تبیان، دستیار زندگی
رهبری و ولایت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مدل حكومتي‌ مبتني بر ولا‌يت فقيه از نگاه رهبر
مدل حكومتی‌ مبتنی بر ولا‌یت فقیه از نگاه رهبر

رهبر
تفاوت ولايت فقيه با حكومت مطلقه فردي‌
رهبر
هر حرف مخالفي، ضديت با ولايت فقيه نيست‌
رهبر
پاسخگوي نياز حقيقي جامعه بشري‌
رهبر
ولايت فقيه، الگوي نوين مردم سالاري ديني است‌
رهبر
نشانه هاي ضديت با ولايت فقيه‌
رهبر
كار مهم امام تدوين جديد نظريه ولايت فقيه بود
رهبر
التزام به ولايت فقيه، كليت نظام اسلامي
رهبر
نظام اسلامي متكي به قدرت مردم است
رهبر
نقش تعيين كننده مردم در پذيرش مصداق ولايت فقيه‌
رهبر
مردمي ترين نوع حكومت‌‌
رهبر
ولايت توام با عدالت آسيب ناپذير است‌
رهبر
وظيفه خبرگان حفظ و استمرار بخشيدن رهبري است‌
رهبر
ولايت فقيه ضد دموكراسي اغواگر است‌
رهبر
مردم ولي نعمتان انقلابند
رهبر
فقيه دين شناس ترسيم كننده راه سعادت دنيا است‌
رهبر
خبرگان صندوق ذخيره ارزي معنوي نظام‌
رهبر
رهبري حافظ تماميت انقلاب است‌

سي سال از استقرار نظام ولايت فقيه مي گذرد و در اين سالها، نوشته ها و گفته‌هاي زيادي براي تبيين اين نظريه سياسي ارائه شده و هر كسي از منظر خود به اين موضوع پرداخته است. اكنون كه در آغاز بيستمين سالگرد رهبري حضرت آيت الله خامنه اي قرار داريم، مراجعه به آراي ايشان در مورد حكومت، ولايت فقيه و مردم سالاري ديني كه در ديدارها و مقاطع مختلف بيان شده، براي مخاطبان ويژه‌نامه مي تواند حائز اهميت باشد. به تعبيري ديگر بيانات ايشان پيرامون اين موضوع را بايد رسمي ترين تفسير و برداشت ولايت فقيه در نظام جمهوري اسلامي تلقي كرد.

تفاوت ولايت فقيه با حكومت مطلقه فردي‌

دشمنان و عده‌اي از مجذوبان آنها، سعي مي‌كنند ولايت فقيه را، بدروغ، حكومت مطلقه فردي بنامند اما ولايت فقيه براساس قانون اساسي، نافي مسؤوليت هاي اركان نظام نيست و مسؤوليت هاي دستگاه هاي مختلف، قابل سلب كردن نيست...

ولايت فقيه برخلاف برخي برداشتها، امري تشريفاتي نيست ضمن آنكه نقش حاكميتِ اجرايي، تقنيني و قضايي را هم بر عهده ندارد بلكه پاسدار و ديده‌بان حركت كلي نظام به سمت تحقق اهداف آرماني است...

علم و تقوا و درايت، ضابطه‌هاي اصلي ولايت فقيه است زيرا علم، آگاهي مي‌آورد، تقوا، ولي فقيه را شجاع مي‌سازد و درايت، مصالح و منافع كشور و ملت را تأمين خواهد كرد...

شخصي كه در اين مسؤوليت بسيار حساس و مهم قرار مي‌گيرد، اگر يكي از اين معيارها را از دست بدهد ديگر ولي فقيه نيست حتي اگر همه مردم هم او را قبول داشته باشند...

كسي كه داراي علم و تقوا و درايت است از طريق راي مردم و به وسيله مجلس خبرگان انتخاب مي‌شود يعني حق انتخاب با مردم است...

سخنراني به مناسبت پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خميني(ره)، 14/03/1383


پاسخگوي نياز حقيقي جامعه بشري‌

ايده حكومت ولي‌فقيه با ويژگيهايي كه اسلام براي آن برشمرده است امروز پاسخگوي نيازهاي حقيقي جامعه بشر است و در جهاني كه انسان از بي‌توجهي به معنويات رنج مي‌برد، هيچ چيز براي بشر نجات‌بخش‌تر از تشكيل چنين حكومتي نيست...

عمل به جامعيت دين در واقع متكي به تشكيل حكومت ديني است و لازمه توجه به اين مسأله داشتن بصيرت در مسائل سياسي است و شايسته است خبرگان در باب جزئيات مسأله ولايت فقيه، مباحثات علمي داشته باشند كه البته شرع در باب همه جزئيات مستقيما وارد نشده بلكه معيارهايي مشخص كرده كه اهل نظر با توجه به آنها، جزئيات را روشن مي‌سازند و مردم با توجه به آنها، مصداق ولايت فقيه را مي‌شناسند.

ديدار با اعضاء مجلس خبرگان 21/11/1375‌


نشانه هاي ضديت با ولايت فقيه‌

مواضعي كه دستگاه رهبري اعلام مي كند بر طبق قانون اساسي سياستهاي اصلي نظام را تشكيل مي دهد و كساني كه با اين مواضع در مواقع حساس صريحاً مخالفت مي كنند، بدون شك با اصل ولايت فقيه ضديت دارند اما اتهام به ضد ولايت فقيه بودن مسئله آساني نيست و نمي توان هر كسي را به صرف اندك چيزي به ضد ولايت فقيه متهم كرد، ضديت با ولايت فقيه شواهد و ضوابطي دارد و جهات اخلاقي بايدبه دقت رعايت شود.

ديدار با هيئت مركزي نظارت بر انتخابات چهارمين دوره مجلس شوراي اسلامي، 04/12/1370‌


التزام به ولايت فقيه، كليت نظام اسلامي

اصل ولايت فقيه و پيوستن همه راه هاي اصلي نظام به مركزيت، نقطه درخشان نظام اسلامي و تحقق آن، يادگار ارزنده و فراموش نشدني حضرت امام خميني قدس سره است.

مردم ما درطول يازده سال اخير، وفاداري و اخلاص كامل خود را نسبت به اين اصل در همه ميدان ها نشان داده اند و امام عظيم الشأن ما خود بزرگترين مدافع و سرسخت ترين پشتيبان اين اصل و پذيراي جدي همه آثار و لوازم آن بود. اين اصل همان ذخيره پايان ناپذيري است كه بايد مشكلات نظام جمهوري اسلامي را درحساس ترين لحظات و خطر ناكترين گردنه هاي مسير پر خطر جمهوري اسلامي،حل كند و گره هاي ناگشودني را بگشايد.

دفاع غيورا نه  امام عزيز از مسئله ولايت و رهبري كه بيگمان تصدي رهبري بوسيله خود آن بزرگوار كمترين تاثيري در آن نداشت، ناشي از درك و ايمان عميق به همين حقيقت بود و امروز اين جانب به پيروي از آن بزرگوار، با همه وجود و توان از اين اصل و لوازم آن دفاع خواهم كرد و به كمك الهي به تكليف خود در همه موارد عمل خواهم كرد. خدشه در التزام به ولايت فقيه و تبعيت از رهبري، خدشه در كليت نظام اسلامي است و اين جانب اين را از هيچكس و هيچ دسته و گروهي تحمل نخواهم كرد.

پيام به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي،  18/10/1368


نقش تعيين كننده مردم در پذيرش مصداق ولايت فقيه‌

اصل مسأله ولايت فقيه از آيات قرآن كريم و روايات استنباط مي‌شود و شارع مقدس، معيارها را در اين زمينه بيان كرده است، بنا بر اين در مرحله معيارهاي حاكم، برخورد مردم همانند برخورد با ساير احكام شرعي است و مردم نقش فرد مؤمن، معتقد و عامل به اين حكم و معرفت شرعي را دارند و در مرحله تعيين مصداق منطبق بر معيارها بديهي است كه مردم نقش با واسطه‌اي را از طريق مراجعه به خبرگان ايفا مي‌كنند، چه در غير اين صورت اگر قرار باشد تطبيق مفهوم با مصداق را از دست خبرگان خارج كنند، همه چيز به هم خواهد ريخت و معيارها بكلي نابود خواهد شد...

هر كسي كه دغدغه مردم را دارد، بايد كاري كند كه مردم به ايمان، تبعيت و اطاعت قلبي كشانده شوند، مردم ايران، مردمي مؤمن، دين باور، معتقد به مباني و براي فداكاري در اين راه آماده‌اند، بنا بر اين كساني كه مي‌خواهند مردم يك نقش عملي و عيني داشته باشند و حكومت الهي با جنبه مردمي توام شود، بايد جاذبه‌ها و زيباييهاي اين مسأله را از نظر عقل و منطق بشري تبيين كنند و مردم را براي حضور در صحنه به شوق آورند. مردم نيز با ايفاء نقش واقعي خود، همواره ناصر اسلام و حكومت اسلامي بوده و خواهند بود...

در كشورهايي كه با دموكراسي غربي اداره مي‌شوند، از جمله در كشور آمريكا، نقش و حضور مردم در اداره و هدايت كشور به قدر ايران نيست و كتابها و گزارشهاي بسيار روشنگري از انتخابات حزبي در دنياي دموكراسي وجود دارد كه نشان مي‌دهد مردم به معناي حقيقي كلمه هيچ نقشي ندارند و آنچه وجود دارد، تنها يك تأثير صوري است كه بسيار رندانه و زيركانه، «شكل حضور مردم» به آن داده شده است، در حالي كه در اين انقلاب و نظام، هر چه شده است، به كمك مردم و بر مبناي خواست آنها بوده است.

ديدار با اعضاي مجلس خبرگان رهبري، 15/11/1376‌


ولايت توام با عدالت آسيب ناپذير است‌

تعبير از حكومت به ولايت درس ديگري از حديث غدير است. و اين به معناي آن است كه اسلام هيچ عنواني براي حكومت بر مردم منهاي مفهوم ولايت قائل نيست. از ديدگاه اسلام آنكسي كه ولي و حاكم مردم است يك سلطان نيست بلكه اين حق يا سمتي است كه به جهت ولايت و سرپرستي امور مسلمين مورد توجه قرار مي گيرد. مفهوم استبداد،‌ خودسري و يا به ميل خود و به ضرر مردم تصميم گرفتن به هيچ وجه در معناي ولايت اسلامي كه خود ناشي از ارزشهاست وجود ندارد...

ولايت توام با عدالت آسيب ناپذير است زيرا به محض تحقق يك عمل خلاف و خارج از محدوده اوامر و نواهي اسلامي و انجام كوچكترين ظلم، كج رفتاري خلاف شرع، تبعيض و ترك وظيفه ، شرط عدالت از ولي سلب شده و او از منصب خود عزل مي شود و اين روش كه خير انسانيت­، مصالح جامعه و حفظ ارزشها را تأمين مي كند در هيچ سيستم حكومتي دنيا و طريقه ضمانت و نظارت مردمي ديده نمي شود...

قدرت طلباني كه امروز زمام امور دنيا را در دست دارند و در وجود خود تحقق پارسايي، دوري از شهوات و بي اعتنايي به زخارف دنيا را عملي نمي بينند چگونه مي توانند حكومت خود را براساس همان ولايتي بنا نهند كه اسلام گفته است و از همين روست كه با اسلام،‌ انقلاب و نظام اسلامي مخالفت مي كنند. انقلاب و نظام جمهوري اسلامي يك تعرض عمومي به فرهنگ ضد اسلام حاكم بر قدرتمندان جهاني و اركان قدرت آنها محسوب مي‌شود. و اين انقلاب و نظام اجزاء فرهنگ سياسي رايج بين قدرتمندان عالم را زير سئوال برده است...

آنچه از اصل ولايت در اسلام ناشي مي شود و ما در زندگي پر بركت امام بزرگوارمان (رض) مشاهده كرديم بسيار مفيد، زيبا،‌ درخشنده وبراي انسانها جاذبه دار است و اگر ملتها بخواهند راه سعادت را بيابند بايد به همان ولايتي كه اساس آن ارزشهايي نظيرعدالت،‌ علم و دين اسلام است بازگردند و رهبر و حاكم خود را از ميان پارساترين،پاكترين و بي اعتناترين انسانها به ماديات دنيا كه قدرت را سرمايه شخصي خود درنظر نمي گيرند انتخاب كنند و اين رشحه اي از ولايت اسلامي مي‌باشد كه دموكراسي جاري در جهان كنوني از آن بي نصيب است.

سخنراني در ديدار با كارگزاران نظام، 1/4/1370


هر حرف مخالفي، ضديت با ولايت فقيه نيست‌

چيزي كه من قبلاً هم عرض كرده‌ام و الان هم تأكيداً و تأييداً عرض مي‌كنم - با اين‌كه شما هم قبلاً به من گفته‌ايد كه اين جهت حل شده است - اين است كه در هيچ جايي از جاها در سطح كشور، در رد و قبولها، اين جهات خطي و سياسي و اين‌كه فلاني نسبت به فلان كس چه موضعي دارد، مطلقاً نبايستي دخالت بكند. بدون تحقيق نبايستي افراد را متهم كرد. به ظواهرِ خيلي ابتدايي نبايستي نسبت به وجود جرمي در كسي حكم كرد؛ مثلاً الان رايج شده كه بعضيها را به اندك چيزي «ضد ولايت فقيه» مي‌گويند! معلوم نيست اگر كسي يك وقت در جايي يك كلمه حرفي زد، اين ضديت با ولايت فقيه باشد. البته ضديت با ولايت فقيه، يعني ضديت با اصيل‌ترين و ركين‌ترين اصول و اركان نظام جمهوري اسلامي - شكي نيست - منتها ضديت معنايي دارد. مثلاً يك نفر هست كه عليه اين معاني مي‌نويسد يا حرف مي‌زند، يا با موقفها و مواضعي كه از طرف دستگاه رهبري يا از طرف رهبري گرفته مي‌شود و طبق قانون اساسي سياستهاي اصلي نظام را تشكيل مي‌دهد، صريحاً و غالباً - ولو نه دايماً - مخالفت مي‌كند، يا در مواقع حساس مخالفت مي‌كند؛ اينها ضديت است؛ ليكن آن كسي كه حالا يك وقت در جايي يك كلمه حرفي زده، يا مثلاً نسبت به چيزي عكس‌العملي نشان داده، اين ضديت محسوب نمي‌شود.

در زمان امام(رضوان‌اللَّه‌ عليه) ما مي‌ديديم كه ايشان مطلبي را مي‌فرمودند، اما در مجلس همه به آن راي نمي‌دادند؛ نمي‌شود گفت اينها ضد ولايت فقيه‌اند. من يادم هست كه يك وقت راجع به راديو و تلويزيون يك نظر اين بود كه روِساي سه قوه، شوراي عالي راديو و تلويزيون باشند؛ همان شوراي سرپرستي‌يي كه سابق بود. بنده خودم با ايشان صحبت كرده بودم و مي‌دانستم كه نظرشان اين است كه رئيس جمهور و رئيس مجلس و رئيس قوه قضاييه، اعضاي شوراي سرپرستي را تشكيل بدهند. قاعده‌اش هم همين بود كه وقتي مي‌گويند سه قوه نظارت كنند - كه در قانون اساسي قبلي، تعبير اين‌گونه بود - بايد شورايي با اين تركيب تشكيل شود؛ آسانترين وجهش اين است. وقتي اين پيشنهاد به مجلس آمد، آقاي هاشمي آن را مطرح كردند؛ اما با اكثريت قاطعي رد شد! با اين‌كه ايشان هم گفتند كه اين نظر امام است، اما فقط عده معدودي به آن راي دادند! واقعاً نمي‌شود به آن اكثريت گفت كه شما ضد ولايت فقيه هستيد؛ نه، همه‌شان هم فدايي امام و علاقه‌مند به امام و مخلص امام بودند؛ خيليهايشان هم جبهه‌برو بودند؛ اما اين حرف را قبول نداشتند؛ بنابراين بايد واقعاً اين چيزها از هم تفكيك بشود. در همان وقت ما كساني را مي‌شناختيم كه به فلان مركز مي‌رفتند و صحبت مي‌كردند و در اصلِ اعتبار نظر ولايت فقيه خدشه مي‌كردند! اين حرفها مربوط به امروز نيست كه حالا كسي خيال كند بعضيها امروز اين حرفها را مي‌زنند؛ نه، همان زمان مي‌زدند؛ ما در جريان بوديم و افرادش را مي‌شناختيم؛ الان هم يقيناً آثار و نوارها و حرفهايشان هست.

غرض، رمي به «ضديت با ولايت فقيه» چيز آساني نيست كه ما تا اندك چيزي از كسي ديديم، فوراً اين مُهر را به پيشاني او بزنيم؛ ضديت با ولايت فقيه، شواهد و ضوابطي دارد.

بيانات در ديدار با اعضاي هيأت مركزي نظارت بر انتخابات چهارمين دوره مجلس، 04/12/1370


ولايت فقيه، الگوي نوين مردم سالاري ديني است‌

اين بيعت چندين باره مردم با نظام جمهوري اسلامي و وفاداري هوشمندانه و شجاعانه آنان به اصل مترقي ولايت فقيه، مسئوليت خطير و سنگين منتخبان معتمد آنان يعني اعضا محترم اين مجلس معظم و نيز مسئولان نظام در رده هاي گوناگون را به آنان يادآوري مي كند و الطاف و تأييدات الهي را در پيمودن مسير حياتي اين نظام در برابر آن مجسم مي سازد.

الگوي نوين مردمسالاري ديني، راه جديدي را به بشريت ارائه كرده است كه زندگي انسان در آن، از آفات نظامهاي بنا شده بر استبداد فردي و حزبي يا برآمده از نفوذ زرسالاران و چپاولگران، و از غرقه شدن در وادي ماديگري و اباحيگري و دور افتادن از معنويت، مبرا گردد، و تقابل و تضاد خداپرستي با مردم گرايي را در عمل تخطئه كند.

هرگز انتظار نبوده است كه نظامهاي مبتني بر زر و زور و قدرتهاي مستكبر و باندهاي تحكم و استثمار، در برابر اين پديده بي تفاوت بمانند و با آن ستيزه نكنند. اين الگوي نوين، در رشد خود و در بقا و استحكام خود در دست يابي به هدفهاي خود، حجتي قاطع بر ضد همه نظامهايي است كه به نام انسان گرايي مردم را از خدا و معنويت بيگانه ساختند و با نام مردمسالاري انسانها را به شكلهاي گوناگون در پنجه اقتدار خود فشردند.

توطئه هاي متراكم و پيوسته دشمنان نظام اسلامي پس از نوميدي از نابود كردن اين نظام، همواره در جهت جلوگيري از دستيابي جمهوري اسلامي به آن هدفها و الگو شدن براي ديگر ملتهاي مسلمان بوده است.

پيام به مناسبت افتتاح چهارمين دوره مجلس خبرگان رهبري، 01/12/1385


كار مهم امام تدوين جديد نظريه ولايت فقيه بود

ولايت جزو مسلمات فقه شيعه است و اين كه بعضيها مي‌گويند امام خميني ولايت فقيه را ابتكار كرد و ساير علما آن را قبول نداشتند، ناشي از بي‌اطلاعي آنان است، كسي كه با كلمات فقها آشناست مي‌داند كه مسأله ولايت فقيه در زمره مسايل روشن و واضح فقه شيعه است و كاري كه امام كرد اين بود كه توانست اين فكر را با توجه به آفاق جديد و عظيم دنياي امروز و سياستها و مكتبهاي موجود آن مدون كند و آن را به شكلي مستحكم، مستدل، ريشه‌دار، همراه با كيفيت و قابل فهم و قبول براي هر انسان صاحب‌نظري درآورد.

خطبه نمازجمعه در كنار مرقد امام خميني (رض)،‌ 14/03/1378‌


نظام ولايت فقيه زيباترين پديده زندگي بشر است‌

حكومت اگر با استكبار همراه نباشد و حاكم خود را برتر از ديگران نداند و منطقه‌اي انحصاري و اختصاصي براي خود قائل نباشد، چنين حكومتي نه فقط آلوده وزشت نيست بلكه يكي از زيباترين پديده‌هاي زندگي بشر محسوب مي‌شود. به نظر ما حكومت براساس قانون اساسي يعني حكومت ولايت فقيه، راقي‌ترين نوع حكومتهاست. زيرا ولي‌فقيه عادل كسي است كه دين اسلام و چگونگي حكومت بر مردم را به درستي مي‌شناسد و نيروي تقوا نيز در ادامه راه او را ياري مي‌دهد...

آنچه امروز در غرب به نام دموكراسي و حكومت مردم خوانده مي‌شود، در واقع حكومت زبدگان و شخصيتهاي زرنگي است كه با اتكاء به پول و مهارتهاي انساني بر مردم حكومت مي‌كنند. در اين حكومتها دموكراسي حقيقي وجود ندارد و آراء مردم به زور تبليغات صيد مي‌شود...

با دخالت دين در سياست، قداست دين نه تنها از بين نمي‌رود، بلكه بر قداست آن افزوده مي‌شود و به نظر اينجانب روشنفكران و علماي جهان اسلام، هر چه بر روي مسأله عدم انفكاك دين از سياست، زندگي و حكومت، كار كنند، زياد نخواهد بود و اين چيزي است كه ملتها به آن احتياج دارند...

عليرغم وجود كساني كه انگيزه‌ها و جهتگيريهاي ضد مذهبي دارند، ملتها اسلام را دوست دارند و اگر مردم، آزاد و رها گذاشته شوند اسلام و نسخه حكومتي آن را بر خواهند گزيد.

