تبیان، دستیار زندگی
حالا كه میشائیل هانكه 67ساله، فیلمساز مردمی و متواضع باواریایی (هانكه‌ زاده ایالت باواریا و بزرگ شده مونیخ در محله شرقی‌اش است، حالا هی بگویید فیلمساز اتریشی نخل طلا برد) در كن 62 بعد از 12سال انتظار رفت آن بالای قله و نخل طلا را تصاحب كرد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كفش‌های گلی روی فرش قرمز كَن!

نخل طلا كن

حالا كه میشائیل هانكه 67ساله، فیلمساز مردمی و متواضع باواریایی (هانكه‌ زاده ایالت باواریا و بزرگ شده مونیخ در محله شرقی‌اش است، حالا هی بگویید فیلمساز اتریشی نخل طلا برد) در كن 62 بعد از 12سال انتظار رفت آن بالای قله و نخل طلا را تصاحب كرد.

شاید باید این واقعه را بهترین اتفاق برای كن نحیف امسال بدانیم؛ فستیوالی كه با هزار امید و آرزو شروع شد و با افسردگی كامل علاقه‌مندانش به پایان رسید. اگر علاقه‌مند به كن باشید حتما سایت‌های اینترنتی را زیرورو كرده‌اید و مهم‌ترین خبری كه دستگیرتان شده این است كه امسال نقطه‌نظرات و مواضع تماشاگران و منتقدان حداقل در 2 مورد بسیار شبیه به هم بوده‌ است. جدای از این یك اتفاق عملی هم روی داد؛

اینكه خلق‌الله اعم از تماشاچی و منتقد ریختند روی سر فون تریه؛ كسی كه خودش از 28سالگی به كن آمد و دست بر قضا از آنجا كه كن خاك دامنگیر دارد، همانجا بساط را پهن كرده تا حالا كه با «ضدمسیح» آمد و حتی بازیگر نقش اول فیلم افتضاحش هم جایزه برد (شارلوت گاینسبورگ را با فیلم 21گرم به یاد بیاورید) خود را بهترین كارگردان دنیا نامید. فون‌تریه با نخل طلای سال 2000 برای فیلم «رقصنده در تاریكی» به‌ظاهر دیگر احساس خدایی دارد. فیلمش را می‌توانید روی اینترنت ببینید (38 دقیقه از فیلمش را روی یوتیوب و سایت گاردین به همراه اظهارنظر تماشاگران و منتقدین می‌توانید ببینید، البته «ضدمسیح» 104 دقیقه زمان دارد) و قضاوت كنید. طولانی‌بودن فیلم‌ها هم داد همه را درآورده؛ حتی صدای بعضی از فیلمسازان شركت‌كننده در بخش جنبی‌ را.

حالا كه میشائیل هانكه 67ساله، فیلمساز مردمی و متواضع باواریایی (هانكه‌ زاده ایالت باواریا و بزرگ شده مونیخ در محله شرقی‌اش است، حالا هی بگویید فیلمساز اتریشی نخل طلا برد) در كن 62 بعد از 12سال انتظار رفت آن بالای قله و نخل طلا را تصاحب كرد.

یك نكته  مهم و البته كمی تاقسمتی با مزه كن 62 مربوط به هیئت ژوری است و اتفاقات 2روز پایانی. در حالی كه فیلم‌ هانكه واقعا توسط مردم و منتقدان موردپسند واقع شده بود اما ژاك آدیارد هم با فیلم‌اش « فرستاده» حسابی تركانده بود. حتی« ستاره درخشان» جین كمپیون هم شانس بسیاری داشت و صحبت‌ها و گمانه‌زنی‌ها بیشتر حول و حوش همین 2 فیلم « فرستاده» و «ستاره درخشان» بود كه البته باز جای شكرش باقی است كه« روبان سفید» میشائیل هانكه از قوطی بیرون آمد.

سفره دراز، دست‌های درازتر

غیر از یك نفر، از 20 نفری كه در كن حضور داشتند و در بخش رقابتی، فیلم‌هایشان نمایش داده شد همگی نه‌تنها سابقه حضور در كن را داشتند كه نیمی از آنها یا نخل طلا را در سال‌های پیش برده بودند یا شانس آن را داشته‌اند.و‌ یا اینكه جایزه جنبی از كن با خود به خانه برده بودند. از این گذشته تعدادی از آنها جزو «دردانه‌های» كن هم محسوب می‌شوند؛ دردانه‌هایی كه در سنین 27 یا 28 به كن آمدند، نخل طلا بردند ‌ یا جایزه دیگر و حالا كه از 50سالگی هم گذشته‌اند هنوز سر سفره این فستیوال نشسته‌اند و دست‌هایشان هم دراز شده.

