شب بود و بابایم
دلتنگ و غمگین بود
مادر دلش او هم
در سینه سنگین بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1388/03/13
سلامی تلخ
شب بود و بابایم
دلتنگ و غمگین بود
مادر دلش او هم
در سینه سنگین بود
خرداد چه سنگین بود
هر لحظه لحظه اش
شب تلخ و تاریک بود
در لحظه لحظه اش
روز ها و شب ها تلخ
بابای ما بیمار
از دست ما می رفت
دیگر آن نو بهار
فردا گل خورشید
در آسمان نشکفت
فصل خزان ناگه
سلام تلخی گفت
روح الله در ویشی
تنظیم:خرازی
******************************