شخصیت شناسی
پیاز
پیاز در جامعه ما نقشی تعیین کننده دارد و بالا و پایین شدن قیمت آن میتواند تاثیرات مثبت و منفی زیادی روی اقشار مختلف جامعه داشته باشد پیاز انواع مختلفی دارد: پیاز سفید، پیاز قرمز، پیاز کرم، پیازچه،پیاز مو، پیاز ... خلاصه پیاز موجودی با ارزش و چند وجهی است:
- چلوکباب بیپیاز مثل مرد بیسیبیله! آرزوی ما آینه که هر روز سرظهر یه تیلیف بزنیم به حاجاکبر تا واسمون سه دست چلوکباب کوبیده زعفرونی بیاره در دکون تا ما بخوریم و صفا کنیم. حالا چلوکباب و سماق و دوغ و همه چیز هم که مهیا باشه اگرپیاز نباشه یعنی هیچی به هیچی؛ انگار داری سمباده میخوری! مملی یعنی همین وردستمون میگه پیاز خیلی خوبه! میگه ما هر روز ظهر «چل کب» میزنیم و شبا امل (مخفف املت) ولی وقتی پیاز وسط باشه هم فرقی نمیکنه! هر دوتاش میشه غذای شاهونه!
- پیاز موجود نازنینیه! فقط به کمی تدبیر و دوراندیشی نیاز داره برای مثال باید برنامه روزانهات رو نگاه کنی تا ببینی قرار مهمی نداشته باشی یا اینکه از نظر فرد و زوج بودن در روزی قرار نداشته باشی که مجبور باشی سوار وسائل نقلیه عمومی مثل مترو بی آر تی و تاکسی بشی. در ضمن باید مواظب وقایع غیر مترقبه هم باشی چون ممکنه در طول روز مجبور باشی چند بار آه بکشی. در این صورت دنیا روبوی پیاز ور میداره! تازه آه سوزان بدتره چون دنیا رو بوی پیاز داغ ور میداره!
کاشکی این مهندسان علم ژنتیک یه پیازایی درست کنن که بوشون قابل کنترل باشه و آبروی آدم رو نبره!
- از نظر حقیرزن باید بوی پیاز داغ بده، مرد بوی پیام خام! وقتی پای سفره دیزی، مشتت رو میکوبی تو سر پیاز و به یک ضرب چار لتش میکنی، حساب کار دست همه میآد که کی مرد خونه است و کی زن خونه است!
حتماً شنیدی که میگن یارو گربه رو دم حجله ناکار کرده تا نسخ بکشه! یادتون باشه که پولیتیکش پیاز کشونه پای دیزی خوریه! تازه اینا حواشی پیاز خورونه، اصل داستان وقتیه که نیم کیلو پیاز بزنی به بدن و فرصت پا بده تا یه عربده بکشی. صدای عربده همون لحظه است ولی تا هر وقت که بوی پیاز توی خونه پیچیده باشه، در واقع بوی عربده به مشام میرسه و دیگه کسی جرات نمیکنه نه بیاره رو حرفت.
- والا چی بگم؟ ما که شانس نداشتیم. سال سوم چهارم بودیم که ریز ریزجای خالی پیاز رو حس کردیم. توی دانشگاه پس گردنیمون ملس شده بود. حالا خودمونیم، میدونی چند تا «نه» شنیدم واسه همین بیپیازی؟
دوره سربازی نورافکن گردان بودم. اونجا پیاز فراوون بود ولی کلاً کشت پیاز ممنوع!
البته من غصهای نداشتم، تازه همه شده بودن مثل من.
ای بابا! بعد از سربازی از این خونه به اون خونه. با دسته گل، یا شیرینی، با وعده و وعید ولی آمون از پی پیازی. اینجا میگن بالش میکنن زیرپوست سرت و سطح پس کله رو گسترش میدن تا بشه از پیاز اونجا گذاشت اینجا. البته شما که مینویسید به جای اونجا بذارید پس کله، به جای اینجا بنویسید کف کله!
البته این آقاهه می گه چون اونجای کله شما کلهم قدّ باریکه کانال جبل الطارق مو داره، به کمی کشت پیاز برای اینجای کله ی شما دشواره.
واسه همین احتمالاً به جای بالشتک قرار متکا بکنند زیرپوست پس کله بنده لعنت به بیپیازی!
من عمیقاً با پیاز مخالفم. اگر امروز در اینجا آمدهام و دارم لایحه دفاع از خودم را ارائه میدهم، تماماً به خاطر پیاز است و پیش از آن به خاطر پیاز داغ. من یک خانوم وکیل پایه یک خیلی وارد هستم ولی این شوهر بنده انتظار دارد من برایش پیاز داغ درست کنم. یعنی با توجه به آنچه در کتاب آشپزی نوشته است، ابتدا باید پیازها را به روش ساتوری یا کبریتی با یک چاقوی تیز و تمیز روی تخته گوشت خرد کنم، سپس ماهیتابه را روی شعله کم گاز قرار بدهم. کمی روغن مایع سرخ کردنی درون ماهیتابه بریزم و پیازها را درون روغن خالی کنم. سپس باید بگذارم تا پیازها طلایی شود. خب من از کجا باید بدانم که پیاز طلایی یعنی چه؟ آن وقت این آقای به ظاهر محترم باید زنگ بزند به آتشنشانی تا بیاید ماهیتابه مرا با فرغان به محوطه باز منتقل کند؟ من که کف دستم را بو نکردهام که پیاز بعد از ده دقیقه طلایی میشود من خیال میکردم در این فاصله میتوانم از وقتم استفاده کنم و کتاب هزار و هشتصد و بیست و چهار صفحهای قانون پنچرگیری کنار اتوبان را مطالعه کنم، تازه آنها توی کتاب مینویسند روی شعله کم، خب من از کجا بدانم معیار شعله سنجی چیست که مثلاً فلان شعله کم است یا قلان شعله زیاد است؟
به هر حال من امروز علیه پیاز اقامه دعوا میکنم چرا که شوهرم با من به خاطر پیاز داغ دعوا کرده است و پررو پررو به من میگوید تو حتی عرضه پیاز داغ درست کردن را هم نداری! من از همینجا اعلام میکنم که بنده یک خانم وکیل موفق پایه یک هستم و هرگز زیر بار ننگ پیاز داغ درست کردن نمیروم. اصلاً لعنت به هر چه پیاز و پیاز داغ است!
ما با شما دعوا نداریم. خوب یک غلطی کردیم و گفتیم ماشینه پوست پیاز به. به ما هم گفته بودن. ما که کف دستمون رو بو نکرده بودیم که منظور یارو پیاز سفیده نه پیاز قرمز. البته دفعه قبل هم که ازش آمار ماشین نوک مدادی گرفته بودیم، ماشین سبز بود بعداً فهمیدیم منظورش نوک مداد سبز بوده! حالا کاریه که شده. خدا رو باید شکر کنید که ما دنبال ماشین پوست پیازی یا پوست سفید بودیم و گرنه الان این ماشین شما بود که لخت شده بود و بدون زاپاس و صندلی و سیستم صوتی و آینه تاشوی برقی و کامپیوتر و فرمون گوشه خیابون خوابیده بود!
شهریار زنجانی (رشد نوجوان)
تنظیم خرازی