تبیان، دستیار زندگی
یحیى ابن ام طویل باب امام سجاد(علیه‎السلام) در حالى كه هنوز زنده بود، پاى او را قطع كردند و سپس وى را به شهادت رساندند، محمد ابن سنان كه باب امام صادق(علیه‎السلام) و از
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز امام چیست؟

ولادت امام باقر علیه السلام

دوران امامت امام محمدباقر(علیه‎السلام) مصادف با ادامه فشارهاى خلفاى بنى امیه و حكام آنها با شیعیان در عراق بود، و توصیه امام به شیعیانش كه: «من بلى من شیعتنا ببلاء فصبر كتب الله له اجر الف شهید؛ كسى از شیعیان ما که به مصیبت گرفتار شود و پایدارى نماید، خداوند پاداش هزار شهید را براى او مى‌نویسد.» این روایت حاكى از فشارهایى است كه بر شیعیان وارد مى‌شد، و امام مى‌كوشید بدین وسیله آنان را به مقاومت و خویشتن‌دارى هر چه بیشتر فرا بخواند، و این سختگیرى‌ها به دلیل ادعاى ولایت و امامت امامان بود.

موضع‎گیرى ظاهراً ملایم امام باقر(علیه‎السلام) علیه دستگاه خلافت اموى كه هرگونه مخالفتى را به شدت سركوب مى‌كردند، براى بقاى هسته مقاومت بود، چه آن كه تقریباً همه شیعیان و حتى همه اموى‌‌ها، به خوبى مى‌دانستند كه رهبران شیعه مدعى خلافت و حكومت هستند، و خلافت را حق خود و حق آباء خود مى‌دانستند كه قریش به زور آن را غصب كرده‌اند، و این از نقطه اتكاء امامان معلوم بود كه روى ولایت و امامت به همان معناى زعامت و تصدى امرى تكیه مى‌كردند، و خود را شایسته آن مقام مى‌دانستند.

امام باقر(علیه‎السلام) فرمود: «بنى اسلام على خمس الصلاة و الزكاة و الحج و الجهاد و الولایة. و لم یناد بشىء كما نودى بالولایة فاخذ الناس باربع و تركوا الولایة؛ اسلام روى پنج ركن استوار است: نماز، زكات، حج، جهاد و ولایت، و مردم خوانده نشده است به چیزى، آن چنان كه به ولایت خوانده شده است، و مردم چهار ركن را قبول كردند و آن یكى را ترك نمودند.»

توصیه امام به شیعیانش كه: «من بلى من شیعتنا ببلاء فصبر كتب الله له اجر الف شهید؛ كسى از شیعیان ما که به مصیبت گرفتار شود و پایدارى نماید، خداوند پاداش هزار شهید را براى او مى‌نویسد.» این روایت حاكى از فشارهایى است كه بر شیعیان وارد مى‌شد، و امام مى‌كوشید بدین وسیله آنان را به مقاومت و خویشتن‌دارى هر چه بیشتر فرا بخواند، و این سختگیرى‌ها به دلیل ادعاى ولایت و امامت امامان بود.

موضعگیرى‌هاى امام باقر(علیه‎السلام) علیه حكام غاصب و ظالم بنى امیه، تا آن جا سخت و پایدار بود كه شیعیان خود، از همكارى با حكام ممانعت مى‌كردند، و براى آن كه فكر حكومت و مخالفت با بنى امیه را از سر بیرون كند امام باقر(علیه‎السلام) را با فرزندش امام صادق(علیه‎السلام) به شام فرا خواندند و مورد اهانت و تحقیر قرار دادند. از این رو تقیه یكى از اصولى‌ترین سپرهایى بود كه شیعه در پناه آن، خود را در دوران‌هاى سیاه استبداد اموى و عباسى نگه داشتند. و امام باقر(علیه‎السلام) فرمود:

«ان التقیة من دینى و دین آبایى ولا دین لمن لا تقیه له؛ تقیه از دین من و دین آباء من است، كسى كه تقیه ندارد دین ندارد.»

تقیه، یعنى حفظ سرّ، رازدارى و امانتدارى، تا كسى سرّى و رازى نداشته باشد، رازدارى در مورد او معنا ندارد، و این راز در زندگى امامان شیعه چیست؟ این چیست كه همه یاران و معتقدان به امام را شایستگى یا قدرت تحمل آن نیست، فقط كسانى معدود و انگشت شمارند كه چون به لیاقت و صلاحیت آن نایل آمده‌اند، شرف رازدارى یافته‌اند؟

نمى‌شود راز امام را در مسایل ماوراء طبیعى خلاصه كرد و در غیب‌گویى منحصر نمود، چرا امام به یاران خود در فضیلت كتمان چنین چیزى، چندان توصیه و تأكید كند كه در كتب حدیث شیعه، بابى به عنوان باب الكتمان پدید آید؟

این راز باید چیزى باشد كه در صورت برملا شدنش، جمع شیعه و خود امام را خطر بزرگ تهدید كند، و آن چیز غیر از امور غیبى و ماوراء طبیعى است .