كن‌لوچ 73ساله، آلن‌رنه 87ساله  و همین میشائیل هانكه 67ساله و یا ماركو بلوچیو 70ساله را كه كنار بگذارید، به امثال تارانتینوی 47ساله و فون‌تریه 53‌ساله می‌رسیم. هنوز آنها انتظار دارند كه هرچه می‌سازند، مورد توجه قرار بگیرد، در حالی كه این‌گونه نیست؛ دردانه‌هایی كه بعد از گرفتن نخل طلا، چند سال بعد رئیس هیئت داوران كن می‌شوند و یكی دو سال بعدش باز هم با یك كار سهل و ممتنع ‌یا یك فیلم عجیب و غریب دوباره سر سفره برمی‌گردند. اصلا این یك پروسه نگران‌كننده شده است. در مورد لعتنی‌های بی‌آبرو واقعا بازی برادپیت با آن لهجه‌ دهاتی اهل تنسی‌ ویران‌كننده است و دیالوگ‌های عجیب و غریبی كه به زبان می‌راند. البته از تارانتینو، فیلم با این دیالوگ كم ندیده‌ایم اما به نظر می‌رسد هر كه به كن 62 آمده- از این دردانه‌ها – به سیم آخر زده! مثل فون‌تریه با آن فیلم سرشار از ارتباطات مهوع‌اش!

كن 62 با خوش‌بینی شروع شد و با افسردگی پایان یافت. كن 61 را به یاد دارید؟ با بدبینی شروع شد و با بدبینی هزاران باره تمام شد. كار به جایی رسید كه همه گفتند شاید از این به بعد سینمای واقعی و حقیقی را در كن‌62 شاهد باشیم؛ كاری كه كن دهه‌ها آن را انجام داده بود.

بقیه چرت جایی دیگر

كن 62 به لحاظ برنامه‌ریزی یكی از بی‌نظیرترین دوره‌‌های برگزاری این فستیوال بوده است. مصاحبه‌‌های گردشگران، نمایندگان كمپانی‌های فیلمسازی، كارگردانان، منتقدان میهمان و... موید این مهم است. با این حال یكی از ضعف‌‌هایش كه به نام برنامه‌ریزان تمام شد، فاصله ساعت‌های نمایش فیلم‌ها از هم بود؛ فاصله‌هایی بسیار زیاد! می‌دانید چرا؟ چون امسال به‌طور استاندارد باید منتظر می‌ماندید تا فیلمی 140دقیقه‌ای ببینید و تازه فیلمی كه ارزش آنچنانی هم ندارد. 3 فیلم 150 دقیقه‌ای، یك فیلم 160 دقیقه‌ای، 3‌یا‌4 فیلم بالای 120 دقیقه نشان می‌دهد كه چرا 140 دقیقه میانگین استاندارد این دوره از كن بوده، برای همین اگر تماشاگران حرفه‌ای در سالن حضور داشتند چرت اساسی هم می‌توانستند بزنند.

روبان سفید

فیلم «میشائیل هانكه» احتمالا تنها اثری است (بعد از ساخته تارانتینو) كه می‌توانید فیلم و كلیپ اساسی و به درد بخور از آن در سایت‌های مربوط به كن و دیگر سایت‌ها پیدا كنید. اگر حوصله كنید چیزی حدود 21دقیقه از فیلمش را می‌توانید ببینید، كاری كه هانكه انجام داده چیزی خاص است. نه شعارزدگی در روبان سفید هست، نه نمادگرایی و نه هیچ چیزی كه بوی تعلق خاطر به سمت و سویی بدهد و یا به جانبداری تمایل پیدا كند.

«روبان سفید» یك فیلم درباره زندگی است؛ فقط همین اما این قصه با هدایت هانكه واقعا تبدیل به یك قصه تصویری می‌شود و آنچه تماشاگر می‌بیند برای پذیرش‌اش به چالش دچار نمی‌شود. در واقع همذات‌پنداری با قصه سنگین هانكه عالی آغاز می‌شود و به اوج می‌رسد.

