تبیان، دستیار زندگی
هدف چیست؟ پس هدف کجا است؟ پس ما چه جوری بفهمیم که هدف کدام است و وسیله کدام است؟ دانشمندان علم خلاقیت، از قانونی حرف می زنند به نام قانون شش چرا.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرمول شناسایی اهداف انحرافی

هدف

همه ما با وسیله ها و هدف ها آشنا هستیم. وسیله ها، راه رسیدن به هدف ها هستند. حالا فکر می کنید اگر به جای چسبیدن به هدف ها، به وسیله ها بچسبیم، چه خواهد شد؟

وقتی به ما آدم ها می گویند: هدف هایتان را مشخص کنید ، به همه چیز اشاره می کنیم جز آن چه که باید اشاره بکنیم. کاغذهای زیادی را سیاه می کنیم و یک لیست بلندبالا تهیه می کنیم تا به دیگران ثابت کنیم که چه هدف های بالا و والایی داریم. بعد هم برای رسیدن به این هدف ها، شروع می کنیم به برنامه ریزی. حتی ممکن است برنامه هایمان، مو هم لای درزشان نرود و ما را به این هدف ها برساند. اما نکته جالب ماجرا، جایی است که به هدف ها می رسیم! ما که به همه هدف هایی که نوشته بودیم و برایشان برنامه ریخته بودیم، می رسیم، اما باز هم شاد و آرام و خوشبخت نیستیم. مگر قرار نیست که هر هدفی، به ما آرامش و شادی و خوشبختی بدهد؟ اگر قرار بر این ها نیست، پس چرا زحمت رسیدن به هدف را به خودمان می دهیم؟

چرا چنین است؟ چرا بسیاری از هدف هایی که انتخاب می کنیم ، ما را به آرامش و شادی نمی رسانند؟ چرا ماشین هایی که می خریم، آپارتمان هایی که می سازیم، ویلاهایی که قولنامه می کنیم، ترقی های شغلی ای که می کنیم و... ما را به آرامش نمی رسانند و شادترمان نمی کنند؟

هدف

ما، تیراندازانی هستیم که در مسابقه زندگی، باید به سیبل بزنیم؛ اما سیبل اصلی را گم کرده ایم و داریم به در و دیوار و درخت و زمین و ... تیر می زنیم. بعد هم دلمان را خوش می کنیم که به به، به هدف زده ایم! مشکل، درست از جایی شروع می شود که سیبل اصلی را، با سیبل های فرعی اشتباه می گیریم و به در و دیوار می زنیم. سیبل اصلی چیست؟

همه ما با کلمه هدف آشنا هستیم. با کلمه وسیله هم، همچنین. وسیله ها، راه هایی ایجادی می کنند تا ما به هدف هایمان برسیم. وسیله، پژوی 206 است که با آن، می خواهیم به رامسر برویم، و هدف، رسیدن به رامسر. حتی خود رامسر هم هدف نیست، هدف، رسیدن به ویلایی است در رامسر. حتی خود ویلا هم هدف نیست، هدف، رسیدن به آرامش است، استراحت کردن است، کناره جویی از شلوغی های شهر و گرفتاری های محل کار است و... می بینید! حتی خود رامسر هم هدف نیست، در حالی که خیلی هامان ممکن است آنرا با هدف اشتباه بگیریم. حتی خود ویلا هم هدف نیست، اما خیلی هامان آن را با هدف اشتباه می گیریم.

پس هدف چیست؟ پس هدف کجا است؟ پس ما چه جوری بفهمیم که هدف کدام است و وسیله کدام است؟ خیلی ساده: شما با مساله ای روبه رو هستید؛ هر مساله ای که می خواهد ، باشد. برای رسیدن به عمق این مساله،  شروع می کنید به مطرح کردن چرای اول. بعد که به آن جواب دادید ، جلوی جواب یک چرا ی دیگر می گذارید و دوباره جواب می دهید. به جواب سوال اول و مساله اول، دوباره یک چرای دیگر هم اضافه می کنید. اینکار را تا شش چرا انجام می دهید. البته ممکن است که تا قبل از چرای ششم هم، به عمق مساله ای که با آن روبه رو هستید برسید.

جالب است، وقتی که از این فرمول استفاده می کنید ، تازه می فهمید که خیلی از چیزهای بی ارزشی بوده اند. و تازه، هدف های دیگر برای شما روشن می شود.

و نکته ای تکان دهنده تر این که: هدف، خود من هستم، خود تو هستی، خود ما هستیم، خود آنها هستند، خود انسان است! بله، هدف، انسان است. درک این نکته، همه باورها و هدف های پیشین مرا با مشکل روبه رو کرده و با زلزله ای چند ریشتری. این که سالیان سال، وقت و زندگی و جوانی ات را بگذاری تا به هدفی برسی، بعد تازه بفهمی که هدف، یک چیز دیگر بوده است. انگار که تیرانداز باشی و کلی تمرکز کنی و بعد، فکر کنی که تیرت را به هدف زده ای؛ آن هم در حالی که بعدها بفهمی که ....

بله، هدف، خود تو هستی؛ به همین راحتی، به همین روشنی. هدف، کار کردن نیست. کار کردن، وسیله ای است که قرار است به تو شخصیت بدهد، قرار است به تو پول بدهد تا کتاب بخری و مهمانی بروی و سفر بروی و خودت را بسازی.

باید اعتراف کنم که زندگی های امروز ما، خیلی مه آلود شده است. هدف ها و وسیله ها با هم تغییر جا و مکان داده اند و خیلی ها را به اشتباه انداخته اند. هدف، پول نیست. هدف، خود تویی. پول، یک وسیله است. چرا وقت یک به مشهد می روی، فقط روی ماشینت تمرکز نمی کنی؟ چرا همیشه توی ماشینت نمی مانی؟ چرا به ماشینت عشق نمی ورزی؟

جواب روشن است: ماشین، وسیله ای بیش نیست. و هیچ وسیله ای، ارزش دل بستن ندارد. هدف، زیارت کردن و آرام شدن است. پس دلیل ندارد که ساکن همیشگی ماشینت شوی.

خودت را تعریف کن ، اما بدون شغل، بدون پول، بدون خانه، بدون هیچ وسیله ای دیگر. خودت را دوست داشته باش، حتی اگر هیچ کدام اینها را نداشته باشی. به سوی هدف خودت حرکت کن. هدف، آرامش و حرکت کردن و زندگی کردن و شاد بودن و خوشبخت بودن خود توست.وسیله، تا جایی که به این هدف تو کمک کند، می تواند قابل قبول و خوب باشد؛ اما وقتی که یواش یواش آمد و جای این هدف را گرفت، هیچ ارزشی نخواهد داشت. آن وقت است که دیگر زندگی نخواهی کرد؛ مرده ای خواهی بود که ادای زندگان را در می آورد.

از این نترس که چندین و چند سال روی این کار  روی آن هنر و روی فلان رابطه و بهمان نظریه وقت و انرژی گذاشته  ای  حسابی دلبسته شان شده ای. از این بترس که در لحظه آخری که قصد رفتن داری، به عقب برگردی و ببینی که: جای زندگی و وسایلی که قرار بود برای این زندگی کردن خرج شوند ، عوض شده باشند!

منبع :مجله موفقیت - با تغییر

تنظیم برای تبیان :داوودی

مقالات مرتبط :

چند راه برای رسیدن به هدف

اراده کنید تا متحول شوید

بزنید به هدف

باورهایی برای زندگی بهتر!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.