آخر خط
(گفتمان مرگ شناسی 6)
شربتی برای همه
در نوشتار پیشین با اشاره به پاره ای از آیات قران گفته شد که هر انسانی لا جرم دو مرگ و دو حیات دارد، مرگی و حیاتی در این دنیا، مرگی و حیاتی در عالم برزخ.
در این نوشتار، با تبیین قانون فراگیر مرگ روشن می شود که این پدیده تنها برای موجودات جاندار معنا و مفهوم دارد و برای جمادات هیچگونه مرگ و انتقالی متصور نیست.
مرگ، قانونی فراگیر
قرآن در یك نگرش همه سویه قانون مرگ را كلی دانسته و در آیاتی از این كتاب بر آن تأكید ورزیده، چنین میفرماید: "كلّ نفس ذائقة الموت وإنّما توفّون أجوركم یوم القیمة فمن زُحزِح عن النّار و أُدخل الجنّة فقد فاز و ماالحیوة الدّنیا إلّا متاع الغرور"(1)؛ هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید و محقّقاً روز قیامت همهی شما به مزد اعمال خود كاملا ً خواهید رسید. پس هر كس از آتش دوزخ دور داشته شد و به بهشت ابدی وارد شد، پیروزی و سعادت ابدی یافت و بدانید كه زندگانی دنیا جز متاعی فریبنده نیست. این آیه دارای چهاربخش است:
1 ـ مرگ قانونی كلّی و استثنا ناپذیر است.
2 ـ اجر كاملِ كردار هر كس تنها در قیامت داده میشود.
3 ـ رستگار و برنده كسی است كه از آتش برهد و به بهشت وارد گردد.
4 ـ متاع اندك دنیا فریب و بازیچه است.
بسیاری از مفسران، از جمله فخر رازی تصریح کرده اند که از قرآن استفاده میشود آنچه میمیرد بدن است، نه روح، و مرگ عبارت است از قطع علاقه روان از تن. پس مرگ روح را نمیمیراند، بلكه روح مرگ را میچشد
توضیح:
قرآن كریم مسایل علمی را همراه مسایل اخلاقی آموزش میدهد و در كنار "یعلّمهم الكتاب و الحكمة"(2) واژهی "یزكّیهم" قرار داده است؛ یعنی دانستیها همراه باورها و ارزشهای اخلاقی، كامل كنندهی یكدیگر است. در آیهی فوق نیز كلیّت قانون مرگ را گوشزد كرده است؛ یعنی در سراسر قرآن استثنا به چشم نمیخورد تا كسی از پدیدهی مردن مصون باشد و هرگز نمیرد و مانند آیهی "كلّ نفس بما كسبت رهینة" نیست كه در پی آن "إلّا أصحابَ الیمین"(3) قرار گرفته باشد؛ یعنی هر نفْسی در گرو عمل خویش است، مگر اصحاب یمین كه آنان آزادند و مرهون نیستند و در باغهای بهشت از نعمت برخوردارند. از دیدگاه قرآن، مرگ برای همه انسانها از مقدّرات حتمی و تخلّف ناپذیر است: "نحن قدّرنا بینكم الموت وما نحن بمسبوقین"(4)؛ هیچ عاملی نمیتواند جلوگیر آن باشد و بر فرمان ما سبقت گیرد. قرآن با روشن ترین بیان به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: "و ما جعلنا لبشرٍ من قَبْلك الخلد أفإیْن متّ فهم الخالدون * كلّ نفس ذائقة الموت و نبلُوكم بالشرّ و الخیر فتنةً وإلینا ترجَعون"(5)؛ ای پیامبر! ما به هیچ كس پیش از تو عمر جاوید ندادیم. آیا با آن كه تو خواهی مرد دیگران زنده میمانند؟ نه چنین است. هر نفسی در جهان طبیعت، رنج و سختی مرگ را میچشد و ما شما را به بد و نیك مبتلا میكنیم تا بیازماییم و هنگام مرگ به ما باز میگردید. قرآن در مقام تحدّی و به زانو درآوردن استدلال خصم میفرماید: "ترجعونها إنْ كنتم صادقین"(6)؛ هنگامی كه جانهایشان به گلو میرسد و شما مینگرید، اگر راست میگویید جان را دوباره به بدن مرده باز گردانید. بنابراین، مرگ قانونی كلّی و ثابت است و هیچ گونه تغییری در آن پدید نخواهد آمد و جملهی "إنّ الموت حقّ"(7) از لوازم ایمان كامل است و برای تنبّهِ برزخی میّت و تذكّر دنیایی حاضران و تشییعكنندگان بهكار میرود.
