماه سحری كرد چرخ |
تا سر از خواب گردان بر كرد صبح |
تشبیه و تمثیل و استعاره در دست شاعران ابزاری بوده است كه بدان وسیله به استدلال شاعران و برهانسازی میپرداختهاند. عنصری با استفاده از تناسب تشبیه و تمثیل ممدوح به یاقوت كه هم از سنگ ها هست و هم نیست و بالاتر و گران بهاتر از آن هاست، نتیجه گرفت كه ممدوحش از مردم است، لیكن مرتبتی بالاتر از مردم دارد و گفته است:
تو ای شاه اَر ز جنس مردمانی / بُوَد یاقوت نیز از جنس اَحجار
و مولوی با استفاده از این ترفند فرموده:
سیمرغ را خلیفه مرغان نهادهاند / هر چند هم لباس خلیفه غـُراب شد
![ادبیات](https://img.tebyan.net/big/1388/04/148178191220133245144207578742139915782100.jpg)
گریز از توسل به دلایل عادی و طبیعی و حركت به اقامه ی علت های شاعرانه موجب گردیده است كه خاقانی خوان ددان و درندگان را با كاسه سر دشمنان رنگین و الوان سازد تا امید و نیاز ددان برآورد:
خوان ددان را به كاسه سر اعدا
ز آتش شمشیر تو طعام برآمد
و یا انوری گرگانِ بیابان را آرزومند سر خونریز اسیران ممدوح شمرده و پاس داری شبان را از گوسفندان واجب دانسته است:
گرگان سر خونریز اسیران تو دارند
واجب شِمُرَد حَزْم شبان پاس غنم را
و فردوسی ممدوح خویش ـ پهلوان نام دار ایران، رستم را ـ چماننده ی چرمه و چراننده ی كركس توصیف كرده است:
ماننده چرمه هنگام گرد / چراننده كركس اندر نبرد
مطالعه و پژوهش در این ترفندها و انگیزهها و صورتگری ها و سحركاری های شاعرانه حدیثی بس دراز دارد و این هنرها سخنسرایان ایرانی را در تاریخ ادب جهان نام دار و همیشه زنده ساخته است.
پی نوشت :
1- «آداب تعلیم و تعلم در اسلام»، ترجمه سید منحمد باقر حجتی، برگ 337.
دکتر جلیل تجلیل
تنظیم : بخش ادبیات تبیان