تبیان، دستیار زندگی
مردی به دربار خان زند می‏رود و با ناله و فریاد می‏خواهد تا کریم خان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می‏شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می‏شنود و می‏پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می‏‏دهد که مرد را به حضورش ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کریم خان زند

کریم خان زند

مردی به دربار خان زند می‏رود و با ناله و فریاد می‏خواهد تا کریم خان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می‏شوند.

خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می‏شنود و می‏پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می‏‏دهد که مرد را به حضورش ببرند.

مرد به حضور خان زند می‏رسد. خان از وی می‏پرسد که چه شده است که این چنین ناله و فریاد می‏کنی؟

مرد با درشتی می‏گوید دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.

خان می‏پرسد وقتی اموالت به سرقت می‏رفت تو کجا بودی؟

مرد می‏گوید من خوابیده بودم.

خان می‏گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟

مرد در این لحظه پاسخی می‏دهد آن‏چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار و سرمشق آزادی  خواهان می‏شود.

مرد می‏گوید: من خوابیده بودم چون فکر می‏کردم تو بیداری!

خان بزرگ زند لحظه‏ای سکوت می‏کند و سپس دستور می‏دهد خسارتش را از خزانه جبران کنند و در آخر می‏گوید این مرد راست می‏گوید ما باید بیدار باشیم.

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

**********************************

مطالب مرتبط

برای چند شاخه گل

شاخه ها

کوهنورد

مثل خُمره!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.