دیگه از کوره در نمیرم
همان کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از خطای مردم میگذرد و خدا نیکوکاران را دوست دارد. آل عمران/ 134
من عصبانی میشوم. من جوش میآورم. من از کوره در میروم. اینجور وقتها دیگر خودم نیستم. کارهایی میکنم که مال من نیست. اصلاً از جنس کارهای من نیست.
وقتی یک نفر لجم را در میآورد. دیگر دست خودم نیست. حواسم نیست که چه میگویم و چه کار میکنم. شاید شیطان میرود توی جلدم. آن وقت از توی گلوی من داد و بیداد راه میاندازد؛ کاسه کوزه به هم میریزد و کلی خرابکاری میکند.
اما بعد از اینکه شیطان از جلدم بیرون رفت، پشیمان میشوم و نمیدانم چهجوری آبروریزیها را جمعوجور کنم.
آن وقت از خودم بدم میآید و میگویم اگر یک کم طاقت میآوردم و آرام میگرفتم، اگر یک کم به قول مادربزرگ دندان روی جگر میگذاشتم، اوضاع و احوال اینقدر به هم ریخته نمیشد.
خدایا! مواظبم باش و در چنین موقعهایی آرامم کن. نگذار شیطان به کارهایی وادارم کند، که زشت است و پشیمانی میآورد.
امروز که این آیه را خواندم، خیلی فکر کردم، با ذهنم کلنجار رفتم و از خودم پرسیدم: «چرا خدا میگوید فروخوردن خشم؟ مگر خشم یک چیز فروخوردنی است؟»
آن وقت بود که احساس کردم هر بار که عصبانی میشوم و دیگران عصبانیتم را میبینند، در حقیقت من خشمم را بالا میآورم و قسمتهای زشت وجودم را روی دیگران استفراغ میکنم. چقدر چندشآور و ناراحت کننده است!
خدایا! مواظبم باش و در چنین موقعهایی آرامم کن. نگذار شیطان به کارهایی وادارم کند، که زشت است و پشیمانی میآورد.
چرا عصبانی نشدن کار سختی است؟ آیا برای توهم سخت است؟
هیچ وقت پیش آمده که از عصبانی شدنت پشیمان شده باشی؟ وقتی خیلی عصبانی میشوی و از کوره در میروی، برای آرام کردن خودت چه کار میکنی؟
عرفان نظر آهاری
تنظیم: بخش کودک و نوجوان