دلیل وجود حسادت!!
بر مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته، حسد میبرند.
نساء/ 54
همیشه هستند آدمهایی که چیزهایی بیشتر از ما داشته باشند و همیشه دلیلی وجود دارد که باعث حسادت ما بشود.
وقتی حسود میشویم. بدجنس هم میشویم و دلمان میخواهد چیزهای بهتری را که یک نفر دیگر دارد. از او بگیرند و به ما بدهند. ولی چون چنین چیزی اصلاً شدنی نیست.
ما از آن آدم بدمان میآید. شاید هم متنفر بشویم و دلمان را پر میکنیم از نفرین و دعاهای بد. آن وقت هی لجمان میگیرد؛ هی حرص میخوریم و هی عذاب میکشیم. شاید این هم از کلکهای شیطان است که آدم را به جان خودش میاندازد. انگار آدم با دست خودش، خودش را آتش میزند.
خدایا! پاک کنت را بردار و هر جای دلم ذرهای حسودی دیدی، زود پاکش کن.
وقتی حسودی میکنیم کبریت میزنیم به روحمان. میسوزیم تا همه زحمتهایی را که برای ساختن آن کشیدهایم، دود بشود و برود هوا. واقعاً که... مگر ما با خودمان دشمنیم!
مگر همه چیز مال تو نیست؟ مگر همه آدمها بندههای تو نیستند؟ مگر تو همه را دوست نداری و با همه بخشنده نیستی؟ پس چرا ما گاهی به بخشندگیهای تو حسودی میکنیم؟
این خیلی بد است. اینکه تحمل نداریم هیچ کس، هیچ چیزی بهتر و بیشتر از ما داشته باشد. خدایا! نگذار اینجور باشد. پاک کنت را بردار و هر جای دلم ذرهای حسودی دیدی، زود پاکش کن.
چرا بعضیها چشم دیدن خوشبختی دیگران را ندارند؟ چرا در ضربالمثلها گفتهاند: «حسود هرگز نیاسود.»
آیا تو هم بعضی وقتها حسود میشوی؟
اقتباس از نامههای خط خطی
تنضیم خرازی