تبیان، دستیار زندگی
سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با علما، فضلا و مدیران حوزه (آذرماه 1374)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحول و بالندگی حوزه های علمیه در چشم انداز مقام معظم رهبری(1)
تحول و بالندگی حوزه های علمیه در چشم انداز مقام معظم رهبری(1)

سخنرانی مقام معظم

رهبری در دیدار با علما، فضلا و مدیران حوزه (آذرماه 1374)

نگاهى به تاريخ پرافتخار «حوزه‌ی علميه‌ی تشيع»

«حفظ، ترميم و بالندگى»؛ سه سطح عمده از وظايف حوزه

«تأسيس مفاهيم نو»؛ شاخص اصلى سطح «ترميم»

«گشودن آفاق نو در علوم»؛ رمز «بالندگى» حوزه

بررسى حال و آينده‌ی حوزه

در انتخاب مطلب دچار ترديد نشدم. حرف براى گفتن هست، ولى آن‌چه كه من ترجيح دادم مطرح شود و از اين فرصت مغتنم استفاده بكنم؛ سخنى است كه به اعتقاد من، اهمّ و اقدم و اولى از هر سخنى در چنين محفلى می‌باشدو آن سخن، درباره‌ی حوزه‌ی علميه و جامعه روحانيت و پايگاه رفيع علمى و دينى و تبليغى و هدايتى‌اى است كه به دست بندگان بزرگ و صالحى در اين نقطه بنا شده است. لذا بحث من درباره‌ی «حال و آينده‌ی» حوزه است.

نگاهى به تاريخ پرافتخار «حوزه‌ی علميه‌ی تشيع»

حوزه‌ی علميه‌ی قم كه امروز نام آن را با افتخار و تعظيم و تجليل می‌بريم، در واقع مصطفى و مستحصل حوزه‌هاى شيعه در طول تاريخ حوزه‌هاست؛ يعنى از اواخر قرن دوم و حداقل اوايل قرن سوم هجرى كه مراكزى به عنوان حوزه‌ی علميه درست شده است، حوزه‌ی قم در دوران ائمه ثلاثه اخير ـ حضرت جواد و هادى و حضرت عسكرى (عليهم السلام) ـ كه دوران قميين است، يك حوزه‌ی علميه به معناى حقيقى كلمه است كه در آن، درس و بحث و جمع و تدوين و اشاعه و نشر و استادى و شاگردى به چشم می‌خورد. با اين حال، از اجتماعات صحابه و محدثان و حَمَله‌ی علم در اطراف ائمه (عليهم السلام) در شهرهايى مثل مدينه و كوفه و ... می‌گذريم و نمی‌خواهيم اصطلاح حوزه علميه را به اين مراكز اطلاق كنيم.

تحول و بالندگی حوزه های علمیه در چشم انداز مقام معظم رهبری(1)

بنابراين، شايد قديمی‌ترين حوزه‌هاى علميه ما، همين قم قميين است كه در آن، آثار بزرگانى مثل اشعريين و آل بابويه و ديگران، تا امروز باقى است. البته بعد از آن، حوزه‌ی علميه با اين عظمت باقى نمانده و به اكناف ديگرى از عالم؛ مثل شرق دنياى اسلام و ماوراءالنهر و شرق خراسان منتقل شده است و رجالى مثل «شيخ عياشى»، «شيخ كشّى»، «سمرقنديين» و «نصاحيين» و ديگر اسم‌هايى كه ما آن‌ها را در زمره‌ی محدثان و روات و مؤلفان می‌شناسيم، در آن‌جاها به سر برده‌اند. همچنين حوزه‌ی بغداد كه حوزه «شيخ مفيد» و بعد از او «سيدمرتضى» و «شيخ طوسى» ـ عليهم الرحمة و الرضوان ـ است و نيز حوزه نجف كه با هجرت «شيخ طوسى» به اين شهر در حدود سال 450 يا 448 يا 449 و تشكيل مركزى به نام حوزه علميه فقاهت و حديث و ديگر علوم اسلامى، مقطع مهمى به وجود می‌آيد.

بعداً حوزه‌ی علميه‌ی شيعه در شامات و طرابلس و حلب و سپس در حلّه تشكيل می‌شود كه بزرگان فقهاى حلّى ما، اسمشان در تاريخ و آثارشان در كتابخانه‌ی عظيم فقاهت شيعه، محفوظ و موجود است و اين روند ادامه پيدا می‌كند تا زمانى كه سلطنت صفويه در ايران تشكيل می‌شود و مقطعى عظيم به وجود می‌آيد.

على‌رغم كسانى كه سعى كردند صفويه را ضد شيعه و اسلام و مفاهيم و ارزش‌هاى دينى معرفى كنند، سلاطين صفويه با همه‌ی بدی‌هايى كه در جانب حكومت و شخصيت‌هاى خودشان داشتند، حركت‌هاى بزرگ و ماندگار و فراموش نشدنى‌اى انجام دادند كه يكى از آن‌ها گسترش حوزه‌هاى علمى شيعه است كه آن وقت، حوزه علميه اصفهان و خراسان و قم و نجف و بقيه مناطق، به بركت آن‌ها آباد شد و اگر كسى وارد مطالعه شود، شگفتی‌هاى عظيمى را خواهد ديد. اگر شما تا قبل از دوران صفويه، فقهاى شيعه را نگاه كنيد، تعداد ايرانی‌ها انگشت شمار است اما بعد از صفويه هر كدام از بزرگان علما را كه نگاه كنيد، شايد 90 درصد آنان، فقهاى ايرانى هستند.

بعد از اين دوره، اوج حوزه نجف و كربلا و حضور تلامذه‌ی مرحوم «وحيد بهبهانى» و سپس «شيخ» و «صاحب جواهر» و تلامذه‌ی اين بزرگواران تا دوره‌ی اخير است. بعد مركزيت عظماى حوزه‌ی فقاهت به وسيله‌ی مرحوم «آيت الله حائرى» و بعد مرحوم «آيت الله بروجردى» باز به قم منتقل می‌شود و تا امروز ادامه دارد. اين حوزه، محصول اين سير تاريخى و نتيجه و مستحصل و زبده گزين همه‌ی اين حركت عظيم علمى است كه با مهاجرت و تحقيق و علم، همراه بوده است و امروز در اختيار شماست.

حوزه‌هاى علميه، موضوع يك بحث تاريخى و علمى بسيار مهمى است كه به جاست كسانى از فضلاى حوزه و بزرگانى از اهل نظر، به اين مسأله به شكل متقن و محققانه بپردازند و می‌بينم بحمدالله به اين مسائل پرداخته می‌شود.

«حفظ، ترميم و بالندگى»؛ سه سطح عمده از وظايف حوزه

ما امروز در قبال چنين حوزه‌اى كه ميراث دوازده قرن است، وظيفه داريم. من به سه وظيفه در كنار هم اشاره می‌کنم كه اين‌ها از بديهيّات است و استدلال و بحث نمی‌خواهد:

  1. اول: حفظ،
  2. دوم: ترميم،
  3. سوم: بالندگى و رشد دادن و تنميه و پيش بردن حوزه‌ی علميه.

موفقيت حوزه در سطح «حفظ»

«حفظِ» حوزه بحمدالله حاصل است و نسبت به گذشته، كمّاً و كيفاً افزايش پيدا كرده است. فى الجمله، در اين، جاى ترديد نيست ليكن «ترميم» قدرى دقيق‌تر و سخت‌تر است و از آن سخت‌تر، «بالندگى» و رشد دادن و پيش بردن است. كفايت نمی‌کند كه شما فقط ميراث گذشتگان را نگه داريد و به آيندگان تحويل دهيد؛ چون نفس توقف در چنين قضيه‌اى عقب گرد است.

«تأسيس مفاهيم نو»؛ شاخص اصلى سطح «ترميم»

«ترميم»، يعنى چه؟ يعنى پس از ثلمه‌ی حاصل از فقدان‌ها، حوزه، عناصرى را تربيت كند تا موجودى فعلى، جايگزين آن‌ها باشد و نيز پس از اندراس مفاهيم منسوخ، مفاهيمى بيافريند كه جايگزين مفاهيم مندرس و كهنه شده باشد. مفاهيم، كهنه مى‌شوند و نشاط و شادابى را به تدريج و با مرور زمان، از دست مى‌دهند. بعد از آن كه فكرى، به خاطر ورود انظار و دقت‌هاى گوناگون بر آن، به مرور زمان دچار خدشه شد و از آن استحكام اوليه افتاد، بايد جاى آن مفاهيم نويى گذاشته شود.

اين كفايت نمى‌كند كه ما، فرضاً در علم اصول، كتاب «فصول» يا «قوانين» را نگاه كنيم و بسيارى از مباحث آن‌ها را منسوخ به حساب بياوريم، همچنان كه اين گونه هم هست. حالا كدام فاضل و ملاّ و اصولى بحّاثه‌اى است كه در طول تأملات اصولى خود، نسبت به كتاب «فصول» يا به بسيارى از ابواب «قوانين»، احساس احتياج كند؟ آن‌ها كهنه‌اند و بسيارى از آن حرف‌ها از رونق و بها افتاده و بهتر از آن‌ها وارد بازار شده است.

پس مفاهيم، منسوخ مى‌شوند. در همه‌ی علوم، چنين چيزهايى هست، براى پر كردن خلأ حرف‌ها و مباحث و مسائل منسوخ، بايد مباحث جديدى مطرح شود و فضاى ذهنى در هر علمى، از لحاظ حجم مفاهيم ذهنى لازم به كمال برسد. اين، «ترميم» است كه تلاش و فعاليت زيادى لازم دارد.

«گشودن آفاق نو در علوم»؛ رمز «بالندگى» حوزه

از آن مهم‌تر، مسأله «بالندگى» است. بالندگى به معناى پيشرفت و يك قدم جلو رفتن و آفاق تازه‌اى را كشف كردن است. بالندگى به اين نيست كه ما در يك بحث، دقت بيشترى به خرج دهيم. فرض كنيد مسأله‌اى را كه ملاى قرن ششم به گونه‌اى استدلال می‌کرد، ما حالا دقت بیش‌تری به خرج بدهيم و بعضى از استدلال‌هاى او را تحكيم و بعضى را ردّ كنيم و مسأله را استوارتر، از آب درآوريم. كار، فقط اين نيست بلكه باز شدن آفاق نويى، هم در خود علم، (يعنى فقاهت) و هم در محصول علم، (يعنى مباحث فقهى) است. اصول و كلام و ديگر مباحث نيز همين طور است، همه این‌ها به بالندگى احتياج دارد.

«حوزه‌ی زنده»؛ حوزه‌ی بالنده

حوزه‌هاى علميه، وقتى می‌توانند خود را ترميم نمايند و رشد و بالندگى پيدا كنند كه زنده باشند. حوزه‌ی مرده، قادر بر چنين كارى نيست. واقعيت‌هاى بشرى، مثل خود انسانند و حيات و مرگ و ضعف و قوت و بيمارى و صحّت دارند.

حوزه علميه قم هم همين طور است. حوزه‌ی بيمار و سالم و ضعيف و قوى و زنده و مرده، وجود دارد.

حوزه بايد، زنده، سالم و قوى باشد تا بتواند رشد كند و آفاق جديدى را باز نمايد و منطقه جديدى را در اختيار مستفيدان از فوايد خود قرار بدهد.

وقتى سابقه‌ی حوزه علميه قم را توضيح می‌دهیم، نخواستيم فقط بگوييم از لحاظ زمانى و تاريخى، آن‌ها سلف اين حوزه هستند، بلكه از لحاظ محتوايى هم همين طور است. تحقيقات «شيخ طوسى» و بعد ابداعات «ابن ادريس» و «محقق حلّى» و آن فعاليت فقهى وسيع «علامه» و ديگر كارهايى كه ديگران كردند، امروز همه‌ی این‌ها در اين حوزه متبلور است. هر كسى در طول اين دوازده قرن، در فقه و اصول، فعاليتى كرده و هنرى را بروز داده است، امروز در درس و بحث و تأليف و كتابِ اين حوزه‌ی علميه متبلور است.

ادامه دارد.....


منبع: کتاب تحول و بالندگی حوزه های علمیه                    تهیه وتنظیم برای تبیان:مجید نقدی