هانكه قصه‌اش اگرچه تقریبا متعلق به یكصدسال پیش است (داستان مربوط به سال 1913 است) اما اوضاع و احوال جنگ جهانی اول هنوز آنقدر از حافظه تاریخی ملت‌های دنیا پاك نشده است. مكان ماجرا یك مدرسه در شمالی‌ترین نقطه آلمان آن روزگار است؛ جایی در وسط دشت‌ها و مرتع‌ها و یك جنگل بزرگ؛ یعنی محلی كه می‌تواند هم بهشت باشد برای كسی كه می‌خواهد منزوی و تنها مدتی را بگذراند و هم می‌تواند جهنم باشد، برای كسی كه می‌خواهد از آنجا فرار كند یا كمكی بخواهد؛ چون كسی به كسی نیست. حالا در آن مدرسه روستایی با این ظاهر آرام و فریبنده، دنیا جور دیگری است. بچه‌های محصل اگر چه نام دانش‌آموز و كودك روی خود دارند اما كافی است ذره‌ای به چپ و راست بپیچند، آن وقت است كه از طرف گردانندگان مدرسه به مجازات‌هایی محكوم می‌شوند كه باوركردنی نیست.

«روبان سفید» یك فیلم درباره زندگی است؛ فقط همین اما این قصه با هدایت هانكه واقعا تبدیل به یك قصه تصویری می‌شود و آنچه تماشاگر می‌بیند برای پذیرش‌اش به چالش دچار نمی‌شود. در واقع همذات‌پنداری با قصه سنگین هانكه عالی آغاز می‌شود و به اوج می‌رسد.

در واقع نوع رفتار فاشیستی و خلق و خوی استثمارگرانه مدیران و گردانندگان مدرسه باعث می‌شود تا بچه‌ها واقعا در تنگنا قرار بگیرند و وقتی این‌گونه باشد؛ اقدامات ضدخود را به كار می‌گیرند. یعنی یا دمار از روزگار ناظم و مدیر و... درمی‌آورند و یا اینكه خود را قربانی می‌كنند. اوج هوشمندی‌ هانكه در روایت، مورد دوم است؛ جایی كه بچه‌های 6 یا 7 ساله به صلیب و انجیل اتاق خود پناه می‌برند و در خلوت خود با خدا راز و نیاز می‌كنند كه این چه بلایی است كه سرشان دارد می‌آید، در حالی كه اصلا استحقاق چنین رفتاری را ندارند.

از آن‌سو خلق و خوی فاشیستی مدرسه‌ای‌ها انگار در خون‌شان است و اگر چنین نباشند گویی ایراد دارند. هانكه بیش از 70 نوجوان و كودك بین 6تا14 ساله را در صحنه‌ای داخلی و خارجی داشته كه حدود 30نفر از آنها دیالوگ دارند و با همه اینها او عالی در هدایت این گروه كار كرده؛ چرا كه او اصلا بازیگر حرفه‌ای نداشته است. همچنین فیلمبردار او یعنی «كریستین برگر» بسیار هوشمندانه دكوپاژ هانكه را ضبط كرده است. دوربین بیرون از محیط مدرسه او آنقدر سیلان و البته منضبط عمل می‌كند كه تماشاگر كمی حداقل در فضای زیبای بیرون مدرسه از آن حال و هوای خفقان داخل، راحت شود.

آرزوها به گور نمی‌روند!؟

كن 62 با خوش‌بینی شروع شد و با افسردگی پایان یافت. كن 61 را به یاد دارید؟ با بدبینی شروع شد و با بدبینی هزاران باره تمام شد. كار به جایی رسید كه همه گفتند شاید از این به بعد سینمای واقعی و حقیقی را در كن‌62 شاهد باشیم؛ كاری كه كن دهه‌ها آن را انجام داده بود. اصلا همین فستیوال كن بود كه ابهت فیلم‌های پرمدعای آمریكایی را شكست و همچنین مچ فیلمسازان روشنفكر اما پررو شده اروپایی را پیچاند.

اما خب رخوت و سستی‌یا هر سال عوض‌شدن، چیزی نیست كه مردم و علاقه‌مندان و شیفتگان به كن به آن راضی باشند. اصلا كن افتتاحیه‌اش برابر است با شروع سال جدید سینمایی دنیا! این چیز كمی است؟ به هر حال 3 یا 4سال است( از حدود كن 58 یا 59 )كه این فستیوال سبك و سیاق خودش را كمی تا قسمتی تغییر داده یا ناخودآگاه‌این اتفاق افتاده و اگر كن بخواهد محبوب بماند چاره‌ای ندارد جز اینكه همان كن قبلی باشد: مروج سینمای واقعی و بهادادن به استعدادهای جوان!

منبع :  همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی