یک چشم آلبالو، یک چشم گیلاس
تلویزیون زدگی هم از آن واژههای تازه تاسیس است که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود و خب آن طور که از سر و ته این کلمه بر میآید، یک بیماری واگیردار هم هست. یک بیماری مثل گرمازدگی، سرمازدگی، خواب زدگی، پشه زدگی و هزار کوفت و زهر مارزدگی دیگر.
عرض شود به حضورتان، ما که همواره جانمان را فدای تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفیدمان میکردیم و اگر سر مبارکمان میرفت، چشم از آن جعبه جادویی بر نمیداشتیم. در انتهای تعطیلات نوروزی، سخت احساس تلویزیون زدگی کردیم. دور از جان شما افتادیم روی خط اسهال و استفراغ و دلپیچه و سرگیجه و غیره و غیره. یعنی اولش این همشیره بیزبان را تام میدیدیم و خودمان را جری و کلی هم دعوا و مرافعه داشتیم. بعدش ما که آدم خل و سادهای بودیم، تمام دروغهای روزگار و تمام قالتاقبازیها را از بازیگران سریال خاله جان یاد گرفتیم و نمیدانم چه کار کردیم که یک کتک مفصل از مامان جان و باباجانمان نوش جان کردیم. خلاصه از بس سینمایی در سینمایی از چهار شبکه تلویزیون دیدیم، همه را با هم قاطی کردیم و حالا هر چه فکر میکنیم، یادمان نمیآید توی فیلمهای این چند روز چند نفر کشته شدند و قاتلها با چه روشی مقتولها را ناکار کردند. حتی یادمان نمیآید رنگ کلاه کلاه قرمزی سبز بود یا آبی؟ باور بفرمایید چشمهایمان یک جوری شده، یعنی یک چشم آلبالو، یک چشم گیلاس میبیند و یکی در میان آب دماغ میکشیم بالا.
پزشکان اورژانسی برای درمان این بیماری خطرناک (تلویزیون زدگی) مطالعه روزانه 40 صفحه کتاب غیردرسی را توصیه کردهاند.
دوست نوجوان
تنظیم:خرازی