تبیان، دستیار زندگی
«محیط طباطبائی» مردی بود خودآموخته که هیچ استادی بر او منت نداشت. شاید بتوان گفت که او آخرین شخصیت از پژوهشگران و نویسندگان بزرگ ما بود که با شیوه‌ی سنتی شرقی بار آمده بود. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در سایه‌های بی مهری زمانه

استاد محیط طباطبایی

« استاد «محیط طباطبائی» خود، تاریخ زنده و پویای یک قرن بود. تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعه‌ی مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آنِ «خود» کرده بود. در آنچه به تاریخ و ادبیات قرن‌های اخیر ایران مربوط می‌شد قول او راهگشا بود.»

«دکتر عبدالحسین زرین‌کوب»   

«محیط طباطبائی» مردی بود خودآموخته که هیچ استادی بر او منت نداشت. شاید بتوان گفت که او آخرین شخصیت از پژوهشگران و نویسندگان بزرگ ما بود که با شیوه‌ی سنتی شرقی بار آمده بود.

او بدون این‌که در محضر استادی درس خوانده باشد، در سایه‌ی هوش سرشار و حافظه‌ی نیرومند و عشق به آموختن و پژوهش به مقام والایی که داشت رسیده بود.

«سید محمد طباطبائی» در 26 خردادماه 1281 خورشیدی در «زواره» در شمال شرقی اصفهان به جهان آمد. در مکتب‌خانه‌ی همان شهر تحصیل کرد، همانجا به مدرسه رفت و در مدرسه‌ی کاسه‌گران اصفهان، زبان فرانسه را آموخت سپس به زادگاه خود «زواره» بازگشت و در مدرسه‌ی ابتدایی آن‌جا به تدریس مشغول شد.

در سال 1302 به تهران رفت و از مدرسه‌ی «دارالفنون» دیپلم ادبی دریافت کرد. در ادامه، به مدرسه‌ی حقوق وارد شد و سه سال بعد نیز به خدمت وزارت معارف درآمد و جهت تدریس و پذیرفتن شغل ریاست دبیرستان به خوزستان رفت. سه سال در آنجا ماند و پس از آن به تهران برگشت و در «دارالفنون» به تدریس پرداخت. مدتی نیز در دانشکده‌ی افسری، تاریخ و جغرافیا درس می‌داد.

«سید محمد طباطبائی» پس از شرکت در کنگره‌ی هزاره‌ی «فردوسی» در سال 1313خورشیدی و پس از ایراد خطابه‌ای عمیق و پر محتوا با عنوان «عقیده‌ی دینی فردوسی» توانست توانایی علمی ـ پژوهشی خود را به نمایش بگذارد و پس از آن، نزد دانشمندان ایرانی و خارجی به‌عنوان پژوهشگری ژرف‌اندیش و توانا، احترام بسیار کسب کرد.

نامش «سید محمد طباطبائی» بود اما از سال‌های جوانی که شعر می‌سرود، تخلص «محیط» را برگزیده بود. بیشتر ساعات زندگی او در کتابخانه می‌گذشت.

دکتر «عباس زریاب خوئی» خاطره‌ای را بدین شرح از او نقل می‌کند:

ادبیات

«من با مرحوم «محیط طباطبائی» در سال 1325 خورشیدی، سالی که به کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی راه یافتم، آشنا شدم. این آشنایی ما از نزدیک صورت گرفته بود اما مدت‌ها بود که او را دورادور، از راه مقالات متعدد ادبی و تاریخیش می‌شناختم. محیط کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی در آن زمان، محیطی معنوی و باصفا بود.

اتاق کارمندان کتابخانه که اتاقی وسیع بود مستقیماً به اتاق یا سالن زیبا و باشکوه مطالعه مربوط می‌شد. مراجعه‌کنندگان عادی به سالن مطالعه می‌رفتند و برگه‌های کتاب‌های چاپی را بررسی می‌کردند و کتاب درخواستی خود را از کتابداران می‌خواستند اما مراجعه‌کنندگانی که افراد دانشمند و برجسته‌ی کشور بودند در اتاق کارمندان می‌نشستند و از ایشان با چایی و گاهی قلیان پذیرایی می‌شد.

این افراد بیشتر برای کتاب‌های خطی نفیس به کتابخانه می‌آمدند.آقایان «فروزانفر»، «جلال همائی»، «ذبیح‌ بهروز»، «پورداود»، «محیط طباطبائی» و «اقبال آشتیانی» از مراجعه‌کنندگان دائمی کتابخانه بودند. در این میان «محیط طباطبائی»، «ذبیح بهروز» و «همائی» بیشتر از دیگران مراجعه می‌کردند. در آنجا بحث‌های مهمی در باب ادب و فرهنگ وتاریخ درمی‌گرفت که برای مبتدیانی مانند من بسیار مفید بود.

حافظه‌ی نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشمگیر بود. این‌گونه اطلاعات در باره‌ی رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعه‌ای دیده می‌شد و یا اصلاً دیده نمی‌شد. جوانانی مانند ما، رجال زمان خود را به‌درستی نمی‌شناختند»

در کتابخانه‌های شهر هم معمولاً با بزرگان دیگری چون مرحوم «ملک‌الشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «احمد بهمنیار» و استاد «همایی» می‌نشست و صحبت می‌کرد.

این آسان نیست که یک نفر بیش از هفتاد سال غرق در مطالعه و تحقیق باشد. استاد «محیط» بیش از هزار رساله و مقاله‌ی علمی، ادبی، انتقادی و تحقیقی دارد. در ده‌ها کنفرانس و سمینار و کنگره‌ی علمی و تحقیقی، در خارج و داخل شرکت کرده بود. انتشار مقالات تحقیقی او در مجله‌ی «ارمغان»، «مهر» و «تعلیم و تربیت»، استاد محیط را، پژوهشگری پُرمایه، جامع و شایسته‌ی نام خویش نشان داد.

آثار استاد محیط طباطبائی

ادبیات

«محیط طباطبائی» سال‌ها در وزارت معارف یا وزارت فرهنگ امروز و برخی مؤسسات دیگر خدمت کرد. مدتی مدیریت مجله‌ی «آموزش و پرورش» را داشت. زمانی مجله‌ی «محیط» را منتشر می‌کرد. دوسال به سمت رایزن فرهنگی ایران در دهلی و چهار سال نیز به‌عنوان رایزن فرهنگی کشورمان در عراق، سوریه و لبنان خدمت کرد.

در همه‌ی این اوقات چه زمانی که به‌صورت دبیر تدریس می‌کرد و چه زمانی که به‌عنوان مشاور و نماینده‌ی فرهنگی ایران در آن کشورها بود، فکر و ذکرش فرهنگ ایران و بحث و تحقیق در باره‌ی آن بود. او بر چند کتاب از جمله دیوان حافظ، دیوان مجمر اصفهانی و گلستان سعدی مقدمه نوشته و بر تصحیح آنها نظارت داشته‌است.

همچنین کتاب «تحلیل مطبوعات ایران» را نیز او تألیف کرده‌است. از آثار دیگر استاد می‌توان به کتابهایی چون مجموعه مقالاتی مربوط به «سید جمال‌الدین اسدآبادی»، مجموعه مقالاتی در مورد «فردوسی»، «گلستان سعدی»، «دیوان حافظ»، «خیام و خیامی» و «تاریخ تحلیل مطبوعات» اشاره کرد.

یکی دیگر از آثار استاد، «مجموعه‌ی اشعار» اوست با چندین هزار بیت که بسیاری از آنها، آئینه‌ی اوضاع اجتماعی و سیاسی زمانه است.پروفسور «رضا» از استا «محیط طباطبائی» دعوت کرد که به تدریس در دانشگاه بپردازد. اما او با شهامت جواب داده بود که:«تا می‌توانستم مفید باشم درهای دانشگاه به رویم بسته بود. اما حالا دیگر دیر است.»

