وقتی فضل خدا باعث نفاق میشود!
« وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ* فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ* فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا یكْذِبُونَ »(سور توبه، آیات 75 تا 77)
(بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعا صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!»
اما هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند!
این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.)
«ثعلبةبن حاطب» یك انصاری فقیر بود و مرتب به مسجد پیامبر(ص) میآمد و اصرار داشت كه پیامبر(ص) دعا كند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد. پیغمبر(ص) به او فرمود:
«قَلیلّ تُؤَدی شُكْرَه خَیرّ مِنْ كَثیرً لا تُطیقُه؛ مقدار كمی كه حقش را بتوانی ادا كنی،بهتر از مقدار زیادی است كه توانائی ادای حقش را نداشته باشی».
آیا بهتر نیست كه تو به پیامبر خدا تأسی جویی و به زندگی سادهای بسازی؛ ولی ثعلبة دست بردار نبود؛ سرانجام به پیامبر(ص) عرض كرد: به خدایی كه تورا به حق فرستاده، سوگند یاد میكنم كه اگر خداوند ثروتی به من عنایت كند، تمام حقوق آنرا بپردازم، پیامبر(ص) برای او دعا كرد.
چیزی نگذشت كه پسر عموی ثروتمندش از دنیا رفت و ثروت سرشاری به او رسید و گوسفندی خرید و زاد و ولد كردند، آنچنان كه نگاهداری آنها در مدینه ممكن نبود، ناچار به آبادیهای اطراف مدینه روی آورد و آنچنان مشغول و سرگرم زندگی مادی شد كه در جماعت و حتی نماز جمعه نیز شركت نمیكرد. پس از مدتی پیامبر(ص) مأمور جمعآوری زكات را نزد او فرستاد تا زكات اموال او را بگیرد؛ ولی این مرد كم ظرفیت و تازه به نوا رسیده، نه تنها از پرداخت حق الهی خودداری كرد؛ بلكه گفت: این حكم، برادر جزیه است؛ یعنی ما مسلمان شدهایم تا با پرداخت زكات از پرداخت جزیه معاف باشیم، چه فرقی میان ما و غیر مسلمانان باقی میماند؟
هنگامی كه پیامبر(ص) سخن او را شنید، فرمود: وای بر ثعلبه! وای بر ثعلبه! در این هنگام آیات فوق نازل شد: «از آنها كسانی هستند كه با خدا پیمان بستهاند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزی كند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شاكران خواهیم بود؛ اما هنگامی كه از فضل خود به آنها بخشید بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی گردان شدند. این عمل(روح) نفاق را در دلهایشان تا روزی كه خدا را ملاقات كنند برقرار ساخت، این بهخاطر آن است كه از پیمان الهی تخلف جستند و دروغ گفتند».
نكتهها:
1ـ كم ظرفیتی روحی نتیجهاش دنیا طلبی است.
2ـ دنیاطلبی نتیجهاش دنیاپرستی و بخل و امساك و خودخواهی است.
3ـ شكستن پیمانهای الهی عامل بهوجود آمدن روح نفاق در دلها و استمرار آن تا روز قیامت است.
4ـ از قسم خوردن و وعدهدادن نسبت به كارهایی كه از انجام آنها مطمئن نیستیم، بپرهیزیم.
5ـ عمل نكردن به قسمها و وعدهها، دروغ شمرده میشود هر چند ابتدای كار قصد دروغ نداشته باشیم. ثعلبه چه بسا در ابتدا از قسم خوردن و وعده دادن قصد دروغ نداشت؛ اما چون به آنها عمل نكرد در صورتی كه قدرت عمل به عهد خود را داشت، خدا او را دروغگو شمرد.
6ـ دنیاپرستی باعث كفر و انكار ضروریات اسلامی میشود.
7ـ همیشه بر حذر باشیم كه مبادا اموال و پست و مقام ما را از آن ارزشها و عهدهایی كه داشتیم، كنار بزند و آنها را فراموش كنی
منبع: مجله بشارت، شماره 22
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه _ شکوری