تبیان، دستیار زندگی
طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است كاخ دل در خور اورنگ شهی یابد كرد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد

3 غزل عارفانه -عاشقانه

عشق

طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد

منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است

كاخ دل در خور اورنگ شهی یابد كرد

روشنان فلكی را اثری در ما نیست

حذر از گردش چشم سیهی باید كرد

شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است

طیِ این مرحله با نور مهی باید كرد

خوش همی می روی ای قافله سالار به راه

گذری جانب گم كرده رهی باید كرد

نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت

به صف دلشدگان هم نگهی باید كرد

جانب دوست نگه از نگهی باید داشت

كشور خصم تبه از سپهی باید كرد

گر مجاور نتوان بود به میخانه، ‹‹ نشاط ››

سجده از دور به هر صبحگهی باید كرد

نشاط اصفهانی  میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی ملقب به معتمدالدوله ( اصفهان 1175 – 1244 ق ) از شاعران و ادیبان و رجال سیاسی مشهور عصر قاجاریه و صاحب دیوان رسالت فتحعلی شاه قاجار است. مجموعـه ی آثار او به نام گنجینـه ی نشاط چند بار به طبع رسیده است.

عشق

موج شراب و موج آب بقا یكی است

هرچند پرده هاست مخالف، نوا یكی است

خواهی به كعبه روكن و خواهی به سومنات

از اختلاف راه چه غم، رهنما یكی است

این ما و من نتیجـه ی بیگانگی بود

صد دل به یكدگر چو شود آشنا، یكی است

در چشمِ پاك بین نبوَد رسمِ امتیاز

در آفتاب، سایـه ی شاه و گدا یكی است

بی ساقی و شراب، غم از دل نمی ‏رود

این درد را طبیب یكی و دوا یكی است

از حرفِ خود به تیغ نگردیم چون قلم

هرچند دل دو نیم بود، حرف ما یكی است

صائب شكایت از ستم یار چون كند؟

هر جا كه عشق هست، جفا و وفا یكی است

صائب تبریزی میرزا محمد علی صائب تبریزی (تبریز 1010- اصفهان 1088 ق) از شاعران بزرگ زبان فارسی است. پدر وی از بازرگانان معروف تبریز بود كه در عهد شاه عباس به اصفهان كوچید. صائب دراوایل جوانی سفری به مكه كرد و بعد به هندوستان عزیمت نمود. چندی در كابل اقامت كرد و مورد توجه ظفرخان والی آنجا واقع گشت و به همراهی او به دربار شاه جهان رفت و نزد آن پادشاه تقرب یافت. پس از مدتی ‏به اصفهان‏ بازگشت و به دربار شاه عباس پیوست و سمت ملك الشعرایی یافت. صائب ‏بزرگ‏ ترین نماینده ی سبك ‏هندی درشاخـه ی ایرانی ‏آن‏ است و بعضی ابیات‏ او حكم‏ مثل ‏سایر را دارد.

عشق

ای وای بر اسیری كز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد، صیّاد رفته باشد

آه از دمی كه تنها با داغ او چو لاله

در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا

صیدی كه از كمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناكی سازم خبر دلت را

روزی كه كوه صبرم بر باد رفته باشد

پر شور از حزین است امروز كوه و صحرا

مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

حزین لاهیجی شیخ محمد علی حزین لاهیجی اصفهانی ( اصفهان 1103 ق – بنارس هست 1181 ق ) در حملـه ی افغانان از اصفهان بیرون رفت و پس از سفر در سرزمین های عراق و حجاز و یمن عازم هندوستان شد و تا پایان عمر در این سرزمین اقامت نمود. حزین آخرین شعلـه ی كشیده سبك هندی است. از كار اوست: تذكره ی حزین، تاریخ حزین و دیوان اشعار.


تنظیم : بخش ادبیات تبیان