قوانین عقلی نیز این معنا را تأیید میكند؛ زیرا معنا ندارد از یك سو جهانی برای آزمایش آفریده شده باشد و از سوی دیگر ابدی و جاودان و ثابت بماند؛ یعنی اصل امتحان، همیشه برای هدف است؛ و هرگز خود آزمون هدف نخواهد بود؛ زیرا معقول نیست انسانی برای ابد در سرای آزمون و در جلسهی امتحان باقی باشد. از این رو قرآن در پی "كلّ نفس ذائقة الموت"(8) میفرماید: "وإنّما توفّون أجوركم یوم القیامة"(9).
باری این آیهی مباركه میفرماید: "كلّ نفس ذائقة الموت"؛ هر موجود زنده مرگ را میچشد. برخی مفسران گفته اند: نفس به معنای ذات است؛ زیرا "نفس الشّی" همان "ذات الشی" و ذات هر چیز ماهیّت آن است. پس ماهیات همه باید مرگ را بچشند، گرچه آن ماهیت، جماد مانند سنگ باشد، ولی این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا آیه در مقام بیان مرگ موجود زنده است. از این رو درپی آن، جملهی "إنّما توفّون أجوركم یوم القیامة" را آورده است. پس شامل جماد و مانند آن نخواهد شد.
نكته دیگر این كه، بسیاری از مفسران، از جمله فخر رازی تصریح میكنند از آیه استفاده میشود آنچه میمیرد بدن است، نه روح، و مرگ عبارت است از قطع علاقه روان از تن. پس مرگ روح را نمیمیراند، بلكه روح مرگ را میچشد و در خود هضم میكند؛ آن سان كه انسان شربت را میچشد و در خود هضم میكند. پس آنچه چشیده میشود (مرگ) از بین میرود، نه چشنده. بنابراین، انسانی كه میمیرد در حقیقت مـرگ را میرانده، نه این كه خودش از بین برود. روح انسان با چشیدن مرگ از تحوّل و انتقال میرهد. از این رو قرآن دربارهی ساكنان بهشت میفرماید: "لایذوقون فیها الموتَ إلّا الموتَةَ الأُولی"(10)؛ پس از سركشیدن عصارهی حیات و چشیدن مرگِ اوّل دیگر مرگی نخواهند چشید؛ یعنی تحول و انتقالی نخواهند داشت.
نظر شیخ طوسی
شیخ طوسی میگوید: به كار گرفتن واژه "ذوق" در آیه مزبور از نوع مجاز است؛ زیرا ذوق، یعنی چشیدن، در ماهیات و امثال آنها حقیقت است، آن سان كه زبان انسان مزه غذاها را میچشد. بنابراین، مرگ چیزی نیست كه نفس انسان آن را بچشد و همان طور كه عرب مجازاً میگوید: "شرب كأس المنون"، جام مرگ را سركشید، قرآن نیز مجازاً میفرماید: هر نَفْسی مرگ را میچشد(11).
لیكن تفسیر مزبور صائب نیست؛ زیرا الفاظ برای ارواح معانی وضع شده، نه برای مصادیق مادّی و شخصی آنها؛ مثلا ً واژه "مصباح" برای چراغ وضع شده و در این وضع، خصوصیت چراغ هیزمی، روغنی، نفتی یا برقی لحاظ نشده است. چراغ وسیلهی روشنایی است و انسانها برای تأمین روشنایی خود، زمانی هیزم برمیافروختند و از نور آن استفاده میبردند و زمان دیگر از روغن، نفت یا برق بهره میبردند یا میبرند. مصباح نه تنها برای چراغهای مادی و مصادیق شخصی وضع نشده، بلكه هر آنچه نور معنوی افاده كند عنوان چراغ به خود میگیرد؛ مانند واژهی نور كه هم بر انوار و مصادیق مادّی اطلاق میشود و هم بر انوار و مصادیق معنوی؛ مانند: "اللّه نور السّموات و الأرض"(12). بنابراین، ذوق به معنای چشیدن است؛ خواه چشنده و چشیده شده مادّی باشند یا مجرّد. در نتیجه اطلاق ذوق در آیه كریمه حقیقت است، نه مجاز و انسان حقیقتاً چشنده است، نه مجازاً و پدیده مرگ حقیقتاً چشیده میشود، نه مجازاً.(13)
ادامه دارد...
پینوشتها________________
(1) سورهی آل عمران، آیهی 185.(2) سورهی جمعه، آیهی 2.
(3) سورهی مدّثر، آیات 38 و بعد.
(4) سورهی واقعه، آیهی 60.
(5) سورهی انبیاء، آیات 34 ـ 35.
(6) سورهی واقعه، آیهی 87.
(7) بحار، ج 13، ص 285.
(8) سورهی آل عمران، آیهی 185.
(9) همان.
(10) سورهی دخان، آیهی 56.
(11) سورهی انبیاء، آیهی 35.
(12) سورهی نور، آیهی 35.
(13)تفسیر موضوعی قرآن، ج4، جوادی آملی
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه _ شکوری