تبیان، دستیار زندگی
قرار دادهای زبان، در طول زمان و به تناسب مقتضیات شكل گرفته اند. بر شكل گیری این قراردادها، اصولی كلی حاكم است؛ اصولی بر مبنای رسایی، زیبایی، ایجاز، سهولت تلفظ، و .... كه دانش زبان شناسی تا حد زیادی توانسته این اصول را مدون كند و نشان دهد كه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وظیفه شاعر

قسمت اول ، قسمت دوم ( قاعده های زبانی )

قسمت سوم:

شعر

مساله دیگر، وظیفه شاعر در قبال زبان است كه قرن ها وجود داشته و پس از او نیز تداوم خواهد داشت.

ما نمی‌توانیم به دلخواه خود این قرار دادها راطوری شكل دهیم كه پیوند نسلهای آینده با میراث ادبی شان بریده شود.

اگر شاعران ما به همان اندازه كه در حوزه خیال و موسیقی نوآوری كرده اند در زبان هم كرده بودند، زبان ادبی ما آنقدر متحول می شد كه ما حتی دیگر قادر به فهم شعر مولوی و حافظ و بیدل هم نبودیم چه برسد به شاعران كهن تری چون فردوسی و ناصر خسرو.

می توان گفت بر خلاف خیال ـ كه در آن نو آوری اصل بود -در دستور زبان حفظ سنت شرط است و نو آوری فقط آنگاه پذیرفتنی خواهد بود كه به رسایی و تاثیر كلام بیافزاید یعنی شاعر در قبال آنچه از دست داده، چیز بزرگتری بدست آورده باشد.

ما نمی‌توانیم به دلخواه خود این قرار دادها راطوری شكل دهیم كه پیوند نسلهای آینده با میراث ادبی شان بریده شود.

و نكتة دیگر این است كه قرار دادهای زبان، در طول زمان و به تناسب مقتضیات شكل گرفته اند.

بر شكل گیری این قراردادها، اصولی كلی حاكم است؛ اصولی بر مبنای رسایی، زیبایی، ایجاز، سهولت تلفظ، و .... كه دانش زبان شناسی تا حد زیادی توانسته این اصول را مدون كند و نشان دهد كه چرا مثلاً فارسی زبانها عادت كرده اند كه كلمه دانشمند را با «ان» جمع ببندند و كلمه روز را با «ها».

بحث در این اصول كلی كه ریشه قرار دادهای زبانی از آنها آب می خورد، در این جا مورد نظر ما نیست؛ فقط می خواهیم این را یاد آور شویم كه بدون توجه به این اصول، هیچ تصرفی در این قراردادها موفق و پایدار نخواهد بود .

طرزی افشار ، یكی از شاعرانی است كه رغبت فراوانی به صرف كردن اسمها و صفتها به شكل فعل داشته و در شعرش به وفور به فعلهایی چون «درسیدم» (= درس خواندم)، «فرنگیدم»، (به فرنگ رفتم)، «بنگاهم»، (نگاه كنم) و ... بر می خوریم كه بیشتر از روی تفنن و هنر نمایی آمده اند نه بنا بریك نیاز عمیق زبانی.

شعر
بحث در این اصول كلی كه ریشه قرار دادهای زبانی از آنها آب می خورد، در این جا مورد نظر ما نیست؛ فقط می خواهیم این را یاد آور شویم كه بدون توجه به این اصول، هیچ تصرفی در این قراردادها موفق و پایدار نخواهد بود .

چنین است كه نه برای شاعر هویتی در خور فراهم آورده اند و نه شعرش را تاثیر ویژه‌ای بخشیده اند. تصرف در دستور زبان اگر از سر تفنن و نا آگاهی باشد، چنین نتیجه ای دارد. بسیار فرق است بین آن كه اسم و ضمیر را از صفت بازنشناسد و برای آنها هم صفت تفضیلی بیاورد با مولوی دانشمند كه می خواهد بگوید «من از می مست كننده تر هستم» ولی به جای صفت «مست كننده »، خود اسم باده را می آورد و به این ترتیب این اغراق را شدت می بخشد:

ای می ! بترم از تو ، من باده ترم از تو 

 پر جوش ترم از تو ، آهسته كه سر مستم


برگرفته از سایت ادیب

تنظیم : بخش ادبیات تبیان