تبیان، دستیار زندگی
در این كسی تردید ندارد كه درستی زبان از لحاظ دستوری، نخستین شرط سلامت آن است. رعایت قواعد دستوری نه تنها باعث درك درست و سالم شعر توسط مخاطب می شود بلكه در حفظ میراث زبانی هر ملتی هم اثر دارد چون اهل ادب، متولیان زبانند و در قدم اول، آنها باید حرمتش را...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر و دستور زبان

قسمت اول:

شعر

در این كسی تردید ندارد كه درستی زبان از لحاظ دستوری، نخستین شرط سلامت آن است. رعایت قواعد دستوری نه تنها باعث درك درست و سالم شعر توسط مخاطب می شود بلكه در حفظ میراث زبانی هر ملتی هم اثر دارد چون اهل ادب، متولیان زبانند و در قدم اول، آنها باید حرمتش را نگه دارند و مانع شیوع نادرستیها شوند . صاحب قابوسنامه سخن خوبی دارد:

  1. « سخنی كه اندر نثر نگویند تو در نظم مگوی كه نثر چون رعیت است و نظم چون پادشاه. آن چیز كه رعیت را نشاید، پادشاه را هم نشاید .»

ولی در كنار توصیه ای كلی كه در رعایت دستور زبان می توان كرد، باید این را هم روشن كنیم كه این مجموعه قوانین از كجا آمده و میزان اعتبار آن تا چه حد است .

زبان در بین انسانها به تدریج پدید آمده و نیز به تدریج كامل شده است . اهالی هر زبانی به مرور زمان حس كرده‌اند كه یك مجموعه واژگان با ترتیبهای متفاوت، می توانند معنی های گوناگونی داشته باشد. بنابراین به صورت قراردادی، شكلی خاص را در روابط واژه ها اختیار كرده اند كه ما اینك به آن دستور زبان می گوییم .

مثلا در زبان فارسی وقتی می گوییم « رستم دیو سپید را كشت .» شنونده در می یابد كه دیو سپید كشته شده است نه رستم چون به طور قراردادی پذیرفته است كه در چنین جملاتی نخست فاعل ذكر می شود و سپس مفعول. اگر بگوییم دیو سپید رستم را كشت با این كه تغییری در واژگان ایجاد نشده، دریافت شنونده دگرگون می شود. چرا؟ چون جای آنها عوض شده است .

« سخنی كه اندر نثر نگویند تو در نظم مگوی كه نثر چون رعیت است و نظم چون پادشاه. آن چیز كه رعیت را نشاید، پادشاه را هم نشاید .»

اگر فارسی زبانان ازقدیم عادت كرده بودند كه نخست مفعول جمله را ذكر كنند، شنونده امروزی نیز به همان عادت عمل می كرد و همان ملاك را دریافت خود قرا می داد. بنابراین آنچه دستور زبان گفته می شود، نه یك قانون آسمانی و ثابت بلكه مجموعه ای از قراداد هایی است كه اهالی یك زبان به طور طبیعی و تدریجی به آن گردن نهاده اند.

اگر این قرار داد در طول زمان تغییر كند دستور زبان هم تغییر خواهد كرد. مثلا فارسی زبانان پیشین گاهی اسمهای جمع عربی را دو باره با «ها»و«ان» فارسی جمع می بسته اند و چون همه جامعة فارسی زبان به این قرار داد گردن نهاده بوده، عیبی هم تلقی نمی شده چنان كه بیدل هم می گوید «تاراج اگر كل بود بدمستی اجزاها» ولی امروز ما این را نمی پذیریم.

دستور زبان قابل انعطاف است و اگر ما نتوانیم این انعطاف پذیری را بر خود همواركنیم ، نخواهیم توانست از همه قابلیتهای زبان به نحو شایسته ای بهره ببریم؛ چون بسیار اتفاق می افتد كه بیان برتر، چیزی خارج از محدوده زبان رایج را اقتضا می كند.

گفتیم كه دستور زبان ، مجموعه قرار دادهایی است كه به تفهیم و تفاهم بین گوینده و شنونده كمك می كند. حالا اگر گوینده به طور استثنایی در شرایطی قرار گرفت كه حس كرد با شكستن این قرار دادها بهتر می تواند با مخا طبش رابطه بر قرار كند، تكلیف او چیست؟ آیا حق دارد حوزه این قرار دادها را به طرز معقولی گسترش دهد؟ می گوییم بله حق دارد چون دستور زبان وسیله است نه هدف. شاعر حق دارد با افزایش حوزه اختیارات خویش به زبان قابلیت بیشتری از آنچه دارد ببخشد. این به معنای قانون شكنی نیست، بلكه تلاشی است برای تكامل بخشیدن به قانون. مثلاً مرحوم سلمان هراتی در شعر «با آفتاب صمیمی» از مرگ بابی ساندز ( مبارز ایرلندی كه بر اثر اعتصاب غذایی علیه انگلیس در گذشت) چنین تعبیر طنز آمیزی دارد:

شعر

وقتی بابی سندز را خود كشی كردند !

خود كشی یك فعل لازم است و او آن را به صورت متعدی بكار می برد. این ظاهراً خلاف قوانین دستور زبان استولی شاعر با این قاون شكنی می خواسته نكته ای را گوشزد كند؛ این كه عامل یا مسبب همین خود كشی هم دیگران بوده اند. می بینید كه اگر او بیان عادی و مطابق دستور زبان را بر می گزید، تمام لطف شعر از میان رفته بود. اكنون شعر طنزی دارد كه جز با همین قانون شكنی فراهم نمی شد.

ادامه دارد...


برگرفته از سایت ادب

تنظیم : بخش ادبیات تبیان