ديدار با ميهمانان خارجي شركت‌كننده در كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي، 01/05/1376‌


نظام اسلامي متكي به قدرت مردم است‌

نظام اسلامي، يك نظام مردمي است و مردم‌سالاري در نظام اسلامي، حقيقي‌تر، واقعيتر، اصيلتر و ريشه‌دارتر از نظامهاي غربي است. امروز نظامهاي غربي كه خودشان مدّعي مردم‌سالاريند، دچار تناقضند. با تحليلهايي كه خودشان ارائه مي‌كنند، مردم‌سالاري‌شان مخدوش است؛ در حالي كه نظام اسلامي، نظامي است كه به راي و فكر و اعتقاد مردم متّكي است. تبليغات زيادي مي‌كنند تا شايد بتوانند اين حقيقت و اين جانبِ مهمِ از جوانب جمهوري اسلامي را انكار كنند. اين امواجي كه امروز در دست و دهان تبليغاتچيهاي استكبار ملاحظه مي‌شود - مثل نفي جمهوريّت - به خاطر مقابله با اين حقيقت است. نظامي را كه از اوّلِ پديدآمدنش به آراء مردم متّكي بوده، نمي‌توانند انكار كنند. اصل نظام را مردم انتخاب كردند؛ تدوين كنندگان قانون اساسي را مردم انتخاب كردند؛ قانون اساسي را مردم تصويب كردند؛ در دوره‌هاي متعدّد، مردم پاي صندوقهاي راي رفتند و روِساي جمهور و نمايندگان مجلس را آزادانه انتخاب كردند. اين واقعيّتي است كه وجود دارد. مجبورند به تأويلها و اشكال‌تراشيهاي گوناگوني متشبّث شوند، بلكه بتوانند ذهنيّتها و افكار عمومي دنيا يا افكار عمومي داخل كشور را منحرف كنند. نظام مردمي - كه مردمي بودنش، از دمكراسيهاي رايج دنيا هم روشنتر و بارزتر و حقيقي‌تر و اصيلتر است - درعين‌حال توانسته آن خلا بزرگي را كه امروز دنيا با آن دست‌به‌گريبان است - يعني خلا معنوي - پُر كند... در نگاه واضحي كه انسان به مسائل مي‌كند، مي‌تواند چند نقطه را به‌روشني پيدا كند. يك نقطه، نظريّه حكومت اسلامي است. اين، يكي از موارد آماج حملات دشمن است. يا به مباني اسلام، يا به قانون اساسي و يا به برخي از بخشهاي برجسته نظام اسلامي كه علامت و شاخصه نظام است، تهاجم فكري و نظري مي‌شود. اين تهاجم از تهاجم عملي كم‌اهميت‌تر نيست. چون - همان‌طور كه آقايان اشاره كردند - تكيه نظام اسلامي به قدرت مردم است. قدرت مردم هم با ايمان آنهاست؛ اگر مؤمن باشند، دفاع خواهند كرد؛ اما اگر پايه ايمان سست شد، اين پشتيباني و اين دفاع به مرور از بين خواهد رفت. بنابراين چيزي كه ايمان و اعتقاد راسخ مردم را هدف گرفته است، نبايد دست‌كم گرفت. علاج اين كار، پيكار نظري است. يك حركت علمي در اين زمينه لازم است. البته ما دولت را از اين مسؤوليت بركنار نمي‌كنيم.

خطاب و عتاب ما در طول اين سالها تا امروز به وزارت ارشاد و دستگاههايي كه تبليغات رسمي را برعهده دارند، به خاطر همين جهت بوده است. بالاخره دولت يكي از مهمترين مسؤوليتها را برعهده دارد؛ كمااين‌كه صدا و سيما بخش مهمي از اين مسؤوليت را بر عهده دارد؛ كمااين‌كه همه دستگاههاي هنري كه به نظام اسلامي وابسته‌اند، مسؤولند؛ ليكن مسؤوليتهاي دولتي را نبايد نافي مسؤوليتهاي علما و حوزه‌هاي علميه گرفت. بالاخره توليد و تبيين و تدوين فكر، كار حوزه‌هاي علميه است و حوزه‌هاي علميه بايد در اين زمينه وارد ميدان شوند.

البته امروز خيلي كار مي‌شود. بنده از جمله كساني هستم كه تقريباً بيشترين اطّلاع را از آنچه در سطح حوزه‌ها در اين زمينه صورت مي‌گيرد، دارم. از گوشه و كنار مي‌آيند و ما كارهاي آنها را مي‌بينيم. البته حجم مطلق كارها خوب، اما حجم نسبي آنها كم است؛ يعني نسبت به آنچه بايد باشد،  هم از لحاظ كميّت و هم از لحاظ كيفيت، كم است. امروز حكومت اسلامي و ولايت فقيه جزو واضحاتِ فقه اسلامي و اعتباراتِ عقلايي است؛ يعني اگر انسان بخواهد با تكيه به اعتبارات عقلايي حرف بزند، اين نظريّه جزو روشنترين و واضحترين و قابل دفاعترين نظريه‌هاست؛ اما اين را با شيوه‌هاي گوناگون - با تشبيه آن به حكومت كليسا و حكومت سلطنتي و غيره - در ذهنها مخدوش مي‌كنند. اينها مبارزه لازم دارد.

سخنراني در جمع اعضاي مجلس خبرگان، 15/06/1380


مردمي ترين نوع حكومت‌

يك بُعد ديگر در قضيه و حديث غدير، همين مسأله‌ي ولايت است؛ يعني تعبير از حكومت به ولايت؛ «من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه». آن وقتي كه پيامبر(ص) در مقام تعيين حق حاكميت براي يك شخص است، تعبير مولا را براي او به‌كار مي‌برد و ولايت او را به ولايت خود مقترن مي‌كند. خود اين مفهومي كه در ولايت هست، بسيار حايز اهميت است. يعني اسلام، منهاي همين مفهوم ولايت - كه يك مفهوم مردمي و متوجه به جهت حقوق مردم و رعايت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هيچ حاكميتي را بر مردم نمي‌پذيرد و هيچ عنوان ديگري را در باب حكومت قايل نيست.

آن كسي كه وليّ و حاكم مردم است، يك سلطان نيست؛ يعني عنوان حكومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمي‌شود؛ از بُعد اين‌كه او هر كاري كه مي‌خواهد، مي‌تواند بكند، مورد توجه و رعايت نيست؛ بلكه از باب ولايت و سرپرستي او، و اين‌كه وليّ مؤمنين يا وليّ امور مسلمين است، اين حق يا اين شغل يا اين سمت مورد توجه قرار مي‌گيرد. قضيه‌ي حكومت در اسلام، از اين جهت مورد توجه است.

اگر اين مفهوم ولايت و آنچه را كه اسلام براي وليّ و والي به عنوان شرط و وظيفه قرار داده است، بشكافيم - كه در كلمات ائمه‌ي معصومين در اين باب، خيلي حرفهاي آموختني وجود دارد، و در همين نامه‌ي اميرالمؤمنين به مالك اشتر و آن توصيه‌هاي بزرگ، مفاهيم ارزنده زيادي هست - خواهيم ديد كه مردميترين نوع حكومت اين است. در فرهنگ بشري - يعني فرهنگ آزاديخواهان عالم در طول تاريخ - هيچ چيزي كه از حكومت زشت باشد، در مفهوم ولايت وجود ندارد. مفهوم استبداد يا خودسري، به ميل خود يا به ضرر مردم تصميم گرفتن، مطلقاً در معناي ولايت اسلامي نيست. نه اين‌كه يك شخصي نمي‌تواند به نام ولايت از اين كارها بكند؛ خير، شياطيني هستند كه با همه‌ي نامهاي خوب، همه‌ي كارهاي بد را در دنيا كرده‌اند. مقصود، آموزش و درس و راه اسلامي است. البته كساني كه دلباخته مفاهيم غربي و بيگانه‌ي از اسلام هستند، ممكن است حرفهايي بزنند، يا تصوراتي بكنند؛ ليكن اينها بر اثر نشناختن مفهوم ولايت است.

ولايت در اسلام، ناشي از ارزشهاست؛ ارزشهايي كه وجود آنها، هم آن سِمت و هم مردم را مصونيت مي‌بخشد. مثلاً عدالت به معناي خاص - يعني آن ملكه‌ي نفساني - از جمله‌ي شرايط ولايت است. اگر اين شرط تأمين شد، ولايت يك چيز آسيب‌ناپذير است؛ زيرا به مجرد اين‌كه كمترين عمل خلافي كه خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهي اسلامي است، از طرف آن وليّ يا والي تحقق پيدا كرد، شرط عدالت سلب مي‌شود. كوچكترين ظلم و كوچكترين كجرفتاري كه خلاف شرع باشد، عدالت را سلب مي‌كند. هر تبعيضي، هر عمل خلاف و گناه و ترك وظيفه‌يي، عدالت را از والي سلب مي‌كند. وقتي هم كه عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل مي‌شود.

در كدام سيستم حكومتي دنيا، چنين شكلي وجود دارد؟ در كدام طريقه‌ي ضمانت و نظارت مردمي، چنين روشي وجود دارد كه در آن، خير انسانيت و خير جامعه و مصالح بشري و ارزشها باشد؟ البته تخلف از معيارها، در همه‌ي شكلها مي‌تواند صورت بگيرد. بر فرض حفظ معيارها، شما ملاحظه كنيد ببينيد، اين چه شكل متيني است كه اسلام مقرر كرده است.

ما مسلمين بايد ولايت را تجربه كنيم. در طول قرنهاي متمادي نگذاشتند. چه كساني نگذاشتند؟ همان كساني كه حكومت به سبك ولايت، آنها را از مسند قدرت و حكومت كنار مي‌زند؛ والّا به نفع مردم است. كدام كشورها هستند كه اگر در راس حاكميتشان يك انسان پرهيزگارِ پارساي مؤمنِ مراعات‌كننده اوامر و نواهي الهي و عامل به صالحات و حسنات باشد، براي آنها بهتر نباشد، از اين‌كه فرد ميگسارِ شهوترانِ پولپرستِ دنياپرستي بر سر كار باشد؟ هر ملت و هر مذهبي كه مي‌خواهند، داشته باشند.

ولايت، يعني حاكميت انسانهاي پارسا، انسانهاي مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهاي عامل به صالحات. اين، معناي ولايت اسلامي است. كدام ملت و كدام كشور است كه اين را نخواهند و به نفعشان نباشد؛ مفهوم آن را تصور كنند و تصديق نكنند؟ چه كساني با اين اصل و با اين روش مخالفند؟ معلوم است؛ آن قدرت‌طلباني كه در وجود و نفس خودشان، تحقق آن معيارها - يعني تحقق پارسايي، تخلي از شهوات و بي‌اعتنايي به زخارف دنيا - را عملي نمي‌بينند. كداميك از اين قدرتمنداني كه امروز زمامهاي امور را در دنيا به‌دست گرفته‌اند، حاضرند اساس حكومت و ولايتي باشند كه اسلام گفته است؟

ما هميشه اين را گفته‌ايم و اين جزو مسلّمات انقلاب ماست كه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، يك تعرض عمومي به فرهنگ غير اسلامي و ضد اسلامي است كه امروز بر قدرتهاي جهاني حاكم است و اركان قدرت جهاني بر اساس آن شكل گرفته است. به همين‌خاطر، با اسلام و با اين انقلاب و اين نظام مخالفند؛ زيرا اجزاي فرهنگ سياسي رايج بين قدرتمندان عالم را زير سؤال برده است. فرهنگ ما، فرهنگي مغاير با آن فرهنگهاست؛ كمااين‌كه وضع حكومت و قدرت سياسي و رابطه‌ي آن قدرت با مردم و پيوندهاي بين آنها و مردم را مشاهده مي‌كنيد.

اين چيزهايي كه ناشي از اصل ولايت در اسلام است، چه‌قدر براي انسانها مفيد، پُردرخشش، زيبا و جاذبه‌دار است. هر كس از هرجاي دنيا به كشور ما نگاه كند، همين چيزهايي كه در زندگي امام بزرگوارمان بود، و آنچه را كه اين ملت در طول اين ده، دوازده سال به آن عادت كرده‌اند، مي‌بيند. اين، معناي ولايت است؛ و ما عرض مي‌كنيم كه اگر ملتها، قطع نظر از مذاهب و ادياني كه بر آنها حاكم است، بخواهند راه سعادت را پيدا كنند، بايد به ولايت اسلامي برگردند.

البته اين ولايت اسلامي به‌شكل كامل، در يك جامعه‌ي اسلامي عملي است؛ چون ولايت براساس ارزشهاي اسلامي - يعني عدالت اسلامي، علم اسلامي و دين اسلامي - است؛ اما به‌شكل غير كامل، در همه‌ي ملتها و در ميان همه‌ي جوامع عملي است. اگر مي‌خواهند كسي را به عنوان رهبر و حاكم بر جامعه انتخاب كنند، سراغ آن كسي كه سرمايه‌داران معرفي مي‌كنند، نروند؛ سراغ پارساترين و پاكترين و بي‌اعتناترين انسانها به دنيا بروند؛ آن كسي كه قدرت را سرمايه‌ي شخصي خود به حساب نمي‌آورد و از آن براي سود شخصي خويش استفاده نمي‌كند.

اين، رشحه‌يي از رشحات ولايت در اسلام است و دمكراسيهاي جاري عالم از آن بي‌نصيبند. اين، از بركات اسلام است. لذا از اول انقلاب هم همين عنوان ولايت و ولايت فقيه - كه دو مفهوم است؛ يكي خود مفهوم ولايت، يكي اين‌كه اين ولايت متعلق به فقيه و دين‌شناس و عالم دين است - از طرف كساني كه درحقيقت تحمل اين بافت ارزشي كامل را نمي‌توانستند و نمي‌توانند بكنند، مورد تعرض شديد قرار گرفت. امروز هم همين‌طور است. خوشبختانه مردم اين راه را شناخته‌اند. اين، از بركات غدير و اسلام و زندگي اميرالمؤمنين و نيز حكومت كوتاه آن بزرگوار است.

اميدواريم كه خداوند ماها را اهل و لايق براي اين راه و اين تفكر اسلامي قرار دهد و همه‌ي ما را قدردان مفهوم ولايت بسازد و ان‌شاءاللَّه شايسته‌ي اسم «ملت اهل ولايت» باشيم.

سخنراني‌ در ديدار مسؤولان‌ و كارگزاران‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ به‌ مناسبت‌ عيد سعيد غدير،10/04/1370‌


وظيفه خبرگان حفظ و استمرار بخشيدن رهبري است‌

وظيفه حساس مجلس خبرگان كه عبارت از حفظ و استمرار بخشيدن رهبري ديني و انقلابي است، با اين حضور آگاهانه مردمي، بسي سنگين و خطير است اين مجلس در اين دوره نيز بحمدالله مجمع گروهي از فضلاء و علماء و مجتهدين آگاه و متعهد است و اميد و انتظار مي‌رود كه وظائف مهمي را كه قانون اساسي بر عهده آن نهاده است، در لحظه‌ي خطيري كه هر روز و هر ساعت مي‌بايد مترصد آن بود، با امانت و شجاعت و اخلاص به انجام برساند. تعيين رهبر حائز صلاحيت و نيز تشخيص ناتواني يا عدم صلاحيت وي، وظيفه‌ي بزرگ و بي‌بديلي است كه اعضاء اين مجلس محترم بر دوش گرفتن آن را با خداي عليم و قدير و با ملت ايران پيمان بسته‌اند، و سزا است كه همه‌ي ايمان و تقوا و آگاهي و اخلاص خود را در خدمت آن قرار دهند.