البته راه نیافتن او به دانشگاه سبب نشد که در زمینه‌های پژوهشی و آموزشی، به تحقیق و بررسی نپردازد. برعکس، او تقریباً هر هفته، مقاله‌ای انتقادی و غالباً تند در باره‌ی وضعیت نابسامان دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌نوشت و کمبودهای آموزشی را بازگو می‌کرد. گذشته از آن، به تشریح شرایط آرزویی و درخور یک دانشگاه مناسب و یا یک مرکز علمی و پژوهشی واقعی می‌پرداخت.

استاد «محیط طباطبائی» و کار در رادیو

کسانی که دهه‌ی 1330 خورشیدی را به یاد می‌آورند حتماً برنامه‌های رادیویی «مرزهای دانش» را هم شنیده‌اند. استاد «محیط طباطبایی» در سال 1337خورشیدی، سرپرستی برنامه‌ها‌ی «مرزهای دانش» رادیو ایران را به‌عهده گرفت و خود نیز در آن برنامه‌ها‌ سخنرانی می‌کرد. هنوز هم دوستداران فرهنگ، ادب و تاریخ، آن گفتارها را به خاطر دارند.«محیط طباطبائی» در آن برنامه‌ها از استادان و دانشمندان و پژوهشگران دعوت می‌کرد که در باره‌ی موضوعی ویژه، سخنرانی کنند. این مسؤلیت 31 سال تداوم یافت. در سال‌های پایانی مسؤلیتش، خود استاد، سخنران بیشتر برنامه‌ها بود.

سخنرانی‌های مورد نظر، در سراسر ایران، با زبانی ساده، روان و شیرین پخش می‌شد. این برنامه‌ها در آشناساختن طبقات گوناگون مردم ایران و مردم فارسی زبان سرزمین‌های همسایه با فرهنگ دیرینه سال خود نقش بسزایی داشت.

صورت‌پسندان، سیرت او را ندیدنداز راست:دکتر محمد‌امین ریاحی ـ استاد محیط طباطبائی ـ دکنر ضیاءالدین سجادی ـ دکتر جواد مشکور ـ دکتر منوچهر ستوده و دکتر ایرج افشار جای دریغ و درد است که انسانی توانا و فرهیخته، با سرمایه‌ای از خرد و دانش نتواند از مواهب مادی زندگی بهره‌ی چندانی ببرد. صورت‌پسندان و متظاهران، سیرت انسانی و ارزشمند او را ندیدند و قدرش را ندانستند.

استاد محیط طباطبایی

استاد «محیط طباطبائی» تمام عمر خود را در خیابان شهدا (ژاله‌ی سابق) در یک خانه‌ی دویست متری و با نهایت عزت و مناعت طبع زندگی کرد.استاد «انجوی شیرازی» می‌نویسد:

«خوب به یاد دارم که دوستی به نام «محمدباقر رفیعی»که از ارادتمندان استاد بود، زمستان که می‌شد با آن کمیابی نفت، نگران سلامتی استاد «محیط» بود که مبادا نفت نداشته باشد. او از این‌سو و آن‌سو حلب‌های نفت تهیه می‌کرد و به منزل استاد می‌برد. دردناک و غیر منصفانه است که زندگی این شخصیت ادبی را با افرادی مقایسه کنیم که «هِر» را از «بِر» تشخیص نمی‌دادند و از بسیاری مواهب مادی و رفاه اجتماعی برخوردار بودند.»

«استاد محیط طباطبائی» بیش از 60 سال قلم زد و بیش از دوهزار مقاله نوشت، نوشته‌های او همیشه مورد علاقه‌ی خوانندگان بود.


برگرفته شده از : ماهنامه‌ی «دنیای سخن» شماره‌ی 50، تیر ـ مرداد ـ شهریور 71

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی