او از کودکی خود متنفر است
قسمت اول ، قسمت دوم(پایانی) :
کوکتل هلویی که سارتر خورد و نجنگید
سارتر تا پیش از تناول کوکتل هلو با «ریمون آرون»، نام «ادموند هوسرل»، فیلسوف پدیدارشناس آلمانی را شنیده بود. برای سارتر، آشنایی با اندیشههای هوسرل در حکم رهایی از بنبستهای معرفتی بود که سارتر در نظام کهنه و کسالتبار ایدئالیسم یافته بود. سرانجام، ملاقات او با ریمون آرون در دانشگاه، سببساز سفر شیداگونه سارتر به برلین، برای مطالعه و شناخت دقیق آثار هوسرل شد تا پیش از این سفر، سارتر از نحلههای فلسفی که به قدرت آگاهی برای درک بلاواسطه چیزها اعتقاد نداشت، یکسره روی گردانده و در جستوجوی نظامی فکری بود که درهای تازهای را درباره مساله آگاهی و شناخت نزد انسان باز کند.
از این نظر، «پدیدارشناسی» هوسرل، بهترین گزینه ممکن برای ادامه راه و پرکردن خلأ فکری سارتر بود. ریمون آرون در این زمینه از سارتر پیش بود. او یکسال در برلین به مطالعه آثار هوسرل پرداخته بود. خود شب آشنایی سارتر را با پدیدارشناسی مکتوب کرده است: وقتی که سارتر، دوبووار و ریمون آرون، شبی را در خیابان مونپارناس میگذرانند، به کافهای رفته و کوکتل هلو سفارش میدهند. آرون به لیوان پر از کوکتل هلو اشاره کرده و میگوید که اگر پدیدارشناس باشی، میتوانی درباره این کوکتل کلی حرف بزنی و از آن فلسفهای بسازی.
این جرقهای بود که ذهن سارتر را از رخوت سابق نجات میداد. سارتر میخواست چیزها را همانطور که قابل رؤیت بودند توصیف کند، تا بتواند از آنها فلسفهای بسازد. پس سفر به برلین و مطالعه و نوشتن درباره پدیدارشناسی با رمان تهوع آغاز شد. [البته مطالعه هایدگر را هم سارتر در برلین انجام داد.] اما دوران شهود و فلسفهورزی و ادبیات و نوشتن سارتر، دخلی به سیاست نداشت.
در سالهای پیش از جنگ، سارتر بهکلی خود را از وقایع سیاسی دور نگاه داشته بود و سرگرم طی طریق در عوالم غیرسیاسی خود بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، سارتر به خدمت اجباری در نظام فرستاده شد و در حالت آمادهباش حمله آلمان به فرانسه، به اوقات فراغت بسیاری رسید.
در این ایام، تفکر و تأمل در باب پدیدارشناسی و نوشتن و خواندن، بهترین راه برای گذراندن ایام انتظار حمله آلمان بود. در ایامی که جهان در جنگ میسوخت، سارتر به هایدگر و هوسرل فکر میکرد و تمام تلاش خود را صرف نوشتن تجربیات انسانهای گرفتار در چمبره جنگ کرد؛ اما در آن زمان، سارتر از فضای پر زد و خورد جنگ بسیار دور بود و در «عمل» هیچ لحظهای درگیر مساله جنگ نبود.
سارتر از نقاط جنگی بسیار دور بود و ایام او در فراغت و کسالت میگذشت و از این لحاظ برای سارتر سرشار از نوشتن بودند. سارتر در کنار نوشتن مقالات و تاملات خود در باب پدیدارشناسی، به نوشتن «کلمات» پرداخت. این کتاب از آغاز، زندگینامه سارتر به قلم خودش بود و آنچه بعدها منتشر شد، هیچ نشانی از انسان در مواجهه با جنگ ندارد، بلکه یک تسویهحساب شخصی با خود و همه چیزهایی است که موجب تنفر سارتر از خودش میشد.
سارتر از نقاط جنگی بسیار دور بود و ایام او در فراغت و کسالت میگذشت و از این لحاظ برای سارتر سرشار از نوشتن بودند.
سارتر مینوشت یا که میگریخت؟
روکانتن در رمان تهوع مینویسد تا از شر حالت تهوع رها شود. نوشتن، فارغ از اینکه چه چیزی نوشته میشود، برای رسیدن به هدفی غیر از ادبیات یا خلق یک اثر ادبی است. تاکید بر فرایند خلق اثر، در نهایت ارجحیت آن به غایت یک اثر خلق شده است.
نوشتن برای گریختن، نوشتن برای رهاشدن از شری، نوشتن برای قیام در برابر سرکوبها، نوشتن برای تخلیه روانی و خلاصه نوشتن برای رسیدن به چیزی غیر از این فعل، فعالیتی ذهنی بود که سارتر تمام عمر آموخت و خواند تا به این فرآیند پیچیده تسلط یافته و در باب آن نظریهپردازی کند.
کاری که روکانتن برای رهایی از تهوع نوشت و نوشت و نوشت، سرانجام به طلوع فلسفی او انجامید، همین نوشتن و همین ماحصل پیچیده نوشتن برای رهایی از نفرت و حسی شبیه به تهوع، که در اثر رسیدن انسان به آگاهی دست میدهد، راهی برای رسیدن به دلیل سارتر برای نوشتن «کلمات» است.
سارتر، از کودکی خود متنفر است. کلمات اثری است علیه بنیان خانواده سارتر و تمسخر و دهنکجی و پوزخند این فیلسوف به دوران کودکی، که برای سارتر فقط تصویری از ناتوانیها و ممنوعیتهاست. بدینترتیب، سارتر «کلمات» را نوشت تا برای همیشه از شر نفرت کودکی خود خلاص شود.
علی قلیپور
تنظیم برای تبیان:زهره سمیعی