استقرار حكومت اسلامي در ايران به دست مردم و دفاع شجاعانه و فداكارانه‌ي آنان از اين نظام در لحظات خطير و در هنگامه‌ي دشمنيهاي سهمگين و همچنين حركات بيداري مسلمين در سراسر جهان اسلام، كه همه موجب سراسيمگي و ناكامي طراحان توطئه‌هاي شوم عليه جمهوري اسلامي شده است، در نهايت آنان را به اين نتيجه رسانيده كه براي توفيق در اهداف شيطاني خود، هيچ راهي بجز سست كردن ايمان مردم، مخدوش كردن وحدت و همدلي ملت، و تبليغ بر ضد شعارهاي شورآفرين و وحدت بخش مردم كه برخاسته از متن ايمان آنان و محصول درسهاي جاودانه‌ي امام راحل كبير آنان است، وجود ندارد، امروز بيشترين تلاش سياسي و تبليغي دشمن با شيوه‌هاي پيچيده و موذيانه، متوجه اين سرمايه‌هاي معنوي ملت ايران است كه او را در مقاطع بسيار سخت در بيست سال گذشته، قادر ساخته كه خطرات را از خود و كشورش دور كند. دشمن با توطئه‌هاي كنوني، در فكر خلع سلاح ملت ايران است. هر يك از اركان و مراكز نظام اسلامي كه نقش و تأثير بيشتري در حفظ ايمان مردم، در حفظ اتحاد ملت، در پاسداري از ارزشها و شعارهاي آگاهي بخش و شورآفرين، داشته باشد، در معرض كينه و بغض بيشتر و آماج دشمنيهاي ناجوانمردانه‌تر آنان قرار مي‌گيرد. هدفگيري نظرات و درسهاي حكيمانه‌ي امام راحل و شعارها و پرچمهاي راهنمائي كه آن يگانه‌ي دوران در راه اين ملت بزرگ برافراشته بود، بخشي از همين نقشه‌ي شوم است، همچنانكه جمع عده و عده براي تحريف يا تشكيك در اصل ولايت فقيه كه پايه‌ي اصلي اين بناي شامخ و به معناي حاكميت دين و تقوا بر زندگي اجتماعي يك ملت است، از همين انگيزه شيطاني و سلطه‌جويانه منشاء مي‌گيرد. در دنيايي كه حكومتها مظهر استكبار و زورگويي و بي‌عدالتي و مادي‌گرائي و بي‌تقوائي‌اند، نظام اسلامي مفتخر است كه شعار حاكميت تقوا و معنويت مي‌دهد و حكومت را نه سلطه‌ي خودسرانه، يا رياست مبتني بر نيرنگ و ظاهرسازي، كه ولايت و محبت و پيوند قلبي و ايماني مي‌داند، و به جاي همه معيارهاي رائج از قبيل زور و پول و تبليغ دروغ، فقاهت و عدالت را معيار حاكم مي‌شناسند.

پيام به مناسبت سومين دوره مجلس خبرگان، 04/12/1377


ولايت فقيه ضد دموكراسي اغواگر است‌

مردم‌سالاري در مكتب سياسي امام بزرگوار ما - كه از متن اسلام گرفته شده است - مردم‌سالاري حقيقي است؛ مثل مردم‌سالاري امريكايي و امثال آن، شعار و فريب و اغواگري ذهنهاي مردم نيست. مردم با راي خود، با اراده خود، با خواست خود و با ايمان خود راه را انتخاب مي‌كنند؛ مسؤولانِ خود را هم انتخاب مي‌كنند. لذا دو ماه از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه امام اصل نظامِ برآمده از انقلاب را به راي مردم گذاشت. شما اين را مقايسه كنيد با رفتاري كه كودتاگران نظامي در دنيا مي‌كنند، رفتاري كه حكومتهاي كمونيستي مي‌كردند، و رفتاري كه امروز امريكا مي‌كند. امروز امريكا بعد از پانزده ماه كه با اشغال نظامي عراق را گرفته است، هنوز به مردم اين كشور اجازه نمي‌دهد كه بگويند براي حكومتِ خود چه چيز و چه كساني را مي‌خواهند. نماينده سازمان ملل ديروز مصاحبه مي‌كند و مي‌گويد چون امريكايي‌ها در عراق حضور نظامي دارند، بايد راي حاكم امريكايي در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمكراسي اينها اين است. نام دمكراسي، اغواگري است. دمكراسي حتّي در كشورهاي خودشان هم، يك مردم‌سالاري حقيقي نيست؛ جلوه فروشي به وسيله‌ي تبليغات رنگين و پولهاي بي‌حسابي است كه در اين راه خرج مي‌كنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مكتب سياسي امام راي مردم به معناي واقعي كلمه تأثير مي‌گذارد و تعيين كننده است. اين، كرامت و ارزشمندي راي مردم است. از طرف ديگر امام با اتكاء به قدرت راي مردم معتقد بود كه با اراده پولادين مردم مي‌شود در مقابل همه قدرتهاي متجاوز جهاني ايستاد؛ و ايستاد. در مكتب سياسي امام، مردم‌سالاري از متن دين برخاسته است؛ از «امرهم شوري بينهم» برخاسته است؛ از «هو الّذي ايّدك بنصره و بالمؤمنين» برخاسته است. ما اين را از كسي وام نگرفته‌ايم. عده‌يي مي‌خواهند وانمود كنند كه نقش مردم در اداره حكومتها را بايد غربي‌ها بيايند به ما ياد بدهند! غربيها خودشان هنوز در خم يك كوچه گرفتارند! همين امريكايي‌ها و همين مدعيان دمكراسي، ديكتاتورهايي از قبيل محمد رضاي پهلوي را - كه سي‌وپنج سال در اين مملكت ديكتاتوري مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بيست‌سال در اين كشور ديكتاتوري كرد - در آغوش گرفتند و پشتيباني كردند و از آنها حمايت كردند. اينها طرفدار دمكراسي‌اند؟! دروغ مي‌گويند. هر كس مي‌خواهد دمكراسي اينها را ببيند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببيند. برود دمكراسي امريكايي را از حمايت بي‌دريغ امريكا از شارونِ جنايتكار ببيند. دمكراسي آنها اين است؛ ما از اينها دمكراسي ياد بگيريم؟! اينها براي انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببينيد امروز در فلسطين چه فجايعي دارد اتفاق مي‌افتد. آيا فلسطيني‌ها انسان نيستند؟ آيا صاحب سرزمين خود نيستند؟ آيا حق ندارند راي و عقيده داشته باشند؟ امروز زشت‌ترين و فجيع‌ترين رفتار در فلسطين و عراق و افغانستان - و قبل از اين در بسياري از مناطق ديگر - دارد صورت مي‌گيرد؛ آن وقت همان كساني كه اين رفتارهاي زشت را انجام مي‌دهند، خجالت نمي‌كشند و ادعاي دمكراسي مي‌كنند! رئيس‌جمهور امريكا وقيحانه ادعا مي‌كند كه رسالت گسترش دمكراسي در دنيا و خاورميانه بر دوش او سنگيني مي‌كند! دمكراسي آنها را در زندانهاي امثال ابوغريب - كه در عراق و گوانتانامو كم هم نيستند - مردم دنيا دارند مي‌بينند. اين، دمكراسي و حقوق بشر آنهاست! بسيار غافلانه است اگر كسي در داخل جوامع ما و در ميان امت اسلامي خيال كند كه غربي‌ها بايد بيايند به ملتهاي ما دمكراسي و مردم‌سالاري ياد بدهند! ما توقع داريم گويندگان و نويسندگاني كه از انصاف برخوردار هستند، طوري حرف نزنند و طوري ننويسند كه گويي امروز آنها دارند به مردم ما پيام مردم‌سالاري مي‌دهند. مردم‌سالاري را امام آورد؛ مردم‌سالاري را انقلاب آورد. در كشوري كه در طول قرنهاي متمادي، جز در برهه‌هاي بسيار كوتاه - كه مثل يك لحظه گذشته است - معناي راي و اراده مردم را نمي‌دانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق راي نيفتاده بود! براي راي مردم ايران كسي ارزش قائل نبود و ديكتاتورها در تمام دوران حكومتِ خود بيشترين بي‌اعتنايي را به مردم ما مي‌كردند) امام و انقلاب و نظام اسلامي ما مردم‌سالاري را آورد. عده‌يي طوري حرف مي‌زنند كه گويا ما تازه داريم وارد ميدان مردم‌سالاري مي‌شويم! اين بي‌انصافي نيست؟ اين چشم بستن بر روي حقيقت نيست؟...

شاخص مهم ديگر مكتب سياسي امام بزرگوار ما پاسداري از ارزشهاست، كه مظهر آن را امام بزرگوار در تبيين مسأله ولايت‌فقيه روشن كردند. از اول انقلاب اسلامي و پيروزي انقلاب و تشكيل نظام اسلامي، بسياري سعي كرده‌اند مسأله ولايت‌فقيه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفي كنند؛ برداشتهاي خلاف واقع و دروغ و خواسته‌ها و توقعات غيرمنطبق با متن نظام سياسي اسلام و فكر سياسي امام بزرگوار. اين‌كه گاهي مي‌شنويد تبليغاتچي‌هاي مجذوب دشمنان اين حرفها را مي‌پراكنند، مربوط به امروز نيست؛ از اول، همين جريانات و دست‌آموزها و تبليغاتِ ديگران اين حرفها را مطرح مي‌كردند. عده‌يي سعي مي‌كنند ولايت فقيه را به معناي حكومت مطلقه‌ي فردي معرفي كنند؛ اين دروغ است. ولايت فقيه - طبق قانون اساسي ما - نافي مسؤوليت‌هاي اركان مسؤول كشور نيست. مسؤوليت دستگاه‌هاي مختلف و اركان كشور غيرقابل سلب است. ولايت فقيه، جايگاه مهندسي نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگيري از انحراف به چپ و راست است؛ اين اساسي‌ترين و محوري‌ترين مفهوم و معناي ولايت‌فقيه است. بنابراين ولايت‌فقيه نه يك امر نمادين و تشريفاتي محض و احياناً نصيحت‌كننده است - آن‌طوري كه بعضي از اول انقلاب اين را مي‌خواستند و ترويج مي‌كردند - نه نقش حاكميت اجرايي در اركان حكومت دارد؛ چون كشور مسؤولان اجرايي، قضايي و تقنيني دارد و همه بايد بر اساس مسؤوليتِ خود كارهايشان را انجام دهند و پاسخگوي مسؤوليتهاي خود باشند. نقش ولايت‌فقيه اين است كه در اين مجموعه‌ي پيچيده و در هم تنيده تلاشهاي گوناگون نبايد حركت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نبايد به چپ و راست انحراف پيدا شود. پاسداري و ديده‌باني حركت كلي نظام به سمت هدفهاي آرماني و عالي‌اش، مهمترين و اساسي‌ترين نقش ولايت‌فقيه است. امام بزرگوار اين نقش را از متن فقه سياسي اسلام و از متن دين فهميد و استنباط كرد؛ همچنان‌كه در طول تاريخ شيعه و تاريخ فقه شيعي در تمام ادوار، فقهاي ما اين را از دين فهميدند و شناختند و به آن اذعان كردند. البته فقها براي تحقق آن فرصت پيدا نكردند، اما اين را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همين‌طور هم هست. اين مسؤوليتِ بسيار حساس و مهم، به نوبه‌ي خود، هم از معيارها و ضابطه‌هاي ديني و هم از راي و خواست مردم بهره مي‌برد؛ يعني ضابطه‌هاي رهبري و ولايت‌فقيه، طبق مكتب سياسي امام بزرگوار ما، ضابطه‌هاي ديني است؛ مثل ضابطه كشورهاي سرمايه‌داري، وابستگي به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نيست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب مي‌كنند، اما ضوابط آنها اين است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، كه اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مكتب سياسي اسلام، ضابطه، اينها نيست؛ ضابطه، ضابطه معنوي است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درايت. علم، آگاهي مي‌آورد؛ تقوا، شجاعت مي‌آورد؛ درايت، مصالح كشور و ملت را تأمين مي‌كند؛ اينها ضابطه‌هاي اصلي است برطبق مكتب سياسي اسلام. كسي كه در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر يكي از اين ضابطه‌ها از او سلب شود و فاقد يكي از اين ضابطه‌ها شود، چنانچه همه مردم كشور هم طرفدارش باشند، از اهليت ساقط خواهد شد. راي مردم تأثير دارد، اما در چارچوب اين ضابطه. كسي كه نقش رهبري و نقش ولي‌فقيه را بر عهده گرفته، اگر ضابطه علم يا ضابطه‌ي تقوا يا ضابطه‌ي درايت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحيت مي‌افتد و نمي‌تواند اين مسؤوليت را ادامه دهد. از طرف ديگر كسي كه داراي اين ضوابط است و با راي مردم كه به‌وسيله‌ي مجلس خبرگان تحقق پيدا مي‌كند - يعني متصل به آراء و خواست مردم - انتخاب مي‌شود، نمي‌تواند بگويد من اين ضوابط را دارم؛ بنابراين مردم بايد از من بپذيرند. «بايد» نداريم. مردم هستند كه انتخاب مي‌كنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببينيد چقدر شيوا و زيبا ضوابط ديني و اراده مردم تركيب يافته است؛ آن هم در حساس‌ترين مركزي كه در مديريت نظام وجود دارد. امام اين را آورد. بديهي است كه دشمنان امام خميني و دشمنان مكتب سياسي او از اين نقش خوششان نمي‌آيد؛ لذا او را آماج حملات قرار مي‌دهند. در راس اينها كساني هستند كه به بركت امام بزرگوار ما و مكتب سياسي او، دستشان از غارت منابع مادي و معنوي اين كشور كوتاه شده است. آنها جلودارند، يك عده هم دنبالشان حركت مي‌كنند. بعضي مي‌فهمند چه‌كار مي‌كنند، بعضي هم نمي‌فهمند چه‌كار مي‌كنند.

بيانات در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خميني(ره)، 14/03/1383


مردم ولي نعمتان انقلابند

مردم حقيقتاً ولي نعمت ما و صاحبان واقعي انقلاب هستند. آنان با جان و مال وفرزندان خود در جبهه هاي جنگ حضور يافتند و از كشور،‌ انقلاب و نظام دفاع كردند. انواع حمايتها و پشتيباني هاي مردم از مسئولان طي دوازده سال گذشته، قدرت و عزت ايران اسلامي را موجب شده و حكومت اسلامي همواره از پشتوانه اين ملت با ايمان ، شجاع و بپاخاسته برخوردار بوده است. لذا بايد ترتيبي داده شود و مكانيزمي بوجودآيد كه كارگزاران حكومتي حقيقتا خود را خدمتگزار مردم دانسته و بر اين اساس وظايفشان را انجام دهند.

ديدار با كارگزاران نظام ،14/09/1369‌


فقيه دين شناس ترسيم كننده راه سعادت دنيا است‌

فقيه،‌دين شناسي است كه راه سعادت و خوشبختي دنيا وآخرت را كه آئين الهي براي مردم ترسيم كرده است مي شناسد و حاكميت چنين انساني ازيك منطق عقلاني و استدلال محكم برخوردار است. اما حاكميت يك فرد نظامي، سرمايه دار يا سياستمدار حزبي و حرفه اي چنين استدلالي را با خود ندارد و در عين حال خبرگزاري ها، مطبوعات، راديوها، تلويزيونهاي خارجي و گاهي مزدوران داخلي درمقالات و تبليغات خود رهبري اسلامي را زير سئوال مي برند.

ديدار با ميهمانان دهه فجر، 18/11/1371


دشمني استكبار با رهبري مقتدر نظام اسلامي‌

استكبار با يك رهبري مقتدر در نظام اسلامي دشمن است، چه اين كه يك رهبري بي‌حال و بي‌خبر كه به راحتي بتوانند ذهن او را عوض كنند و او را به اشتباه بيندازند، براي آنها اهميتي ندارد. اما اگر رهبري نظام اسلامي آنگونه بود كه اسلام مي‌گويد، مردم مي‌خواهند، انقلاب طلب مي‌كند و قانون اساسي حكم مي‌كند؛ در آن صورت من تعجب نمي‌كنم كه آنها با رهبري، مخالف باشند و آن را هدف قرار بدهند.

سخنراني در اجتماع بزرگ نيروي مقاومت بسيج مردمي به مناسبت سالروز تشكيل بسيج، 05/09/1376


خبرگان صندوق ذخيره ارزي معنوي نظام‌

مجلس خبرگان در حقيقت يك پشتوانه‌ي عظيمي براي نظام است؛ مثل صندوق ذخيره ارزيِ معنويِ نظام. يك پشتوانه و يك ذخيره معنوي است كه بايد حاضر باشد، آماده باشد، پابه‌كار باشد و به‌روز باشد براي هنگام لازم و مورد نياز؛ همچنان كه كشورها نيروهاي مسلحشان را آماده نگه ميدارند، سالهاي متمادي در پادگانهايشان هستند و عملاً كاري انجام نميدهند؛ ليكن براي لحظه‌ي مورد نياز به‌روز و آماده نگه ميدارند. مسئله‌ي مجلس خبرگان، يك چنين چيزي است. اگر اين مجلس نباشد، در آن ساعت فقدان و خلا رهبري، هيچ دست و انگشتي گره‌گشاي مشكلي كه پيش خواهد آمد، نخواهد بود. اين، آن مجلسي است كه كار آن در لحظه‌ي بحران و در لحظه‌ي لزوم گره‌گشايي اساسي است. اين مجلس بايد هميشه باشد، هميشه آماده به كار باشد، متوجه اوضاع باشد، مسائل جاري، مهم و اساسي كشور را دائماً مورد سنجش قرار دهد و براي آن لحظه‌اي كه نياز هست، آن كار اصلي خودش را - كه انتخاب رهبري است - انجام دهد. اين، اهميت مجلس خبرگان را نشان ميدهد. در لحظه‌ي بحران، نقش‌آفريني منحصر به اين مجلس است.

و انسان مي‌بيند كه اين سازوكاري هم كه قانون اساسي براي تشكيل مجلس خبرگان فراهم كرده است، عاقلانه‌ترين و متين‌ترين سازوكار است. والّا اگر قرار بود در لحظه‌ي نياز، آن وقتي كه بايد از سوي مردم رهبر انتخاب شود يا از سوي گروه خاصي انجام بگيرد - كه سابقه نداشت - براي آن گروه قطعاً مشكلات و معضلاتي پيش ميآمد كه قابل حل نبود. قانون اساسي، مردم را به شكل انتخابات خبرگان، به طور كامل در متن قضيه وارد كرده است؛ مردم انتخاب ميكنند، اين ذخيره معنوي را براي كشور ايجاد ميكنند و اين ذخيره معنوي در هنگام لزوم، كاري را كه بايد انجام بدهد، انجام ميدهد. اين كار اصلي است و اهميت مجلس خبرگان را از اينجا ميتوان فهميد.

خوب، آنچه بر اين معنا مترتب است، الزاماتي است كه اين جايگاه و نقش مهم، با خود همراه مي‌آورد. اين طبيعي است، هر چه كار مهمتر و نقش اساسي‌تر و محوريتر باشد، طبعاً الزامات هشداردهنده‌تري در كنار آن وجود خواهد داشت.

اولين چيزي كه جزوِ الزامات اين جايگاه به حساب ميآيد، اين است كه ما مجلس خبرگان را در وضعي قرار دهيم كه براي مردم اطمينان‌بخش و مورد قبول و اعتماد آنها باشد. هر گونه حركتي كه به تضعيف جايگاه مجلس خبرگان بينجامد، نقطه‌ي مقابل اين رويكرد است. مجلس خبرگان را نبايد تضعيف كرد.

بيانات در ديدار خبرگان منتخب ملت، 09/06/1385‌


رهبري حافظ تماميت انقلاب است‌

رهبري، يعني آن نقطه‌اي كه هرجا دولت - هر دولتي در ايران - مشكلي داشته باشد، مشكلات لاعلاجش به دست رهبري حل مي‌شود. توجّه كنيد؛ هر جا كه تبليغات دشمن كاري كند تا مردم را به دولتها بدبين سازد، اين‌جا نقش رهبري است كه حقيقت را براي مردم، روشن، و توطئه دشمن را بر ملا مي‌كند. اين چند ساله نديديد كه درباره دولتها، دولتمردان و مسؤولان چه مي‌كردند و چگونه سعي مي‌نمودند كه تبليغات دروغ و ترفندهاي گوناگوني را رايج كنند تا مردم را مأيوس نمايند!

آن‌جايي كه مي‌خواهند مردم را مأيوس كنند، رهبري است كه اميد به مردم مي‌دهد. آن‌جايي كه مي‌خواهند يك توطئه سياسي بين‌المللي براي ملت ايران به‌وجود آورند، رهبري است كه قدم جلو مي‌گذارد و تماميت انقلاب را در مقابل توطئه قرار مي‌دهد - مثل همين قضيه اخير اروپا كه ملاحظه كرديد - و دشمن را وادار به عقب‌نشيني مي‌كند. آن‌جايي كه مي‌خواهند در بين جناحهاي گوناگون مردم، اختلاف ايجاد كنند، رهبري است كه مي‌آيد مايه الفت و مانع از تفرقه مي‌شود.

آن‌جايي كه مي‌خواهند صندوقهاي انتخابات را خلوت كنند و مردم را از حضور در پاي صندوقها و راي دادن مأيوس نمايند، رهبري است كه به مردم الگو مي‌دهد و مي‌گويد كه انتخابات وظيفه است. آن‌گاه مردم اعتماد مي‌كنند، وارد مي‌شوند و حماسه عظيمي مي‌آفرينند. آن‌جايي كه جايگاه ابراز نظر مردم در مسائل انقلاب است، چشم مردم به دهان رهبري است.

در زمان امام راحل اين را بارها تجربه كردند و به لطف پروردگار، تو دهني خوردند. بعد از رحلت امام راحل هم با كمك مردم، با همّت و با همكاري مردم، دهها بار با همين كيفيّت و همين شيوه، پيوند جوشيده استوار ميان مردم و رهبري، توانسته است مشت محكم به دهان دشمنان بزند. لذا بسيار طبيعي است كه با رهبري، بد باشند و كينه عميق داشته باشند؛ جاي تعجّبي ندارد. البته رهبري مقتدر؛ اگر يك رهبري بي‌حال، بي‌جان و بي‌حضوري باشد - كه نه از جايي خبر دارد و راحت مي‌شود ذهنش را عوض كرد؛ راحت مي‌شود او را به اشتباه انداخت - چنين رهبري ضعيفي، چندان برايشان اهميت ندارد. اما اگر قرار شد رهبري مقتدري كه اسلام مي‌گويد، مردم مي‌خواهند، انقلاب طلب مي‌كند و قانون اساسي حكم مي‌كند، باشد، با آن مخالفند! حق دارند مخالف باشند! من تعجّب نمي‌كنم از اين‌كه اينها رهبري را هدف قرار دهند!

بيانات در جمع بسيجيان به‌مناسبت هفته بسيج، 05/09/1376


منبع :جام جم آنلاین