دوری و دوستی،بین عاشق و معشوق
حرفی نمانده است. سكوت مهمترین چیزی است كه تحویل هم میدهیم. دیگر نه انگیزهای داریم نه بهانهای كه با هم حرف بزنیم. قهر نیستیم اما به حداقل كلام اكتفا كردهایم. سلام و السلام. من میرسم خانه. چیزی سر هم میكنم برای خوردن. كمی بیشتر از غذای یك نفر را درست میكنم. از سر و صدایی كه موقع آمدن راه میاندازد ، میفهمم آمده. وارد كه میشود اول تلویزیون را روشن میكند. فكر میكنم این تنها توافقی است كه با هم داریم. هر دو بدون هیچ مذاكرهای قبول كردهایم كه بهترین راه برای تحمل سكوت تحملناپذیر خانه، صدای تلویزیون است. من از اتاقم صدای گویندههای خبر را میشنوم و چند ساعت بعد وقتی بیرون میآیم او روی كاناپه خوابش برده است. تلویزیون را كه خاموش میكنم، بیدار میشود. بلند میشود و به طرف تختش میرود. من در اتاقم را میبندم. آهسته میگوید: شب بخیر. تق... در اتاقش را میبندد و یك روز دیگر از زندگی مشترك ما تمام میشود.
آمار رسمی طلاق هیچ وقت اندازه ناكامی همسران را در زندگی زناشویی نشان نمیدهد. این آمار هیچ وقت افرادی را كه از هم جدا زندگی میكنند ، اما به طور قانونی طلاق نگرفتهاند ، حساب نمیكند. غیر از اینها، خیلیها هم هستند كه از زندگی مشتركشان راضی نیستند ، اما به هزار و یك دلیل از هم جدا نمیشوند. بعضی از آنها نگران پیامدهای عاطفی، مالی، اجتماعی و فرهنگی طلاق هستند. بعضیها ترجیح میدهند به خاطر فرزندانشان به زندگی ادامه دهند. بعضیها اعتراف میكنند كه جرات مواجه شدن با طلاق را ندارند و در نهایت آمار رسمی طلاق، درصد ناچیزی از خانوادههایی را در بر میگیرد كه طلاق عاطفی گرفتهاند.
حقیقت این است كه این روزها اگر به خلوت خیلی از خانهها سرك بكشیم، همسرانی را میبینیم كه گرچه زیر یك سقف زندگی میكنند ، اما هیچ اشتراك فكری، روحی و احساسی بینشان نمانده است. خیلی از زندگیهای به ظاهر آرام و شاد، چهره یك رابطه شكست خورده را در خود پنهان كردهاند. در این خانهها خبری از داد و فریاد و بگو و مگوهای متعارف زن و شوهرها نیست. تحقیر و توهینی هم در كار نیست،فقط زن و شوهر دیگر كاری به كار هم ندارند و این كار نداشتن، سرآغاز قصه تلخ جدایی است.
گاهی در زندگی مشترك اتفاقهایی میافتد كه باعث میشود تمام تصوراتمان فرو بریزد. در این شرایط ، اگر دو طرف نتوانند به خاطر شرایط و مصالح موجود از هم جدا شوند ، مجبور خواهند شد با سختترین شرایط و تا پایان عمر ، زندگی خود را در طلاق عاطفی بگذرانند. رعنا 28 ساله، وقتی در24 سالگی ازدواج كرد این نكتهها را میدانست: «وقتی 18 ساله بودم، فكر میكردم حتما باید یك ازدواج عاشقانه داشته باشم. فكر میكردم شوهرم هر روز با دسته گل به خانه میآید و من هم همیشه شور روزهای اول آشنایی را دارم، اما وقتی نامزد كردم، خیلی زود همه این فكرها تغییر كرد. فهمیدم كه باید خیلی بیشتر از این حرفها گذشت داشته باشم.»
تفاوتهای فردی یك اصل مسلم و غیرقابل انكار است. خوشبختترین زن و شوهرها هم با هم تفاوت دارند. اگر بین زن وشوهر اختلاف وجود داشته باشد ، طبیعیترین راه این است كه این اختلافها را با گذشت و چشم پوشی برطرف كنند ، اما اگر این فاصله از حد معمول و قابل تحمل بیشتر شود ، عوارضی متوجه زن و مرد و فرزندانشان میشود. اگر سرانجام از هم جدا شوند ، بخصوص در ایران ، زن باید بیشترین عوارض جدایی را تحمل كند. آن هم به دلیل نوع نگاه جامعه به زن، محدودیتهای اجتماعی و نوع نگاه جامعه به زنان مطلقه كه آنها را در وضعیت دشواری قرار میدهد. به همین دلیل هم بسیاری از زنان ترجیح میدهند به زندگی مشترك ادامه دهند و ناامنیهای روانی و اجتماعی بعد از طلاق را تحمل نكنند.
اما این همه ماجرا نیست. برخی تغییرات اجتماعی، موضعگیری زنان را در مقابل زندگیهای به بنبست رسیده، تغییر داده است. امروز زنان بیشتری شاغلاند و استقلال اقتصادی آنها را در شرایطی قرار میدهد كه میتوانند مسوولیت زندگی را خود به دوش بكشند و شرایط نامتعادل زندگی زناشویی را به صرف وابستگیهای مالی تحمل نكنند. رشد آگاهیهای اجتماعی و توجه به خود باعث شده است بسیاری از زنان خود را مجبور ندانند و نارساییهای زندگی زناشویی را به حساب تقدیر نگذارند. این تغییرات در نهایت باعث بالارفتن آمار طلاق رسمی در جامعه میشود.
از سوی دیگر، زنها هم نباید تنها به خاطر شرایط اجتماعی بهتری كه پیدا كردهاند ، پیش از تلاش برای اصلاح روابط ، راه حل خروج از رابطه را انتخاب كنند.
در مقاله ی بعد بیشتر راجع به طلاق عاطفی و نشانه های آن و همچنین راه های جلوگیری از ایجاد آن صحبت می کنیم.
منبع : جام جم - با تغییر و تلخیص
تنظیم برای تبیان :داوودی
مقالات مرتبط :