آیا این راز مربوط به معارف شیعى است؟ یعنى تفسیرى كه شیعه از اسلام مى‌كند، و نظر خاصى كه در فقه و احكام شرع ارائه مى‌دهد؟ در این كه این معارف در دوران اختناق اموى و عباسى، باید با تدبیر و كاردانى اظهار شود، با همه كس مطرح نگردد، و نااهلان را به آن راهى نباشد، حرفى نیست. ولى با این همه این را نمى‌توان راز امام دانست، زیرا این معارف با همه اختصاصى بودن، در صدها حوزه حدیث و فقه در چندین شهر بزرگ كشور مسلمان آن روز، مطرح بود و به بیان دیگر این معارف اختصاصى بود، ولى راز امام نبود، اختصاصى بدین معنا كه رواج و رونق آن محدود به جمع شیعه است و غیر شیعه فقط در شرایط خاص مى‎تواند بدان دست یابد.

ولادت امام باقر علیه السلام

چرا نگوییم كه راز، مسایل و مطالبى در پیرامون اسرار تشكیلاتى امام است. یك جمع كه با هدف انقلابى و با ایدئولوژى راهنما، در میدان مبارزه سیاسى و فكرى گام مى‎نهد، داراى اسرار است یعنى تاكتیك‎هاى پیش بینى شده، زمان و مكان اقدام‎هاى بزرگ، نام و نشان و تكلیف مهره‎هاى مؤثر، منابع مؤثر مالى، خبرها و گزارش‎ها از پاره حوادث و وقایع مهم و ... و مطالبى از این قبیل، رازهاى ناگشودنى تشكیلات است كه جز براى كارگزاران اصلى و شخص رهبر، براى كسى دیگر دانستنى نیست و این همان رازداران و یا امانتداران راز است. بازگو كردن آن به دوستان و شیعیان در حكم راهگشایى به سوى آن است، و این خطاى بزرگ و خسارت بخش است، خطایی كه عاقبت به انهدام یك جمع منتهى مى‎شود.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: اسلام روى پنج ركن استوار است: نماز، زكات، حج، جهاد و ولایت، و مردم خوانده نشده است به چیزى، آن چنان كه به ولایت خوانده شده است، و مردم چهار ركن را قبول كردند و آن یكى را ترك نمودند.»

كسى كه سرّ امام را بر ملا كند در عمل، كار یك دشمن را كرده است، پس به آسانى مى‎توان معنا و وجه این سخن امام را دانست كه آن كس که با ما به پیكار برمى‎خیزد، بر ما گران بارتر نیست از آن كه راز ما را افشاء مى‎سازد. در ارتباط بسیار پنهانى امام با شیعه، گاه لازم است كه اسرار تشكیلاتى غیر مستقیم، به وسیله واسطه‎ها میان امام و شیعیان مبادله گردد، و این یك تدبیر كاملاً معقول است .

هنگامى كه چشم‎ها و گوش‎هاى بیگانه با حرصى هر چه بیشتر، در انتظار كشف ارتباطات شیعیان با امامند، در موسم حج، در زیارت مدینه، در رفت و آمد كاروان‎ها از شهرهاى دور دست و ... هرگونه رابطه میان امام و افراد، اگر به وسیله جاسوسان خلیفه كشف شود، مى‎تواند سر نخ دنباله‎دارى به سوى اعماق تشكیلات شیعه باشد، در این مواقع امام(علیه‎السلام) خود نیز افراد را به ملائمت و گاه به عنف از خود دور مى‎ساخته است.

به سفیان ثورى مى‎گوید: «تو مورد تعقیب دستگاهى و در پیرامون ما جاسوسان خلیفه هستند، ترا طرد نمى‎كنم ولى از نزد ما برو.» و براى كسى از شیعیانش كه در راه به او برخورد كرد، و از روى تقیه روى از او برگردانده، از خدا طلب رحمت مى‎كند، و كسى را كه در موقعیت مشابه، با احترام به آن حضرت سلام داده، مورد نكوهش قرار مى‎دهد. در چنین مواردى لازم است میان امام(علیه‎السلام) و این كسان، كسى واسطه باشد و به این واسطه اصطلاحاً "باب" گفته مى‎شود. «باب» قاعدتاً باید از زبده‎ترین و نزدیك‎ترین یاران امام باشد. و نیز از پربارترین آنها از خبر و اطلاع همانند "زنبور عسل" كه اگر حشرات موذى بدانند كه در اندرون او چیست، قطعه قطعه‎اش مى‎كنند و او را مى‎ربایند، و تصادفى نیست كه این باب‎ها غالباً مورد تعقیب و انتقام سرسختانه حكومت قرار گرفته‎اند.

یحیى ابن ام طویل "باب" امام سجاد(علیه‎السلام) در حالى كه هنوز زنده بود، پاى او را قطع كردند و سپس وى را به شهادت رساندند، محمد ابن سنان كه "باب" امام صادق(علیه‎السلام) و از خواص او است، به ظاهر از نزد امام طرد مى‎شود، و این تبرى جستن و اظهار بیزارى، هیچ موجبى جز یك تاكتیك تشكیلاتى ندارد. یا جابر ابن یزید جعفى "باب" امام باقر(علیه‎السلام) با بر ملاء ساختن یك جنون تصنعى از كشته شدن كه دستور آن از طرف خلیفه چند روز قبل صادر شده بود، نجات مى‎یابد .

كسانى كه حافظ و مباشر جمع آورى و تقسیم اموالى كه در اختیار امام است، هستند بى گمان از اسرار زیادى باید آگاه باشند، كه كمترین و كوچكترین آنها اطلاع از نام پرداخت كنندگان و نام گیرندگان آن اموال است و این براى دشمنان تشكیلات امام علیه طعمه‎ى كوچكى نبود، سرنوشت عبرت انگیز معلى ابن خنیس وكیل امام صادق(علیه‎السلام) در مدینه و اظهارات تقیه آمیز امام(علیه‎السلام) درباره مفضل ابن عمر وكیل آن حضرت در كوفه نمونه روشن براى این مدعا است .

تقیه، یعنى حفظ سرّ، رازدارى و امانتدارى، تا كسى سرّى و رازى نداشته باشد، رازدارى در مورد او معنا ندارد، و این راز در زندگى امامان شیعه چیست؟ این چیست كه همه یاران و معتقدان به امام را شایستگى یا قدرت تحمل آن نیست، فقط كسانى معدود و انگشت شمارند كه چون به لیاقت و صلاحیت آن نایل آمده‌اند، شرف رازدارى یافته‌اند؟

سه عنوان "باب، وكیل و صاحب" كه مصداق هر یك را در چهره‎هاى مشخص و مبرزى از رجال شیعه مى‎توان یافت، طرح روشن از واقعیت شیعه و روابط آن با امام و مجموعاً تكاپوى تشكیلاتى شیعیان به دست مى‎آید. شیعه در این طرح، مجموعه‎ای از عناصر هماهنگ و همگام و مصمم است كه گرد محور عظیم و مركزى الهام بخش و مقدس گرد آمده است و از او مى‎آموزد و فرمان مى‎گیرد، براى او خبر و گزارش مى‎آورد، امیدش به او و چشمش به اشاره او است، حتى جوشش بیتاب كننده احساسات خود را نیز كه براى یك جمع مستضعف و مصمم بر مبارزه كه بر اثر فشار ناروایى‎ها و بى عدالتى‎ها یك چیز طبیعى است به توصیه حكیمانه آن حضرت مهار مى‎كند. و شیوه‎هاى كارهاى پنهان مانند: رازدارى، كم‎گویى، بى‎نشان زیستن، تعاون درون جمعى، زهد و پارسایى انقلابى، و مانند اینها را هم به تعلیم او و به عنوان كار مقدس و خدایى مى‎آموزد و به كار مى‎بندد. به مردى كه از آن حضرت پرسیده است، چگونه صبح كرده‎اید اى فرزند پیامبر! چنین خطاب مى‎كند آیا وقت آن نرسیده است كه بفهمید ما چگونه‎ایم و چگونه صبح مى‎كنیم؟

داستان ما درست داستان بنى اسرائیل است در جامعه فرعونى كه پسران‎شان را مى‎كشتند و زنانشان را زنده مى‎گرفتند، بدانید كه بنى امیه پسران ما را كشتند و زنان ما را زنده مى‎گیرند، و پس از این بیان گیرا و بر انگیزاننده، مسئله اصلى یعنى اولویت اهل بیت را نسبت به حكومت پیش مى‎كشد، و مى‎گوید عرب مى‎پنداشت كه برتر از عجم است، زیرا كه محمد(صلی الله علیه و آله) عربى است و عجم بدین پندار گردن مى‎نهادند، اگر آنان در این ادعا، صادقند، پس ما از دیگر شاخه‎هاى قریش برتریم، زیرا ما فرزندان و خاندان محمدیم و كسى با ما در این نسبت شریك نیست .

مرد كه گویا به هیجان آمده مى‎گوید: به شما خاندان مهر مى‎ورزم، و امام(علیه‎السلام) كه او را تا مرز پیوستگى كامل فكرى و قلبى و عملى جلو آورده، آخرین سخن آگاهى بخش و هشیارگر را نیز به او مى‎گوید: پس خود را منتظر و آماده‎ى بلا كن، بخدا سوگند بلا به شیعیان ما نزدیك‎تر است از سیل به دامنه كوه و بلا نخست ما را مى‎گیرد و سپس شما را، همچنان كه راحت و امنیت اول به ما مى‎رسد و آنگاه به شما .

نمونه‎هایى كه از ارتباطات امام با این جمع در دسترس ما است، از یك سو نمایشگر صراحتى در زمینه آموزش‎هاى فكرى است، و از سوى دیگر نشاندهنده پیوستگى و تشكل محاسبه شده میان آنان و امام . فضیل ابن یسار از نزدیك‎ترین یاران رازدار امام در مراسم حج با آن حضرت همراه است، امام به حاجیانى كه پیرامون مكه مى‎گردند، مى‎نگرد و مى‎گوید: در جاهلیت بدین گونه مى‎گردیدند، ولى فرمان آنست كه به سوى ما كوچ كنند، و پیوستگى و دوستى خود را به ما بگویند و یارى خود را به ما عرضه كنند. اما از آنجا كه در عهد امام باقر(علیه‎السلام) در اثر مظالم بنى امیه، هر روز در قطرى از اقطار و بلاد اسلامى، انقلاب و جنگ‎هایى رخ مى‎داد، و در میان خود خاندان امور نیز اختلافاتى بروز مى‎كرد، و این گرفتارى‎ها دستگاه خلافت را مشغول كرده بود، و از طرفى وقوع فاجعه كربلا و مظلومیت اهل بیت(علیهم‎السلام) مسلمانان را مجذوب و علاقمند اهل بیت مى‎ساخت، این عوامل موجب شد كه مردم سیل آسا به سوى مدینه و به محضر امام باقر(علیه‎السلام) سرازیر شوند، و امكاناتى در نشر حقایق براى آن حضرت به وجود آید و دعوت‎هاى شیعى كه بر اثر ستمگرى‎هاى خلفاء متوقف مانده بود كه جز در پوشش‎هاى ضخیم ارائه نمى‎شد، اكنون در بسیارى از اقطار اسلامى خصوصاً در عراق و حجاز و خراسان، ریشه دوانیده و قشر وسیعى را به خود متوجه ساخته، و حتى در دائره محدودتر بصورت یك پیوند فكرى و حزبى درآمده است .

آن روزى كه امام سجاد(علیه‎السلام) مى‎فرمود: "در همه عراق دوستان ما به بیست نفر نمى‎رسند"؛ سپرى شده بود، و اكنون هنگامى كه امام باقر(علیه‎السلام) به مسجد پیامبر در مدینه وارد مى‎شود، جماعت انبوه از خراسان و دیگر مناطق شیعه نشین مانند مدینه و كوفه، و مناطق جدیدى به ویژه بخش‎هایى از كشورهاى اسلامى كه از مركز حكومت بنى امیه دور است، نیز بر قلمرو طرز تفكر شیعى افزوده مى‎گردد، و نفوذ و تبلیغات شیعى در خراسان بیش از هر جاى دیگر بود، و روش سیاسى حضرت امام پنجم ، ادامه منطقى همان روش امام زین العابدین(علیه‎السلام) است .


منابع:

1- اصول كافى، كلینى، ج 1، ص 183 .

2- حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، رسول جعفریان، ج 1، ص 235، چاپ اول، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، 1371 .

3- پیشواى صادق، سیدعلی خامنه‎اى، ص 106، چاپ اول، انتشارات سید جمال .

4- رجال كشى، ص 380 .

5- بحارالانوار، ج 46، ص 360 .

6- سیر كوتاه در زندگى ائمه علیهم السلام، محمدحسین طباطبایى.

برگرفته از اندیشه حكومت دینى، ج 1، صص 521 – 529 .

تنظیم گروه دین واندیشه تبیان، هدهدی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.